قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - ایضا فی مدح مختارالدوله میرزا شاه ولی
سدهٔ آصفیش بود سلیمان به سجود
میرزا شاه ولی والی اقلیم وجود
آن که از واسطهٔ باس خلایق خالق
قامت دولتش آراست به تشریف خلود
وانکه از بهر نگهبانی ذاتش همه را
کرد پا بست و داد ابدی حی ودود
آن که خاک در کاخش متغیر شده است
بس که رخسارهٔ خود سوده به رو چرخ کبود
کسوت دولت او را ز بقای ابدی
گشته ایام و لیالی همه تار و همه پود
بدر گردید هلال از پی تحصیل کمال
بس که بر نعل سم توسن او ناصیه سود
خط آزادی خود خواسته کیوان از وی
که به این جرم رخش کرده قضا قیراندود
جود شاهانهاش آن دم که کند قسمت مال
پشت شاهین ترازو خمد از بار نقود
مادر دهر چو زادش به بزرگی و بهی
برخیا زاده آصف لقب اقرار نمود
بود سرگشته به میدان وزارت گوئی
دولت او ز کنار آمد و آن گوی ربود
ای مه بار گه افروز که هر صبح کند
آفتابت ز کمال ادب از دور سجود
از ضمیر تو چراغ شب و روز افروزند
گر نتابد مه و خورشید نباشد موجود
بود در ناصیه شان تو پیدا که خدا
کارفرمائی دوران به تو خواهد فرمود
بر در قصر وزارت فلک ار ضابطه زد
قفل دشوار گشائی که به نام تو گشود
کار آن نیست که سازند به خواهش ز عباد
کار آنست که بیخواست بسازد معبود
نصب و عزل همه تقدیر چو میکرد رقم
عزل را از پی نصب تو خطا دید و زدود
نیست ز افسانه موحش غمش از خواب ملال
چشم بخت تو که هرگز نتوانست غنود
صحن درگاه جلالت فلک از مساحی
به خط نامتناهی نتواند پیمود
از اجلای جهان هرچه درین مدت کاست
بعد الحمد که بر شان تو معبود فزود
بود در شان تو ای اشرف اشراف زمین
هر درودی که سروش از فلک آورد فرود
تا نهاده است قضا قاعدهٔ طاعت تو
راستان را همه دم کار قیام است و قعود
قیمت گوهر ذات تو کسی میداند
کافریده است وجودت همه از گوهر جود
آن چه بر عظم تو جا کرده درین دایرهٔ تنگ
پای افشردن دیوار جهانست و حدود
ثقل بر روی زمین گر نپسندد رایت
کوه گردد متصاعد به سبک خیزی دود
گر گدائی شود از صدق ستایندهٔ تو
پادشاهان جهانش همه خواهند ستود
محتشم گرچه زد امروز ثنای تو رقم
مدح خود دوش ز سکان سماوات شنود
چه شور گو تو هم از جایزهٔ مدحت خویش
رفعت پایهٔ قدرش بنمائی به حسود
تا کمین ذرهٔ ذرات وجودش گردد
نجم خورشید طلوع و مه برجیس صعود
گرچه دیوان وی آمد دو جهان را زینت
مدحت ای زیب جهان زینت آن خواهد بود
بهنوازش که شود تا ابدت مدح سرا
رود را چون بنوازی کند آغاز سرود
تا ز تاثیر عدالت که زوالش مرساد
خلق در سایهٔ حکام توانند آسود
بر سر خلق خدا سایهٔ عدل تو بود
تا زمان ابد انجام قیامت ممدود
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - قصیدهٔ در مدح نظامشاه پادشاه دکن: چون شاه نطق دست به تیغ زبان کندقصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - وله ایضا قصیده: بر آصف سخی دل به اذل بود سه عید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سدهٔ آصفیش بود سلیمان به سجود
میرزا شاه ولی والی اقلیم وجود
هوش مصنوعی: زمانی که سلیمان به سجده افتاد، آصف نیز در کنارش بود. اما میرزا شاه، والی سرزمین وجود، در این صحنه حضور داشت.
آن که از واسطهٔ باس خلایق خالق
قامت دولتش آراست به تشریف خلود
هوش مصنوعی: کسی که با وساطت و کمک دیگران، وجود و مقامش را به زیبایی و عظمت درآورده و از نعمت جاودانگی بهرهمند شده است.
وانکه از بهر نگهبانی ذاتش همه را
کرد پا بست و داد ابدی حی ودود
هوش مصنوعی: کسی که برای حفظ و نگهداری وجود خویش، همه چیز را محدود و در بند کرده است و به او زندگی ابدی و جاودان عطا شده است.
آن که خاک در کاخش متغیر شده است
بس که رخسارهٔ خود سوده به رو چرخ کبود
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تغییرات زندگی و سختیها، چهرهاش از زیبایی و تازگی افتاده و حالتی زرد و پژمرده پیدا کرده است.
کسوت دولت او را ز بقای ابدی
گشته ایام و لیالی همه تار و همه پود
هوش مصنوعی: لباس حکومت و مقام او به دلیل گذر زمان و تغییرات روزگار دچار رنگ باختگی و فرسودگی شده است. تمام شبها و روزها به مانند تار و پود زندگی، در حال نازک شدن و از بین رفتن هستند.
بدر گردید هلال از پی تحصیل کمال
بس که بر نعل سم توسن او ناصیه سود
هوش مصنوعی: ماه کامل شد و شکل هلالی پیدا کرد، اما در پی رسیدن به کمال، به قدری تلاش کرد که بر نعل سم اسبش، جلال و شکوهش نمایان است.
خط آزادی خود خواسته کیوان از وی
که به این جرم رخش کرده قضا قیراندود
هوش مصنوعی: کیوان به خاطر خطای خود، بر سر چنین تقدیری قرار گرفته که زندگیاش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و تیره و تار شده است.
جود شاهانهاش آن دم که کند قسمت مال
پشت شاهین ترازو خمد از بار نقود
هوش مصنوعی: هنگامی که آن پادشاه با بخشندگی و بزرگی خود داراییاش را تقسیم میکند، وزن و سنگینی داراییها باعث خم شدن کفه ترازوی شاهینی میشود.
مادر دهر چو زادش به بزرگی و بهی
برخیا زاده آصف لقب اقرار نمود
هوش مصنوعی: مادر زمان، هنگامی که او را به دنیا آورد، به خاطر بزرگی و خوبیاش، لقب آصف را به او نسبت داد.
بود سرگشته به میدان وزارت گوئی
دولت او ز کنار آمد و آن گوی ربود
هوش مصنوعی: در میدان وزارت، کسی که سرگشته و حیران است، میگوید که دولت از کنار او عبور کرده و آن گوی را برداشته است.
ای مه بار گه افروز که هر صبح کند
آفتابت ز کمال ادب از دور سجود
هوش مصنوعی: ای ماه زیبای نورافشان، هر صبح هنگامی که خورشید به خاطر ادب و احترام، از دور به تو سلام میکند و سجده میکند.
از ضمیر تو چراغ شب و روز افروزند
گر نتابد مه و خورشید نباشد موجود
هوش مصنوعی: از وجود توست که نور شب و روز روشن میشود؛ اگر ماه و خورشید درخشان نباشند، روشنایی وجود نخواهد داشت.
بود در ناصیه شان تو پیدا که خدا
کارفرمائی دوران به تو خواهد فرمود
هوش مصنوعی: در پیشانی آنها نشانهای وجود دارد که خداوند سرپرستی و مدیریت امور زمانه را به تو واگذار خواهد کرد.
بر در قصر وزارت فلک ار ضابطه زد
قفل دشوار گشائی که به نام تو گشود
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به مقام و منصب بالایی دست پیدا کند، باید مراحل سختی را طی کند. اما در این میان، نام تو به عنوان یک یادآور و تسهیلکننده در این مسیر به کار میآید.
کار آن نیست که سازند به خواهش ز عباد
کار آنست که بیخواست بسازد معبود
هوش مصنوعی: کار واقعی این نیست که خداوند به درخواستهای بندگانش پاسخ دهد و چیزی بسازد. بلکه کار حقیقی این است که خداوند بینیاز از درخواستها، خودش به خلقت و آفرینش ادامه دهد.
نصب و عزل همه تقدیر چو میکرد رقم
عزل را از پی نصب تو خطا دید و زدود
هوش مصنوعی: هر تصمیم و تقدیری که در زندگی رقم میخورد، در واقع بر اساس مقدرات قبل تعیین شده است. اما وقتی موضوع به تو میرسد، تقدیر خطای خود را متوجه میشود و اصلاحش میکند.
نیست ز افسانه موحش غمش از خواب ملال
چشم بخت تو که هرگز نتوانست غنود
هوش مصنوعی: غم تو مثل یک داستان ترسناک است که خواب خوش را از چشمهای تو گرفته و باعث شده هرگز نتوانی آرامش پیدا کنی.
صحن درگاه جلالت فلک از مساحی
به خط نامتناهی نتواند پیمود
هوش مصنوعی: فضای بزرگ و باشکوهی که به عظمت تو اشاره دارد، با هیچ اندازهگیری و خطی نمیتوان آن را سنجید.
از اجلای جهان هرچه درین مدت کاست
بعد الحمد که بر شان تو معبود فزود
هوش مصنوعی: در این دنیا هر چه که کم شده، شکر خدا که عظمت و مقام تو، ای معبود، همواره بیشتر شده است.
بود در شان تو ای اشرف اشراف زمین
هر درودی که سروش از فلک آورد فرود
هوش مصنوعی: ای بهترین و شریفترین انسانها، شایستهی توست که هر پیامی که فرشتگان از آسمان به زمین میآورند، به تو برسد.
تا نهاده است قضا قاعدهٔ طاعت تو
راستان را همه دم کار قیام است و قعود
هوش مصنوعی: سرنوشت، قواعد اطاعت تو را به طور واضح تعیین کرده است، به طوری که هر لحظه، یا در حال ایستادن هستیم یا نشستهایم.
قیمت گوهر ذات تو کسی میداند
کافریده است وجودت همه از گوهر جود
هوش مصنوعی: ارزش واقعی وجود تو را تنها کسی میداند که تو را خلق کرده است و خود نیز در وجود تو نشانههای فراوانی از بخشندگی و خیر را دیده است.
آن چه بر عظم تو جا کرده درین دایرهٔ تنگ
پای افشردن دیوار جهانست و حدود
هوش مصنوعی: آنچه که بر عظمت تو در این فضای محدود تأثیر میگذارد، در واقع دیوارهای جهان و محدودیتهای آن است.
ثقل بر روی زمین گر نپسندد رایت
کوه گردد متصاعد به سبک خیزی دود
هوش مصنوعی: اگر بار سنگینی بر روی زمین نپسندد، مانند دودی که به آرامی در آسمان بالا میرود، کوهپایهها به حرکت درمیآیند.
گر گدائی شود از صدق ستایندهٔ تو
پادشاهان جهانش همه خواهند ستود
هوش مصنوعی: اگر گدایی از روی صدق و خلوص به ستایش تو بپردازد، تمام پادشاهان دنیا او را خواهند ستود.
محتشم گرچه زد امروز ثنای تو رقم
مدح خود دوش ز سکان سماوات شنود
هوش مصنوعی: محتشم، هرچند امروز ستایش تو را به زبان آورد، اما شب گذشته از دلاوریهای تو در آسمانها شنید.
چه شور گو تو هم از جایزهٔ مدحت خویش
رفعت پایهٔ قدرش بنمائی به حسود
هوش مصنوعی: بهتر است تو هم از پاداش ستایش خود بگویی و مرتبه و مقام خود را به حسودان نشان دهی.
تا کمین ذرهٔ ذرات وجودش گردد
نجم خورشید طلوع و مه برجیس صعود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که پرتوهای نور وجود او، مانند ستارهای درخشان، در کمین نشستهاند و موجب میشوند که خورشید و ماه با شکوه و زیبایی در آسمان ظاهر شوند.
گرچه دیوان وی آمد دو جهان را زینت
مدحت ای زیب جهان زینت آن خواهد بود
هوش مصنوعی: اگرچه کتاب دیوان او، دو جهان را زینت بخشیده است، اما ای زیبای جهان، زینت واقعی، خود تو هستی.
بهنوازش که شود تا ابدت مدح سرا
رود را چون بنوازی کند آغاز سرود
هوش مصنوعی: زمانی که به کسی محبت کنی و او را نوازش نمایی، او برای همیشه به ستایش تو خواهد پرداخت، مانند هنرمندی که با آغاز موسیقی، سرودش را شروع میکند.
تا ز تاثیر عدالت که زوالش مرساد
خلق در سایهٔ حکام توانند آسود
هوش مصنوعی: تاثیرات عدالت به گونهای است که اگر زوال آن پیش بیاید، مردم در سایهٔ حاکمان میتوانند آرامش داشته باشند.
بر سر خلق خدا سایهٔ عدل تو بود
تا زمان ابد انجام قیامت ممدود
هوش مصنوعی: سایهٔ عدالت تو بر سر مردم همیشه و تا همیشه ادامه خواهد داشت، حتی تا زمان قیامت.