گنجور

شمارهٔ ۷۹ - در مدح شاه اولیا علیه صلوات الله فرماید

ما پاک دلان بی ریاییم
مرآت جمال کبریاییم
در طور تقرّب و تجرّد
مدهوش تجلّی خداییم
از خویش تهی، زدوست سرشار
او گشته دگر نه من نماییم
بی پرده شود جمال مقصود
روزی که زپرده رخ نماییم
زآن دم که دمیده دوست در ما
پیوسته در آن هوا هبابیم
فانی شده در هوای جانان
پیوسته در آن هوا هباییم
به گرفته هوای طرف بامش
پرواز کنان در آن هواییم
تا خاک شدیم در ره دوست
در چشم سپهر توتیاییم
چون درگذری زملک امکان
آگاه شوی که ما کجاییم
از عیش و نشاط روزه داران
از گردش چرخ غم فزاییم
بگذار لبان تو به بوسم
تا روزه به نقل و می گشاییم
زالطاف علی شه ولایت
در کسوت فقر پادشاییم
در خورد غلامیش نباشیم
او را سگ حاجب سراییم
نی نی سگ آستان او را
مانند سپهر خاک پاییم
عالم زنوای ما است پرشور
تا پر ز، دم تو هم چو ناییم
خاک از نظری کنیم اکسیر
برتر به اثر زکیمیاییم
یک دم نرسد مدد گر از وی
فانی شده و دگر نپاییم
فیض از دم ما «محیط» جوید
چون لب پی مدحتش گشاییم
تا محرم راز عشق گشتیم
بیگانه زخویش و آشناییم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما پاک دلان بی ریاییم
مرآت جمال کبریاییم
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که دل‌های پاک و بی‌آلایشی داریم و مظهر زیبایی و عظمت الهی هستیم.
در طور تقرّب و تجرّد
مدهوش تجلّی خداییم
هوش مصنوعی: در مسیر نزدیک شدن و دوری از مادیات، ما در شگفتی از ظهور خدایی هستیم.
از خویش تهی، زدوست سرشار
او گشته دگر نه من نماییم
هوش مصنوعی: از خود خالی شدم و اکنون پر از دوستم. دیگر نه من را می‌بینم و نه چیزی از خودم حس می‌کنم.
بی پرده شود جمال مقصود
روزی که زپرده رخ نماییم
هوش مصنوعی: روزى خواهد رسید که زیبایى مقصود به طور واضح و بدون هیچ حجابى نمایان خواهد شد، زمانی که ما از پرده بیرون بیاییم و خود را نمایش دهیم.
زآن دم که دمیده دوست در ما
پیوسته در آن هوا هبابیم
هوش مصنوعی: از وقتی که دوست در وجود ما نفسی دمیده، همیشه در این فضا به حالت سرگشتگی و فریب خوردگی هستیم.
فانی شده در هوای جانان
پیوسته در آن هوا هباییم
هوش مصنوعی: عاشق و محو جانی هستیم که در دل داریم و همواره در آن عشق غرق هستیم.
به گرفته هوای طرف بامش
پرواز کنان در آن هواییم
هوش مصنوعی: در هوای مه‌آلود و گرفته‌ای که روی بامش وجود دارد، ما آزادانه در حال پرواز هستیم.
تا خاک شدیم در ره دوست
در چشم سپهر توتیاییم
هوش مصنوعی: ما در مسیر دوست به خاک تبدیل خواهیم شد و در چشم آسمان مانند توده‌ای از خاک هستیم.
چون درگذری زملک امکان
آگاه شوی که ما کجاییم
هوش مصنوعی: وقتی از محدودیت‌های دنیای ممکن عبور کنی، درمی‌یابی که ما در کجا قرار داریم.
از عیش و نشاط روزه داران
از گردش چرخ غم فزاییم
هوش مصنوعی: از شادی و سرور روزه‌داران بر اثر گردش روزگار، بر غم و اندوه ما افزوده می‌شود.
بگذار لبان تو به بوسم
تا روزه به نقل و می گشاییم
هوش مصنوعی: اجازه بده که لب‌های تو را ببوسم، تا روزه‌ام را با نقل و می باز کنم.
زالطاف علی شه ولایت
در کسوت فقر پادشاییم
هوش مصنوعی: رحمت‌ها و مهربانی‌های علی، ولی و پیشوای ما، در حالتی است که ما در لباس فقر و نیاز زندگی می‌کنیم، اما همواره عزت و مقام پادشاهی در وجود ماست.
در خورد غلامیش نباشیم
او را سگ حاجب سراییم
هوش مصنوعی: در برابر او خود را کوچک نکنیم و او را به مانند دیوانه‌ای که در درگاه خانه قرار گرفته، بی‌ارزش فرض کنیم.
نی نی سگ آستان او را
مانند سپهر خاک پاییم
هوش مصنوعی: ما همچون خاک زیر پای او نسبت به او کوچک و ناچیز هستیم.
عالم زنوای ما است پرشور
تا پر ز، دم تو هم چو ناییم
هوش مصنوعی: جهان به خاطر ما سرشار از شور و هیجان است، همان‌طور که نایی پر از صدا و نوا هستیم به واسطه دم تو.
خاک از نظری کنیم اکسیر
برتر به اثر زکیمیاییم
هوش مصنوعی: اگر از دیدی به خاک بنگریم، می‌توانیم به ارزش و تاثیری بزرگتر از آن پی ببریم، چرا که همان‌طور که کیمیاگری می‌تواند مواد را به طلا تبدیل کند، در اینجا نیز می‌توان به عمق وجودی آن اشاره کرد.
یک دم نرسد مدد گر از وی
فانی شده و دگر نپاییم
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای کمک و یاری از او نرسد، ما نابود شده‌ایم و دیگر نمی‌توانیم ادامه دهیم.
فیض از دم ما «محیط» جوید
چون لب پی مدحتش گشاییم
هوش مصنوعی: خیر و برکت از وجود ما سرچشمه می‌گیرد، زیرا هنگامی که زبان به ستایش او باز کنیم، فضایلش را به نمایش می‌گذاریم.
تا محرم راز عشق گشتیم
بیگانه زخویش و آشناییم
هوش مصنوعی: ما به محرم راز عشق تبدیل شدیم و اکنون از خود بیگانه و آشنا هستیم.