قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - ایضا فی مدح شاهزاده مظفرلوا سلطان حمزه میرزا گفته
ز پرگار فلک نقشی به روی کار میآید
کزو کاری به یاد دور بیپرگار میآید
جهان عالی بنائی مینهد کز ارتفاع آن
اساس قوت شاهی به پای کار میآید
چو نقد مهر اینک میدود در مشرق و مغرب
در این دارالعیار آن زر که پر معیار میآید
سواری میکند زین رخش ناهموار دوران را
که از دهشت بزیر ران او هموار میآید
همایون گلبنی سر میکشد زین گلستان کزوی
به دست دوست گل در چشم دشمن خار میآید
در آیین بندی مصر دل افزائید کز کنعان
نوآئین یوسفی دیگر به این بازار میآید
ز باغ پادشاهی صد نهال آمد به بار اما
به بار این بار زرین نخل گوهر بار میآید
شه شهزادههای دهر سلطان حمزه غازی
که بختش را ز تاج و تخت کسری عار میآید
به هر جا مینهد پا بر زمین در گوش اقبالش
مبارک باد شاهی از در و دیوار میآید
به بام بار گاه او به تقریب کشک داری
قمر هر شب فروزین گنبد دوار میآید
به عنوان تقاضا دولت پر صولت شاهی
به پای خویش روزی بردرش صدبار میآید
عنان رخش اگر تا بد ز جولانگه سوی بستان
ز شوق اندر رکابش سرو در رفتار میآید
سبک وزن است سنگ پادشاهی در ترازویش
که در چشم کیاست بس گران مقدار میآید
به ملک خصم حالا میرود آوازهٔ تیغش
چوبانگ سیل شهرآشوب کز کوهسار میآید
جهان بادا به او نازان که در بدو جهانگیری
زر ز مش بوی رزم حیدر کرار میآید
دو پیکر میکند در یک نفس صد کوه پیکررا
چو با شمشیر بران بر سر پیکار میآید
به سهمی فرد و یکتا میشود توسن سوار اکنون
که بر وی آفرین از واحد قهار میآید
اگر باشد حصار چار رکن عالم از آهن
به دست فتح آن گیتیستان ناچار میآید
امل پای ظهورش در میان آورده کاغذ را
مراد اندر کنار آرزو دشوار میآید
در استقبال عهدش وقت را سعیست روزافزون
که از سرعت به دهر امسال بیش از پار میآید
ز وی ای دهر ایمن باش در سالاری عالم
کزوالحال کار صد جهان سالار میآید
هلالی میشود پیدا به زیر دامن گردون
چو با چتر شهنشاهی سلیمان وار میآید
ولی تابان هلالی کافتاب اندر جوار آن
به صد ضعف سها در دیدهٔ پندار میآید
در آئین جهانداری ازین خرد بزرگ آئین
زیاد از صد جم و دارا و کسری کاری میآید
در آفاق آن چه ابر دست او برخلق میبارد
حساب آن زدست خالق جبار میآید
اگر صد بحر احسان محتشم من بعد از هر سو
به جنبش بهر بیع گوهر اشعار میآید
تو از همت باب لطف این شهزاد لب تر کن
کز انهار نوالش بحر در زنهار میآید
به مدت گرچه شد سیسال کز نزد شهنشاهان
برایت نقد و جنس از اندک و بسیار میآید
بشارت باد کایندم روی دربخشندهای داری
که عارش از عطای درهم و دینار میآید
زری و خلعتی هربار میآمد تماشا کن
که چون با خلعت زر اسب زین انبار میآید
به شاهان تا به اولاد جهانبان نوبت شاهی
مدام از اقتضای دولت بسیار میآید
همین شهزاده تا روز جزا زیب جهان بادا
که خوش زیبنده در چشم اولوالابصار میآید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - وله ایضا قصیده: بر آصف سخی دل به اذل بود سه عیدقصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - فی مدح محمدخان ترکمان فی حالة نزوله به کاشان: دوش ز ره قاصدی خرم و خندان رسید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز پرگار فلک نقشی به روی کار میآید
کزو کاری به یاد دور بیپرگار میآید
هوش مصنوعی: از سایهی فلک نقشی بر صفحات زندگی نقش میبندد که یادآور کارهای گذشتهای است که بدون ابزار و تدبیر به انجام رسیدهاند.
جهان عالی بنائی مینهد کز ارتفاع آن
اساس قوت شاهی به پای کار میآید
هوش مصنوعی: جهان به ساختن بنایی بلند و باعظمتی پرداخته است که از آن ارتفاع، قدرت و قدرتنمایی پادشاهی پشتیبانی میکند.
چو نقد مهر اینک میدود در مشرق و مغرب
در این دارالعیار آن زر که پر معیار میآید
هوش مصنوعی: عشق واقعی مانند پول نقدی است که در همه جا در حال گردش است و در این دنیا، آن طلا و ثروتی که استاندارد و با کیفیت باشد، خود را نشان میدهد.
سواری میکند زین رخش ناهموار دوران را
که از دهشت بزیر ران او هموار میآید
هوش مصنوعی: شخصی با شجاعت بر اسب خود در مسیری ناهموار میتازد، در حالی که فشارهای زندگی و مشکلات را پشت سر میگذارد و تلاش میکند تا بر آنها غلبه کند.
همایون گلبنی سر میکشد زین گلستان کزوی
به دست دوست گل در چشم دشمن خار میآید
هوش مصنوعی: پرندهای خوشبخت و زیبا از این باغ شکوفهای سر برآورده است که از دوستی به چشمان دشمن، گل به شکل خار به نظر میآید.
در آیین بندی مصر دل افزائید کز کنعان
نوآئین یوسفی دیگر به این بازار میآید
هوش مصنوعی: در سنّت و فرهنگ مصر دلها را شاد کنید، زیرا از سرزمین کنعان، یوسف نوظهوری به این بازار خواهد آمد.
ز باغ پادشاهی صد نهال آمد به بار اما
به بار این بار زرین نخل گوهر بار میآید
هوش مصنوعی: از باغ پادشاهی، صد نهال میوه دادند، اما امسال این بار، یک نخل ارزشمند و پربار از گوهرها میرسد.
شه شهزادههای دهر سلطان حمزه غازی
که بختش را ز تاج و تخت کسری عار میآید
هوش مصنوعی: سلطان حمزه غازی که در دوران خود به عنوان یک قهرمان شناخته میشود، ممکن است از قدرت و ثروت پادشاهی کسری احساس خودخواهی کند و این موقعیت را ناچیز بداند.
به هر جا مینهد پا بر زمین در گوش اقبالش
مبارک باد شاهی از در و دیوار میآید
هوش مصنوعی: هر بار که او قدم به جایی میگذارد، خوشآمدگویی به او میشود و نشانهای از خوشبختی و عظمت در اطرافش احساس میشود.
به بام بار گاه او به تقریب کشک داری
قمر هر شب فروزین گنبد دوار میآید
هوش مصنوعی: در روزگاری که در آسمان آن، ماه در هر شب با نور خود میدرخشد، به بالای عرش او نگاه میکنیم و زیباییهای آن را درمییابیم.
به عنوان تقاضا دولت پر صولت شاهی
به پای خویش روزی بردرش صدبار میآید
هوش مصنوعی: دولت با عظمت و قدرت شاه، خواسته خود را بارها و بارها به در خانه او میآورد.
عنان رخش اگر تا بد ز جولانگه سوی بستان
ز شوق اندر رکابش سرو در رفتار میآید
هوش مصنوعی: اگر اسب را تا به جایی برانیم که از جایی پر شور و شوق حرکت میکند، در آن حال در کنار او درخت سرو با زیبایی و elegance به حرکت در میآید.
سبک وزن است سنگ پادشاهی در ترازویش
که در چشم کیاست بس گران مقدار میآید
هوش مصنوعی: سنگی که در ترازوی پادشاهی قرار دارد، به نظر میرسد که وزن سبکی دارد، اما در واقع در چشم افرادی که زیرک و باهوش هستند، بسیار ارزشمند و سنگین به نظر میآید.
به ملک خصم حالا میرود آوازهٔ تیغش
چوبانگ سیل شهرآشوب کز کوهسار میآید
هوش مصنوعی: حالا آواز تیز و بران تیغ دشمن به گوش میرسد، مانند صدای ناهنجاری که از طوفان شهر برمیخیزد و از کوهها میآید.
جهان بادا به او نازان که در بدو جهانگیری
زر ز مش بوی رزم حیدر کرار میآید
هوش مصنوعی: جهان به کسی افتخار میکند که در آغاز سلطنتش بوی طلا و جنگ حیدر کرار (علی علیهالسلام) را میدهد.
دو پیکر میکند در یک نفس صد کوه پیکررا
چو با شمشیر بران بر سر پیکار میآید
هوش مصنوعی: دو موجود، در یک دم، میتوانند به قدرتی همچون صد کوه تبدیل شوند؛ زمانی که با شمشیری تیز و آماده، به میدان نبرد میروند.
به سهمی فرد و یکتا میشود توسن سوار اکنون
که بر وی آفرین از واحد قهار میآید
هوش مصنوعی: زمانی که سوارکار، اسب خود را به طور فردی و منحصر به فردی میپاید، در حال حاضر از خالق یگانه و توانا، قدرت و زیبایی به او عطا میشود.
اگر باشد حصار چار رکن عالم از آهن
به دست فتح آن گیتیستان ناچار میآید
هوش مصنوعی: اگرچه دنیای ما به شدت محکم و مقاوم به نظر میرسد، با این حال، در نهایت، فتح و پیروزی بر آن ممکن است.
امل پای ظهورش در میان آورده کاغذ را
مراد اندر کنار آرزو دشوار میآید
هوش مصنوعی: امید به ظهورش، کاغذ را در دستم میگیرد و در کناری از آرزو، دستیابی به مراد دشوار به نظر میرسد.
در استقبال عهدش وقت را سعیست روزافزون
که از سرعت به دهر امسال بیش از پار میآید
هوش مصنوعی: در زمانهی کنونی، تلاشها و کوششها برای پیشرفت و استقبال از آینده هر روز بیشتر میشود، به طوری که سرعت تغییرات و تحولات در سال جاری بیشتر از سالهای گذشته است.
ز وی ای دهر ایمن باش در سالاری عالم
کزوالحال کار صد جهان سالار میآید
هوش مصنوعی: ای دنیا! به او اعتماد کن، زیرا در رهبری جهان کسی است که از وضعیت بد و سختیهای زندگی، به هدایت و سرپرستی بسیاری میپردازد.
هلالی میشود پیدا به زیر دامن گردون
چو با چتر شهنشاهی سلیمان وار میآید
هوش مصنوعی: هلالی شکل میشود و در زیر آسمان نمایان میگردد، همانطور که وقتی سلیمان با چتر سلطنتیاش وارد میشود.
ولی تابان هلالی کافتاب اندر جوار آن
به صد ضعف سها در دیدهٔ پندار میآید
هوش مصنوعی: اما هلالی درخشان همچون آفتاب در کنار آن، در ذهن ما به شکل صد برابر ستارهٔ سها جلوهگر میشود.
در آئین جهانداری ازین خرد بزرگ آئین
زیاد از صد جم و دارا و کسری کاری میآید
هوش مصنوعی: در روش حکومتداری، این خرد و دانش بزرگ از صدها پادشاه و ثروتمند و کسانی چون کسری، کارهای بیشتری به وجود میآورد.
در آفاق آن چه ابر دست او برخلق میبارد
حساب آن زدست خالق جبار میآید
هوش مصنوعی: در جهان، هرچه ابرها از سوی خدا بر روی موجودات نازل میکنند، محاسبه آن بر عهدهی خالق بزرگ است.
اگر صد بحر احسان محتشم من بعد از هر سو
به جنبش بهر بیع گوهر اشعار میآید
هوش مصنوعی: اگر دریای بزرگی از خوبیها و نیکوکاریها وجود داشته باشد، باز هم پس از هر بار که جواهرات واژهها و شعرها را تقدیم میکنم، این خوبیها به حرکت درمیآیند.
تو از همت باب لطف این شهزاد لب تر کن
کز انهار نوالش بحر در زنهار میآید
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده خود، از محبت و رحمت این جوان برومند بهرهمند شو، که از نعمتهای او چنان ازاب رونق و فراوانی میبارد که مانند دریایی بزرگ سرازیر میشود.
به مدت گرچه شد سیسال کز نزد شهنشاهان
برایت نقد و جنس از اندک و بسیار میآید
هوش مصنوعی: هر چند سی سال گذشته است و از طرف پادشاهان برای تو هم چیزهای کم و هم چیزهای زیاد میآید، اما باید بدانیم که این مدت طولانی به هیچ وجه کم اهمیت نیست.
بشارت باد کایندم روی دربخشندهای داری
که عارش از عطای درهم و دینار میآید
هوش مصنوعی: خوشبختانه، تو با فردی مواجه شدهای که با دست و دل بازی و سخاوت خود، از بذل و بخشش مال و ثروت شرم میکند.
زری و خلعتی هربار میآمد تماشا کن
که چون با خلعت زر اسب زین انبار میآید
هوش مصنوعی: زری و لباس زیبا هر بار میآید تا ببیند که چگونه اسب زین شده با لباس زرد از انبار بیرون میآید.
به شاهان تا به اولاد جهانبان نوبت شاهی
مدام از اقتضای دولت بسیار میآید
هوش مصنوعی: حکمرانی بر شاهان و فرزندان آنها همیشه بستگی به شرایط و اوضاع کشور دارد و این موضوع همواره در جریان است.
همین شهزاده تا روز جزا زیب جهان بادا
که خوش زیبنده در چشم اولوالابصار میآید
هوش مصنوعی: این شهزاد در روز قیامت باعث زیبایی جهان خواهد بود، چرا که در چشم کسانی که بینش دارند، بسیار زیبا و جذاب به نظر میرسد.