شمارهٔ ۷۲ - موشّح به نام نامی حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام
چشمان تو امروز نموده است خرابم
آن گونه که مدهوش به فردای حسابم
هجران و وصال تو بود خلد و جحیمم
اندیشه خود جرم و خیال تو صوابم
با عدل تو حسن عمل نیست امیدم
با بخشش و فضلت نبود بیم عذابم
باز آی که دور از رخ و زل تو شب و روز
ماهی و سمندر شده در آتش و آبم
بر هرچه شوم ناظر و با هرکه مخاطب
کوی تو بود منظر و سوی تو خطابم
تا دل به خم زلف گره گیر تو بستم
بگسست زکف رشته ی آسایش و تابم
در خواب اگر جان جهان را نتوان دید
آمد رخ خوب تو چرا، دوش به خوابم
مستم زمی عشق علی، ساقی کوثر
زنهار مپندار که مدهوش شرابم
چون آب بقا یافته ام از کرم خضر
کی راه زدن، غول تواند به سرابم
بر معصیتم گر بکشد خواجه خط محو
شاید که شده منقبتش ثبت کتابم
با مدح «محیط» از کرم شاه ولایت
آسوده چو امروز، به فردای حسابم
بر باد روی ای تن خاکی که غبارت
گردیده پی دیدن جانانه حجابم
شمارهٔ ۷۱ - مختوم و موشّح به مدح آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم: افکنده موی یارم، بس عقدهها به کارمشمارهٔ ۷۳ - ایضاً در منقبت شاه ولایت مآب حضرت ابو تراب علیه السلام: چون ماه رخت به خواب بینم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشمان تو امروز نموده است خرابم
آن گونه که مدهوش به فردای حسابم
هوش مصنوعی: چشمان تو امروز مرا به حال خراب درآورده است، به طوری که مانند کسی هستم که نگران و مدهوش از آیندهام و روز حساب و گذشتهام هستم.
هجران و وصال تو بود خلد و جحیمم
اندیشه خود جرم و خیال تو صوابم
هوش مصنوعی: دوری و نزدیکی تو برای من بهشت و جهنم است. تفکرات و خیالات من گناه است و تصور تو برایم درست و درستکارانه است.
با عدل تو حسن عمل نیست امیدم
با بخشش و فضلت نبود بیم عذابم
هوش مصنوعی: با عدل تو، امیدی به خوبیهای کاری من وجود ندارد و با بخشش و رحمتت، از عذاب تو نیز نمیترسم.
باز آی که دور از رخ و زل تو شب و روز
ماهی و سمندر شده در آتش و آبم
هوش مصنوعی: به سوی من بازگرد، زیرا بدون دیدار تو، روزها و شبها برایم چون ماهی و سمندر در آتش و آب گدازان شده است.
بر هرچه شوم ناظر و با هرکه مخاطب
کوی تو بود منظر و سوی تو خطابم
هوش مصنوعی: هرچه که ببینم و با هرکس که صحبت کنم، همیشه چهره و سخن تو در نظر و درگوشم است.
تا دل به خم زلف گره گیر تو بستم
بگسست زکف رشته ی آسایش و تابم
هوش مصنوعی: زمانی که دل خود را به گیسوی تو گره زدم، آرامش و آسایش من از دست رفت و دیگر در دستم نیست.
در خواب اگر جان جهان را نتوان دید
آمد رخ خوب تو چرا، دوش به خوابم
هوش مصنوعی: اگر در خواب نتوان دید جان و زندگی را، پس چرا چهره زیبای تو در خواب شب گذشته به من نشان داده شد؟
مستم زمی عشق علی، ساقی کوثر
زنهار مپندار که مدهوش شرابم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق علی، حال و هوایی ویژه دارم. ای ساقی کوثر، مواظب باش که فکر نکنی به خاطر شراب مست شدهام.
چون آب بقا یافته ام از کرم خضر
کی راه زدن، غول تواند به سرابم
هوش مصنوعی: من به مثل آب، با کمک و لطف خضر همیشه زنده ماندهام، اما باید مواظب باشم، زیرا امکان دارد غول خطرناکی در روزگار من باشد.
بر معصیتم گر بکشد خواجه خط محو
شاید که شده منقبتش ثبت کتابم
هوش مصنوعی: اگر آقاجان بر گناهم خط بطلان بکشد، شاید به این ترتیب، فضیلت و جایگاهش در کتاب نوشته شود.
با مدح «محیط» از کرم شاه ولایت
آسوده چو امروز، به فردای حسابم
هوش مصنوعی: با ستایش «محیط»، از لطف و مهربانی پادشاه، امروز در آرامش به سر میبرم، اما نگرانم که در روز قیامت چگونه از من حساب خواهند گرفت.
بر باد روی ای تن خاکی که غبارت
گردیده پی دیدن جانانه حجابم
هوش مصنوعی: ای جان خاکی، به باد برو، چرا که غباری که بر تو نشسته، حجاب دیدن محبوب است.

محیط قمی