شمارهٔ ۷۶ - در مدح حضرت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
رنجها برده فراوان، هنر آموختهام
وز همه عشق ترا خوبتر آموختهام
نی خطا گفتم جز عشق، ندارم هنری
به همه عمر همین یک هنر آموختهام
تا نموده است ز خود بیخبرم جذبهٔ دوست
علم آگاهی از هر خبر آموختهام
کیمیاگر شده از اشک سپید و رخ زرد
صنعت ساختن سیم و زر آموختهام
رسم بیداری شب شیوهٔ افغان سحر
ز سگان تو و مرغ سحر آموختهام
شیوهٔ رهروی و پیشهٔ قلاشی را
از رفیقی دو سه بیپا و سر آموختهام
از گدایان در میکده شاهان سلوک
طرز بخشیدن تاج و کمر آموختهام
نظری دوست به حالم ز عنایت فرمود
آن چه آموختهام زآن نظر آموختهام
ذرهام وز اثر تربیت شمس وجود
تربیت کردن شمس و قمر آموختهام
شه مردان اسدالله که از همت وی
پنجه بر تافتن شیر نر آموختهام
اقتدا هست پسر را به پدر، حب علی
من خلف بودهام و از پدر آموختهام
شاعری را ز پی منقبت شاه «محیط»
از ازل نی زپی کسب زر آموختهام
شمارهٔ ۷۵ - مزیّن به اسم مبارک نبی و وصیّ صلی الله علیه و آله و سلم: روزگار پیش از این، خوش روزگاری داشتیمشمارهٔ ۷۷ - موشّح و مختوم به نام نامی حضرت صاحب الزمان علیه السلام: گدای میکده ام خشت زیر سر دارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رنجها برده فراوان، هنر آموختهام
وز همه عشق ترا خوبتر آموختهام
هوش مصنوعی: در طول زندگی، دشواریهای زیادی را تجربه کردهام و از آنها درس گرفتهام. اما از همه این تجربیات، عشق به تو را بهتر و عمیقتر فهمیدهام.
نی خطا گفتم جز عشق، ندارم هنری
به همه عمر همین یک هنر آموختهام
هوش مصنوعی: من هیچ هنری جز عشق نمیشناسم و تمام عمر فقط همین یک هنر را آموختهام.
تا نموده است ز خود بیخبرم جذبهٔ دوست
علم آگاهی از هر خبر آموختهام
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خودم غافل شدم و تحت تأثیر محبت دوست قرار گرفتم، فهم و آگاهی از هر چیزی را به دست آوردهام.
کیمیاگر شده از اشک سپید و رخ زرد
صنعت ساختن سیم و زر آموختهام
هوش مصنوعی: من با اشکهای سپید و چهره زرد، هنر ساختن طلا و نقره را یاد گرفتهام و به نوعی تبدیل به کیمیاگر شدهام.
رسم بیداری شب شیوهٔ افغان سحر
ز سگان تو و مرغ سحر آموختهام
هوش مصنوعی: در دل شب، وقتی که سکوت برقرار است و آواز صبح در حال نزدیک شدن است، من یاد گرفتهام که چگونه از سگها و پرندههای صبحگاهی ، بیدار و هشیار شوم.
شیوهٔ رهروی و پیشهٔ قلاشی را
از رفیقی دو سه بیپا و سر آموختهام
هوش مصنوعی: من از چند دوست بیپناه و بیهدف، روش مسافرت و زندگی را آموختهام.
از گدایان در میکده شاهان سلوک
طرز بخشیدن تاج و کمر آموختهام
هوش مصنوعی: من از زندگی گداها در میخانههای پادشاهان نحوه بخشیدن تاج و کمر را یاد گرفتهام.
نظری دوست به حالم ز عنایت فرمود
آن چه آموختهام زآن نظر آموختهام
هوش مصنوعی: دوست با نگاهی مهربانانه به وضعیت من توجه کرد و من از آن نگاه او چیزهای زیادی یاد گرفتم.
ذرهام وز اثر تربیت شمس وجود
تربیت کردن شمس و قمر آموختهام
هوش مصنوعی: من یک ذره کوچک هستم و از تأثیر آموزشهای الهی آموختهام. با دم و جهانی که از نور خورشید و ماه نشأت میگیرد، آگاهی و تربیت یافتهام.
شه مردان اسدالله که از همت وی
پنجه بر تافتن شیر نر آموختهام
هوش مصنوعی: مردان بزرگ و شجاع مانند شیر هستند و من از تلاش و ارادهی او یاد گرفتهام که چگونه با شجاعت و قدرت با چالشها روبرو شوم.
اقتدا هست پسر را به پدر، حب علی
من خلف بودهام و از پدر آموختهام
هوش مصنوعی: پسر در زمینههای مختلف از پدر خود پیروی میکند و عشق به علی را از او یاد گرفته است.
شاعری را ز پی منقبت شاه «محیط»
از ازل نی زپی کسب زر آموختهام
هوش مصنوعی: من به خاطر افتخار و کرامت شاه «محیط» شاعری را از همان آغاز زندگی آموختهام، نه به خاطر به دست آوردن مال و ثروت.
حاشیه ها
1403/10/14 13:01
عباس احمدی
بیت دوم ایراد وزنی دارد
ظاهرا اینطور درست است: به همه عمر همین یک هنر آموخته ام

محیط قمی