گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح بلقیس زمان بریخان خانم صبیهٔ شاه طهماسب صفوی

دی قاصدی به کلبهٔ این ناتوان رسید
کز مقدمش هزار بشارت به جان رسید
از مژده‌ای که فهم شد از دلنوازیش
دل را نوید خرمی جاودان رسید
گردی که سرمهٔ‌وش زرهٔ خود به من رساند
آسایشی به دیدهٔ بی‌خواب از آن رسید
عطری که چون عنبر بر اطراف من فشاند
از جنبش نسیم بهر بوستان رسید
شهدی که از عبارت شیرین به دل چشاند
ذوقش به جان زیاده ز حد بیان رسید
حرفی که ساخت گوش زدم در ازای آن
از من هزار شکر به گوش جهان رسید
حرفش چه بود این که ایا همنشین غم
برخیز هان که تیر دعا بر نشان رسید
از بر لباس غصه بیفکن که بهر تو
تشریف خاص شمسه گردون مکان رسید
بلقیس کامکار پریخان که حکم او
تا پای تخت رابعهٔ آسمان رسید
مسجود بر و بحر که فرسود سده‌اش
بس کز ادب بر آن سر سلطان و خان رسید
در موکبش به حاشیهٔ کهترین سوار
دوش هزار خسرو خسرو نشان رسید
در محفلش به حاشیه کمترین جدار
روی مزار قدسی عرش آشیان رسید
هرگه که داد عرض سپه طول و عرض او
چون نور آفتاب کران تا کران رسید
هرجا کشید خوان کرم فیض عام آن
چون رزق کاینات جهان تا جهان رسید
امداد هرکه کرد برای وی از سراب
صد چشمهٔ حیات چو صرصر دوان رسید
اقبال هرکه خواست به پای خود از پیش
سیلاب سان ذخیره در یاوکان رسید
ابر عطای او ز کدامین محیط خاست
آثار فیض او ز کدامین زمان رسید
نخل نوال او ز کدامین ریاض است
کز وی بر حیات به پیر و جوان رسید
توقیعی از عطیهٔ او بر کنار داشت
هر جا برات بخشش روزی رسان رسید
زنجیر عدل او چو در آفاق بسته شد
صد چشم بر عدالت نوشیروان رسید
تا ظلم را عدالت او پایمال کرد
صد بار روی گرگ به پای شبان رسید
تا جور را سیاست او خوار و زار کرد
بر دزد صد ستم ز سگ کاروان رسید
پرسید راه خانه خصمش ز آگهان
هرگه ز آسمان اجل ناگهان رسید
خود را به دشمنش چه قضا بی‌خبر رساند
هر تیر کز کمان بلا بی‌گمان رسید
شاهنشها اگر برسانم به عز عرض
از دشمنان چها به من ناتوان رسید
وندر چه وقت خلعت و پروانه عطا
زان شمع مهر پرتو مه پاسبان رسید
زان میل غم که در پی من سر نهاده بود
از من چسان گذشت و به دشمن چسان رسید
نواب پیش از آن شود از لطف خویش شاد
کاندر حساب آن به نهایت توان رسید
گویا به آن ضمیر همایون به آسمان
الهام غیبی از ملک غیب دان رسید
کای شاه‌زاده محتشم دل شکسته را
دریاب کز شماتت اعدا به جان رسید
تا ز انقضای قسمت رزاق صبح و شام
رزق وسیع خواهد ازین گرد خوان رسید
بادا کشیده خوان نوالت که در جهان
فیضش به صد جفاکش بی‌خانمان رسید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دی قاصدی به کلبهٔ این ناتوان رسید
کز مقدمش هزار بشارت به جان رسید
هوش مصنوعی: دیروز پیامی از طرف کسی به کلبهٔ این فرد ضعیف و ناتوان رسید که از خوشحالی جانش را آب کرد.
از مژده‌ای که فهم شد از دلنوازیش
دل را نوید خرمی جاودان رسید
هوش مصنوعی: خبر خوشی که از لطافت دلخواهش دریافت کردم، به دل امید خوشبختی دائمی بخشید.
گردی که سرمهٔ‌وش زرهٔ خود به من رساند
آسایشی به دیدهٔ بی‌خواب از آن رسید
هوش مصنوعی: گردی که زیبایی چشمانت به من هدیه داد، به من آرامش و راحتی از خواب نارسایی بخشید.
عطری که چون عنبر بر اطراف من فشاند
از جنبش نسیم بهر بوستان رسید
هوش مصنوعی: عطری که از نسیم ملایم پخش می‌شود و همچون عطر خوشی چون عنبر در اطراف من جاری است، به باغی سرسبز و پر از گل‌ها رسیده است.
شهدی که از عبارت شیرین به دل چشاند
ذوقش به جان زیاده ز حد بیان رسید
هوش مصنوعی: شیرینی کلامی که به دل چشیدم، لذتی فراتر از حد بیان را به جانم منتقل کرد.
حرفی که ساخت گوش زدم در ازای آن
از من هزار شکر به گوش جهان رسید
هوش مصنوعی: من به خاطر یک سخنی که از دل بر آوردم، در عوض هزاران بار شکرگزاری به جهان تقدیم کردم.
حرفش چه بود این که ایا همنشین غم
برخیز هان که تیر دعا بر نشان رسید
هوش مصنوعی: او می‌گوید که صحبتش چه بود؟ آیا باید از غم دوری جستجو کنیم؟ چون دعای ما سرانجام به نتیجه رسیده است.
از بر لباس غصه بیفکن که بهر تو
تشریف خاص شمسه گردون مکان رسید
هوش مصنوعی: لباس غصه را از خود دور کن، چون برای تو فرصتی ویژه و مهم در این دنیا فراهم شده است.
بلقیس کامکار پریخان که حکم او
تا پای تخت رابعهٔ آسمان رسید
هوش مصنوعی: بلقیس کامکار، دختری زیبا و فریبنده است که قدرت و سلطنتش به حدی است که نامش به آسمان‌ها و دربارهای بلند می‌رسد.
مسجود بر و بحر که فرسود سده‌اش
بس کز ادب بر آن سر سلطان و خان رسید
هوش مصنوعی: به یاد سده‌ای که به خاطر ادب و احترام به سرور و فرمانروا، دریا و خاک به دلایلی فرسوده شدند.
در موکبش به حاشیهٔ کهترین سوار
دوش هزار خسرو خسرو نشان رسید
هوش مصنوعی: در حالتی که در اطراف او زیباترین سواران حضور داشتند، هزاران شاهزاده با نشانه‌های شاهی به او رسیدند.
در محفلش به حاشیه کمترین جدار
روی مزار قدسی عرش آشیان رسید
هوش مصنوعی: در محفل او، حتی کمترین دیوار هم به مکان مقدس و آسمانی او نزدیک می‌شود و احساس صمیمیت و نزدیکی به آنجا را به همراه دارد.
هرگه که داد عرض سپه طول و عرض او
چون نور آفتاب کران تا کران رسید
هوش مصنوعی: هر بار که سپاه قدرت خود را نشان می‌دهد، گستره‌اش به وسعت نور خورشید که از یک افق تا افق دیگر می‌تابد، گسترش می‌یابد.
هرجا کشید خوان کرم فیض عام آن
چون رزق کاینات جهان تا جهان رسید
هوش مصنوعی: هر کجا که رحمت و نعمت خداوند گسترده شده است، مانند روزی که در کل جهان وجود دارد، همه جا این نعمت به دست ما می‌رسد.
امداد هرکه کرد برای وی از سراب
صد چشمهٔ حیات چو صرصر دوان رسید
هوش مصنوعی: هر کس که برای او کمک و یاری فرستاده شود، از خشک و بی‌روح بودن به سمت زندگی و نشاط سوق خواهد یابد و مانند بادی تند و قوی به پیش می‌رود.
اقبال هرکه خواست به پای خود از پیش
سیلاب سان ذخیره در یاوکان رسید
هوش مصنوعی: هرکسی که اراده کرده باشد، می‌تواند با تلاش و پشتکار خود از دامی که در پیش‌رو دارد عبور کند و به سرمنزل مقصود برسد.
ابر عطای او ز کدامین محیط خاست
آثار فیض او ز کدامین زمان رسید
هوش مصنوعی: باران رحمت او از کدام جا شروع شد و نشانه‌های نعمت او از چه زمانی پدیدار گشت؟
نخل نوال او ز کدامین ریاض است
کز وی بر حیات به پیر و جوان رسید
هوش مصنوعی: نخل نوال او از کدام باغ و بوستان است که ثمره‌اش به زندگی پیر و جوان رسیده است؟
توقیعی از عطیهٔ او بر کنار داشت
هر جا برات بخشش روزی رسان رسید
هوش مصنوعی: او نامه‌ای از بخشش و عطای خود به همراه داشت که هر گاه فرصتی برای روزی رسانی پیش می‌آمد، آن را به نمایش می‌گذاشت.
زنجیر عدل او چو در آفاق بسته شد
صد چشم بر عدالت نوشیروان رسید
هوش مصنوعی: وقتی عدالت او در همه جا برقرار شد، چشم‌ها به سوی عدالت نوشیروان دوخته شد.
تا ظلم را عدالت او پایمال کرد
صد بار روی گرگ به پای شبان رسید
هوش مصنوعی: هنگامی که عدالت بر ظلم غلبه کرد، چندین بار گرگ‌ها به پای شبان رسیدند.
تا جور را سیاست او خوار و زار کرد
بر دزد صد ستم ز سگ کاروان رسید
هوش مصنوعی: تا زمانی که تدبیر و سیاست او باعث ذلت و ضعف انسان‌ها شد، بر دزد آمده، ظلمی عظیم به همراه داشت که بر کاروانی مثل یک سگ رسید.
پرسید راه خانه خصمش ز آگهان
هرگه ز آسمان اجل ناگهان رسید
هوش مصنوعی: پرسید که خانه دشمنش کجاست از کسانی که می‌دانستند، اما ناگهان سرنوشتش از آسمان به سراغش آمد.
خود را به دشمنش چه قضا بی‌خبر رساند
هر تیر کز کمان بلا بی‌گمان رسید
هوش مصنوعی: انسان ممکن است به خاطر بی‌خبری از وضعیت دشوار یا مشکلاتی که پیش رویش است، نتواند به درستی واکنش نشان دهد؛ هر بلایی که بر او نازل شود، مانند تیرهایی از کمان است که به ناگاه به او می‌خورد.
شاهنشها اگر برسانم به عز عرض
از دشمنان چها به من ناتوان رسید
هوش مصنوعی: اگر من بتوانم خواسته‌ام را به پادشاه برسانم، از دشمنان چه اندکی به من، یک فرد ناتوان، می‌رسد.
وندر چه وقت خلعت و پروانه عطا
زان شمع مهر پرتو مه پاسبان رسید
هوش مصنوعی: در چه زمانی هدیه و زیبایی از آن شمع مهر که مانند ماه نگهبانی می‌دهد، به ما رسید؟
زان میل غم که در پی من سر نهاده بود
از من چسان گذشت و به دشمن چسان رسید
هوش مصنوعی: به خاطر آن غم و اندوهی که در پی من آمده بود، چگونه از من عبور کرد و به دشمن رسید.
نواب پیش از آن شود از لطف خویش شاد
کاندر حساب آن به نهایت توان رسید
هوش مصنوعی: نواب قبل از آنکه از مهربانی خود خوشحال شوند، باید بدانند که در نهایت، در حساب کارها به چه میزان توانایی و قدرت دست پیدا می‌کنند.
گویا به آن ضمیر همایون به آسمان
الهام غیبی از ملک غیب دان رسید
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که به آن روح پاک آسمانی، حسی الهام‌بخش از دنیای غیر محسوس و معنوی منتقل شده است.
کای شاه‌زاده محتشم دل شکسته را
دریاب کز شماتت اعدا به جان رسید
هوش مصنوعی: ای پسر نجیب و شریف، به دل‌شکسته‌ها رحم کن، زیرا که از بدی‌ها و آزارهای دشمنان به جان کسانی که رنج می‌برند، رسیده است.
تا ز انقضای قسمت رزاق صبح و شام
رزق وسیع خواهد ازین گرد خوان رسید
هوش مصنوعی: تا وقتی که روزگار بگذرد و تقدیر الهی به پایان برسد، در صبح و شام، روزی گسترده‌ای از این سفره به ما می‌رسد.
بادا کشیده خوان نوالت که در جهان
فیضش به صد جفاکش بی‌خانمان رسید
هوش مصنوعی: باد، به نرمی و لطافت نغمه‌های تو را می‌وزد تا آنجا که در این دنیا، بسیاری از بی‌خانمان‌ها و سیه‌روان از برکت آن بهره‌مند شوند.