گنجور

شمارهٔ ۷۸ - در ستایش و مدح مولای پرهیزکاران علی بن ابیطالب علیه السلام

مایهٔ ایمان و کفر، عشق تو شد ای صنم
خاک سر کوی تو است، قبلهٔ دیر و حرم
گر تو شوی بی نقاب، ای مه من آفتاب
در برت از روشنی، دم نزند صبحدم
گرد من و گرد تو، صف زده جانا مدام
گرد تو دل دادگان، گرد من اندوه غم
بخت من و چشم تو، هر دو به خوابند لیک
این یک تا روز حشر، آن یک تا صبحدم
شوق لب لعل تو، زاهد صد ساله را
جانب دیر مغان، برده زطوف حرم
دور جهان را بقا، نیست بیا ساقیا
باده پیاپی بده، وقت شمر مغتنم
تا کی غم می خوری، باده بنوش ای رفیق
که هیچ جز وصف جام، نمانده باقی به جم
آن چه زدیوان غیب، گشته مقرر نخست
هیچ به تدبیر ما، می نشود بیش و کم
طی طریق طلب، کردن ناید زما
را بود آتشین، ما همه مومین قدم
پشت سپهر برین، خمیده دانی ز چیست
پی سجود در، شه ملایک خدم
ابن عمّ مصطفی، دست بلند خدا
که برتر از نُه سپهر زده ز رفعت علم
شها چو چهر تو را، نگاشت نقاش صنم
بر خود تحسین نمود، بر رخ خوب تو هم
نسبت ذات تو را، به ماسوا، کی توان
نزد وجودت بود، کون مکان چون عدم
موجب ردّ و قبول، حبّ تو بغض تو است
ختم شد اینجا کلام، شها و جفّ القلم
مدح تو را اگر «محیط» چنان که باید نمود
گوید و گردد به کفر، چو غالیان متّهم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مایهٔ ایمان و کفر، عشق تو شد ای صنم
خاک سر کوی تو است، قبلهٔ دیر و حرم
هوش مصنوعی: عشق تو، عامل ایمان و کفر من شده است. ای معشوق، خاک سر کوی تو مقدس‌ترین مکان من است، همان‌گونه که قبله و حرم برای دیگران مقدس است.
گر تو شوی بی نقاب، ای مه من آفتاب
در برت از روشنی، دم نزند صبحدم
هوش مصنوعی: اگر تو بدون پوشش و حقیقت خود را نشان دهی، ای عشق من، نور خورشید هم جرات نمی‌کند در نزدیکی تو صحبت کند.
گرد من و گرد تو، صف زده جانا مدام
گرد تو دل دادگان، گرد من اندوه غم
هوش مصنوعی: دور من و دور تو، همیشه صف بسته‌اند. دل‌باختگان دور تو هستند و من در اندوه و غم.
بخت من و چشم تو، هر دو به خوابند لیک
این یک تا روز حشر، آن یک تا صبحدم
هوش مصنوعی: سرنوشت من و نگاه تو هر دو به حالت بی‌تحرکی هستند. اما سرنوشت من تا روز قیامت از خواب بیدار نخواهد شد و نگاه تو تا صبح فردا به خواب خواهد ماند.
شوق لب لعل تو، زاهد صد ساله را
جانب دیر مغان، برده زطوف حرم
هوش مصنوعی: میل و رغبت به لب‌هایBeautiful تو، زاهدی که صد سال عبادت کرده، را به سمت میخانه‌ها کشانده و از فضای خانه‌ی خدا منحرف کرده است.
دور جهان را بقا، نیست بیا ساقیا
باده پیاپی بده، وقت شمر مغتنم
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا پایدار نیست، بنابراین ای ساقی، مدام به من شراب بده، زیرا زمان را باید مغتنم شمرد.
تا کی غم می خوری، باده بنوش ای رفیق
که هیچ جز وصف جام، نمانده باقی به جم
هوش مصنوعی: تا کی به فکر غم و اندوه باشی؟ بیا و باده بنوش، ای دوست، زیرا هیچ چیزی از زیبایی و عظمت جام باقی نمانده است.
آن چه زدیوان غیب، گشته مقرر نخست
هیچ به تدبیر ما، می نشود بیش و کم
هوش مصنوعی: هر چیزی که در عالم غیب مقرر شده و مشخص گردیده، به تدبیر و اقدامات ما وابسته نیست و تغییر نمی‌کند، نه کم و نه زیاد.
طی طریق طلب، کردن ناید زما
را بود آتشین، ما همه مومین قدم
هوش مصنوعی: در مسیر جستجوی خواسته‌ها و آرزوها، ما نمی‌توانیم از مسیر بگریزیم و از مشکلات فرار کنیم؛ زیرا همچون موم، آماده‌ایم که در برابر چالش‌ها شکل بگیریم و تغییر کنیم.
پشت سپهر برین، خمیده دانی ز چیست
پی سجود در، شه ملایک خدم
هوش مصنوعی: آسمان بر فراز ما، به چه چیزی خمیده است؟ برای سجده کردن در برابر او، شاهی که فرشتگان به خدمت او هستند.
ابن عمّ مصطفی، دست بلند خدا
که برتر از نُه سپهر زده ز رفعت علم
هوش مصنوعی: ابن عمّ پیامبر، اشاره به قدرت و علم بالای الهی دارد که فراتر از تمام آسمان‌هاست و به بلندی علم و فضیلت اشاره می‌کند.
شها چو چهر تو را، نگاشت نقاش صنم
بر خود تحسین نمود، بر رخ خوب تو هم
هوش مصنوعی: ای خورشید، وقتی تصویر زیبای تو را نقاشی کشیده است، به خود نیز افتخار کرده است، زیرا چهره دل‌ربای تو از هر چیزی زیباتر است.
نسبت ذات تو را، به ماسوا، کی توان
نزد وجودت بود، کون مکان چون عدم
هوش مصنوعی: نسبت به ذات تو و موجودات دیگر، چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟ چون در مقایسه با وجود تو، جهان و مکان هیچ ارزشی ندارند و به اندازه عدم هستند.
موجب ردّ و قبول، حبّ تو بغض تو است
ختم شد اینجا کلام، شها و جفّ القلم
هوش مصنوعی: محبت و کینه‌ی تو دلیل پذیرش و ردّ مطالب است. سخن در اینجا به پایان می‌رسد، ای بزرگوار، و قلم نیز از نوشتن خسته شده است.
مدح تو را اگر «محیط» چنان که باید نمود
گوید و گردد به کفر، چو غالیان متّهم
هوش مصنوعی: اگر «محیط» بخواهد به درستی از تو ستایش کند، ممکن است به گونه‌ای بیان کند که برخی آن را به کفر تعبیر کنند، مانند افرادی که در غلو و افراط متهم هستند.