قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح شاهزاده شهید سلطان حمزه میرزا
ای ماه چارده ز جمال تو در حجاب
حیران آفتاب رخت چشم آفتاب
شیدائی خرامش قد تو سرو باغ
سودائی سلاسل موی تو مشگناب
خورشید در مقدمهٔ شب کند طلوع
بعد از غروب اگر ز جمال افکنی نقاب
ماه نو از نهایت تعظیم گشته است
بر آسمان نگون که ببوسد تو را رکاب
رضوان اگر شود به سکان تو مختلط
از اختلاط حور بهشتی کشد عذاب
از بهر گردن سگ زرین قلادهات
حور آورد ز گیسوی خود عنبرین طناب
از ترک چشمت آرزوی کاینات را
در هر نگه هزار سوالی است بیجواب
بیدار از انفعال نگردند تا ابد
حور وپری جمال تو بیند اگر به خواب
در بزم از فرشته عجب نبود ار خورد
از دست ساقیان ملک پیکرت شراب
در رزم از هزار چه رستم عجب بود
کارند در مقابل یک حملهٔ تو تاب
تیغت اگر رسد به زمین سازدش دو نیم
دارد نشان ضربت شمشیر بوتراب
از جوف هر حباب جهانی شود پدید
چون نقش پادشاهیت دوران زند بر آب
یزدان که شاه حمزه غازیت نام کرد
از زور حمزه در ازلت ساخت بهرهٔاب
صد بحر را اگر به یکی شعله سر دهند
با حفظ کامل تو نیفتد ز التهاب
خود را ز چرخ در ظلمات افکند ز هم
بر آفتاب اگر نظر اندازی از عتاب
ترسیده چشم ظلم چنان از عتاب تو
که آرامگاه صعوه شود دیدهٔ عقاب
خواهی که پای بندی اگر جبرئیل را
دست فرشتگان شود از حکم رشتهٔ تاب
اجزاش التزام معبت کنند اگر
سیماب را ز تفرقه فرمائی اجتناب
چون قوت تو دست ضعیفان کند قوی
سیمرغ را فرو کشد از آسمان به آب
گر عنکبوت را به مثل تقویت کنی
در لعب کوه را کند آویزهٔ لعاب
بر آستانت آن که کند بیریا سجود
تعظیم ذوالمنن کندش آسمان حباب
در خجلت است از دل بخشندهات محیط
در شرمساری از کف پاشندهات سحاب
در دست خازنان تو ماند زر و گهر
غربال را اگر به توان ساخت ظرف آب
ای شاه و شاه زادهٔ دوران من حزین
کز شمع نطقم انجمن افروز شیخ و شاب
با آن که خسروان اقالیم نظم را
هم صاحبالرسم و هم مالکالرقاب
با آن که در مزارع نظم از کلام من
هر دانه گشته است ز صد خرمن از سحاب
با آن که در ممالک هند و بلاد روم
نظم من است خال رخ لؤلؤ خوشاب
این جا که نسبتش به فغانست این و آن
بی وجه و ناروا و بعید است و ناصواب
یک مصرعم به جایزه هرگز نمیرسد
زان رو که خرمنم به جوی نیست در حساب
دیوان ثانی غزل من که حال هست
زیب کتابخانه نواب کامیاب
آرند اگر به مجلس عالی و یک غزل
خوانند حاضران سخن سنج از آن کتاب
ظاهر شود که لاف گزافی نبوده است
این حرف شاعرانهٔ که شد گفتهٔ بیحجاب
حال از برای شاهد آن دعوی این عزل
شد ضم به این قصیده زبر وجه انتخاب
ای زیر مشق سر خط حسن تو آفتاب
در مشق مد کشیدن زلف تو مشگناب
بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن
نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب
عکست که جای کرده در آب ای محیط حسن
میبیندت مگر که چنین دارد اضطراب
در عالمی که رتبهٔ حسن از یگانگی است
نه آینه است عکسپذیر از رخت نه آب
هیهات ما و عزم وصال محال تو
کان کار و هم فعل خیالست و شغل و خواب
از من نهفته مانده به بزم از حجاب حسن
روئی که آن نهفته نمیگردد از نقاب
بیتی شنو ز محتشم ای بت که بهتر است
یک بیت عاشقانه ز بیتی پر از کتاب
تا در خراب کردن عالم کنند سعی
شور و فتور و فتنه و آشوب و انقلاب
ملکت نگردد از مدد حفظ ایزدی
از صدهزار حادثه این چنین خراب
قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - تجدید مطلع: گرت هواست که دایم درین وسیع فضاقصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح پریخان خان خانم: تا نقش ناتوانی من چرخ زد بر آب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ماه چارده ز جمال تو در حجاب
حیران آفتاب رخت چشم آفتاب
هوش مصنوعی: ای ماه کامل، زیبایی تو باعث شده که آفتاب از زیبایی چهرهات شگفتزده و در حیرت بماند.
شیدائی خرامش قد تو سرو باغ
سودائی سلاسل موی تو مشگناب
هوش مصنوعی: عشق و شیدایی من به زیبایی و جنبش قد تو مانند درخت سرو در باغی دلباخته است، و زنجیرهای موی تو مثل عطر خوش مشگناب است.
خورشید در مقدمهٔ شب کند طلوع
بعد از غروب اگر ز جمال افکنی نقاب
هوش مصنوعی: خورشید در آغاز شب بعد از غروب، اگر از زیبایی خود پوشش برداری، روشن میشود.
ماه نو از نهایت تعظیم گشته است
بر آسمان نگون که ببوسد تو را رکاب
هوش مصنوعی: ماه نوی در اوج زیبایی و شکوه خود به آرامی در آسمان میدرخشد، گویی که با افتادگی و ادب بر تو نازنین و محبوبش سلامی میکند تا پاهای تو را ببوسد.
رضوان اگر شود به سکان تو مختلط
از اختلاط حور بهشتی کشد عذاب
هوش مصنوعی: اگر بهشتیان زیبایی و شادابی خود را با محیط شما درآمیزند، حتی رضوان هم تحت تأثیر این اختلاط دچار عذاب میشود.
از بهر گردن سگ زرین قلادهات
حور آورد ز گیسوی خود عنبرین طناب
هوش مصنوعی: برای گردن سگ تو، قلادهای زرین آوردهاند و از موهای خودشان، طنابی خوشبو و معطر به عطر عنبر ساختهاند.
از ترک چشمت آرزوی کاینات را
در هر نگه هزار سوالی است بیجواب
هوش مصنوعی: چشمان تو آرزوی همه چیز را در خود دارند و هر بار که به آنها نگاه میکنم، هزاران سوال بیجواب در ذهنم شکل میگیرد.
بیدار از انفعال نگردند تا ابد
حور وپری جمال تو بیند اگر به خواب
هوش مصنوعی: آنقدر از خواب و بیحرکتی بیدار نمیشوند که تا همیشه زیبایی تو را ببینند، حتی اگر در خواب هم باشند.
در بزم از فرشته عجب نبود ار خورد
از دست ساقیان ملک پیکرت شراب
هوش مصنوعی: در مهمانی، تعجبی ندارد اگر فرشتهای از دستان ساقیان آسمانی شراب بنوشد.
در رزم از هزار چه رستم عجب بود
کارند در مقابل یک حملهٔ تو تاب
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، با وجود اینکه رستم هزار کار شگفتانگیز انجام داده، اما در برابر یک حمله از سوی تو نتوانسته است تاب بیاورد.
تیغت اگر رسد به زمین سازدش دو نیم
دارد نشان ضربت شمشیر بوتراب
هوش مصنوعی: اگر تیغ تو به زمین برسد، آن را به دو نیم میکند؛ نشانهای است از قدرت و تأثیر شمشیر بوتراب.
از جوف هر حباب جهانی شود پدید
چون نقش پادشاهیت دوران زند بر آب
هوش مصنوعی: از درون هر حباب، جهانی به وجود میآید، همانطور که تصویر سلطنت و دوران بر روی آب نقش میبندد.
یزدان که شاه حمزه غازیت نام کرد
از زور حمزه در ازلت ساخت بهرهٔاب
هوش مصنوعی: خداوندی که شاه حمزه را به عنوان غازیت نام نهاد، از قدرت حمزه در زمان ازلیت برای تو ایجاد بهرهای کرده است.
صد بحر را اگر به یکی شعله سر دهند
با حفظ کامل تو نیفتد ز التهاب
هوش مصنوعی: اگر صد دریا را به یک شعله بسپارند، با وجود تمام اینها، تو هرگز از شدت دلتنگی و التهاب خود رها نخواهی شد.
خود را ز چرخ در ظلمات افکند ز هم
بر آفتاب اگر نظر اندازی از عتاب
هوش مصنوعی: اگر خود را به جهل و تاریکی بسپاری، هیچ چیز را نخواهی دید. اما اگر برای یک لحظه به روشنایی و نور (آفتاب) نگاه کنی، میتوانی حقیقت را درک کنی و از سرزنشها و نکوهشها دوری کنی.
ترسیده چشم ظلم چنان از عتاب تو
که آرامگاه صعوه شود دیدهٔ عقاب
هوش مصنوعی: چشمان ظالم از خشم و تنبیه تو به شدت میترسند، به گونهای که حتی محل زندگی پرندهٔ عقاب هم تحت تأثیر قرار میگیرد و دچار تغییر میشود.
خواهی که پای بندی اگر جبرئیل را
دست فرشتگان شود از حکم رشتهٔ تاب
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به حقیقت و پایبندی برسیم، باید مانند جبرئیل، فرشتگان را به دست بگیری و از قید قوانین و محدودیتها رها شوی.
اجزاش التزام معبت کنند اگر
سیماب را ز تفرقه فرمائی اجتناب
هوش مصنوعی: اجزا و عناصر آن به هم پیوستهاند و اگر از تفرقه و پراکندگی دوری کنی، میتوانی به حالتی سیال و یکدست دست یابی.
چون قوت تو دست ضعیفان کند قوی
سیمرغ را فرو کشد از آسمان به آب
هوش مصنوعی: زمانی که قدرت تو به دستهای ناتوان قوتی ببخشد، حتی سیمرغ قوی هم از آسمان به پایین کشیده میشود و در آب غرق میشود.
گر عنکبوت را به مثل تقویت کنی
در لعب کوه را کند آویزهٔ لعاب
هوش مصنوعی: اگر به عنکبوت کمک کنی و او را قوی کنی، میتواند حتی کوه را به راحتی بچسباند و از آن آویزان شود.
بر آستانت آن که کند بیریا سجود
تعظیم ذوالمنن کندش آسمان حباب
هوش مصنوعی: هر کسی که به صداقت و خلوص نیت در برابر تو به خاک سجده کند، مورد احترام و ارادت آسمان قرار خواهد گرفت و مانند حبابی در بالای تو خواهد درخشید.
در خجلت است از دل بخشندهات محیط
در شرمساری از کف پاشندهات سحاب
هوش مصنوعی: ای دل بخشندهات، محیطی که در آن هستی شرمنده است و همواره در خجلت به سر میبرد، مانند ابر که از بارش خود شرم دارد.
در دست خازنان تو ماند زر و گهر
غربال را اگر به توان ساخت ظرف آب
هوش مصنوعی: اگر برای ساختن ظرف آبی بتوانی از غربال استفاده کنی، پس طلا و جواهر در دستان نگهبانان تو باقی میماند.
ای شاه و شاه زادهٔ دوران من حزین
کز شمع نطقم انجمن افروز شیخ و شاب
هوش مصنوعی: ای پادشاه و پسر پادشاه زمان من، حزین، من به مانند شمعی هستم که سخن میگوید و روشنی بخش محفلهای شیخ و جوانان است.
با آن که خسروان اقالیم نظم را
هم صاحبالرسم و هم مالکالرقاب
هوش مصنوعی: هرچند که پادشاهان و فرمانروایان کشورها به نوعی در نظم و قانون سرزمینهای خود صاحباختیار و مالک هستند، اما در نهایت آنچه در این دوران حکمرانی میکنند، نیازمند توجه به اصول و قواعدی فراگیرتر است.
با آن که در مزارع نظم از کلام من
هر دانه گشته است ز صد خرمن از سحاب
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در مزارع آثار و نظم من بهطور پراکنده و زیبا از کلامم وجود دارد، هر دانهای از آن بازتابی از طوفانی بزرگ و غنی همچون باران است.
با آن که در ممالک هند و بلاد روم
نظم من است خال رخ لؤلؤ خوشاب
هوش مصنوعی: با اینکه شعر و ادبیات من در سرزمینهای هند و کشورهای روم شناخته شده است، اما زیبایی چهرهام مانند دانههای مروارید است.
این جا که نسبتش به فغانست این و آن
بی وجه و ناروا و بعید است و ناصواب
هوش مصنوعی: در اینجا، اگر کسی بخواهد بدون دلیل و به ناحق به فریاد و ناله دیگری اشاره کند، این کار نه تنها نادرست است، بلکه بیمعنی و دور از انتظار به نظر میرسد.
یک مصرعم به جایزه هرگز نمیرسد
زان رو که خرمنم به جوی نیست در حساب
هوش مصنوعی: هرگز به پاداشی نخواهم رسید، چون محصول و دستاورد من به خوبی محاسبه نشده است.
دیوان ثانی غزل من که حال هست
زیب کتابخانه نواب کامیاب
هوش مصنوعی: کتاب دوم غزلهای من که حالا به زیبایی در کتابخانه نواب کامیاب قرار دارد.
آرند اگر به مجلس عالی و یک غزل
خوانند حاضران سخن سنج از آن کتاب
هوش مصنوعی: اگر در یک محفل مهم، شاعران غزلی را بخوانند، حاضران با دقت و تأمل به آن گوش میدهند و در مورد آن صحبت میکنند.
ظاهر شود که لاف گزافی نبوده است
این حرف شاعرانهٔ که شد گفتهٔ بیحجاب
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که گفتار شاعرانهای که به طور آزاد و بیپرده بیان شده، حقیقت دارد و بیجهت نبوده است.
حال از برای شاهد آن دعوی این عزل
شد ضم به این قصیده زبر وجه انتخاب
هوش مصنوعی: حال برای اینکه شاهدی بر آن ادعا باشد، این قطعه به این مضمون انتخاب شده و به عنوان ضمیمهای به آن اضافه شده است.
ای زیر مشق سر خط حسن تو آفتاب
در مشق مد کشیدن زلف تو مشگناب
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات مانند آفتاب در خطی که برای زیباییات نوشتهام، میدرخشد، در حالیکه زلفهای تو مانند قنادی خوشبوست.
بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن
نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از نقوش به وسیله قلم ایجاد شد و در نهایت، با دقت و مهارت سازنده، یک نقشه خاص و زیبا انتخاب شد.
عکست که جای کرده در آب ای محیط حسن
میبیندت مگر که چنین دارد اضطراب
هوش مصنوعی: تصویر تو که در آب انعکاس یافته، ای محیط، زیبایی تو را میبیند، مگر اینکه این زیبایی دچار اضطراب است.
در عالمی که رتبهٔ حسن از یگانگی است
نه آینه است عکسپذیر از رخت نه آب
هوش مصنوعی: در جهانی که بهترین مقام به دلایل یگانگی و تضاد نمیتواند وجود داشته باشد، نه آینهای وجود دارد که تصویر تو را نشان دهد و نه آبی برای بازتاب آن.
هیهات ما و عزم وصال محال تو
کان کار و هم فعل خیالست و شغل و خواب
هوش مصنوعی: چه بعید است که ما به وصال تو برسیم، زیرا این کار و این اقدام چیزی جز خیال و خواب نیست.
از من نهفته مانده به بزم از حجاب حسن
روئی که آن نهفته نمیگردد از نقاب
هوش مصنوعی: در جمع به دلیل زیبایی و جذابیت چهرهات، رازهایی از من پنهان مانده است که هرگز نمیتواند از زیر پوشش خودنمایی کند.
بیتی شنو ز محتشم ای بت که بهتر است
یک بیت عاشقانه ز بیتی پر از کتاب
هوش مصنوعی: بهتر است که یک بیت عاشقانه و احساسی را بشنوی، تا اینکه به یک بیت پر از مطالب علمی و کتابی گوش کنی.
تا در خراب کردن عالم کنند سعی
شور و فتور و فتنه و آشوب و انقلاب
هوش مصنوعی: آنان تلاش میکنند تا با شورش و ایجاد بینظمی، جهان را ویران کنند.
ملکت نگردد از مدد حفظ ایزدی
از صدهزار حادثه این چنین خراب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر حمایت و نگهداری خداوند نباشد، حتی یک کشور هم نمیتواند در برابر هزاران مشکل و خطر پایدار بماند. به عبارت دیگر، برای حفظ و امنیت یک سرزمین، وجود یاری الهی امری ضروری است.