گنجور

شمارهٔ ۶۹ - در منقبت ولیّ خدا و وصیّ نبی، علیّ مرتضی علیه السلام

با غم هجر تو جانا، شادمانی چون کنم
چون سرآمد دور عمرم، زندگانی چون کنم
عاشقان را کامرانی باشد از دیدار یار
من که دور از یار گشتم، کامرانی چون کنم
موسی آسا یافتم ره تا به طور قرب دوست
آیدم چون عار از شاهی شبانی چون کنم
پاسبانی را نخستین شرط هوشیاری بود
من که با یاد تو مستم، پاسبانی چون کنم
گر کند جانان بهای بوسه جان، از من طلب
چون بود ارزان به جان دادن، گرانی چون کنم
بود از شهد لب نوشت مرا شیرین زبان
چون شدم دور از لبت، شیرین زبانی چون کنم
در خور دیدار جانان چون ندارم دیده ای
گر نسازم با جواب «لن ترانی» چون کنم
بد بلای ناگهانی هجر بی هنگام تو
عیش و راحت با بلای ناگهانی چون کنم
سال های چون از دل و جان با تو خو به گرفته ام
از در خویشم اگر روزی برانی چون کنم
گر شفیع من نباشد شافع عصیان علی
بعد رحلت با عذاب آن جهانی چون کنم
نکته دانان در بیان مدحتش چون الکنند
من که گنگم، عرض و شرح نکته دانی چون کنم
آسمان بر آستانش خاکساری می کند
من که از خاکم مدار آسمانی چون کنم
خاک درگاهش زآب زندگانی بهتر است
در بر آن خاک آب زندگانی چون کنم
گر نگیرد دست عفوش بار جرم از دوش من
حمل این بار گران با ناتوانی چون کنم
لطف عامش گر نگردد شامل حالم «محیط»
با گناه آشکارا و نهانی چون کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با غم هجر تو جانا، شادمانی چون کنم
چون سرآمد دور عمرم، زندگانی چون کنم
هوش مصنوعی: با اندوه دوری تو، ای محبوب، چگونه می‌توانم شاد باشم؟ وقتی که عمرم به پایان رسیده، چگونه می‌توانم به زندگی ادامه دهم؟
عاشقان را کامرانی باشد از دیدار یار
من که دور از یار گشتم، کامرانی چون کنم
هوش مصنوعی: عاشقان از دیدن معشوق خود لذت می‌برند، اما من که از یارم دور افتاده‌ام، نمی‌دانم چطور می‌توانم خوشبختی و شادی را تجربه کنم.
موسی آسا یافتم ره تا به طور قرب دوست
آیدم چون عار از شاهی شبانی چون کنم
هوش مصنوعی: به مانند موسی، راهی یافتم که مرا به نزدیکی دوست برساند. اما از اینکه در کنار شاهی به عنوان یک شبان باشم، شرمنده‌ام و نمی‌دانم چگونه با این وضعیت کنار بیایم.
پاسبانی را نخستین شرط هوشیاری بود
من که با یاد تو مستم، پاسبانی چون کنم
هوش مصنوعی: اولین شرط مراقبت و هوشیاری، یاد توست. حالا که به خاطر تو به حالت مستی و سرخوشی دچار شدم، چگونه می‌توانم از چیزی محافظت کنم؟
گر کند جانان بهای بوسه جان، از من طلب
چون بود ارزان به جان دادن، گرانی چون کنم
هوش مصنوعی: اگر محبوبم برای بوسه‌اش جانم را بخواهد، باید چگونه از من تقاضا کند که جان دادن به خاطر او برایم گران نباشد؟
بود از شهد لب نوشت مرا شیرین زبان
چون شدم دور از لبت، شیرین زبانی چون کنم
هوش مصنوعی: زبانم به خاطر صحبت‌های شیرین تو خوشایند و لطیف شده بود. حال که از تو دور هستم، چگونه می‌توانم آن شیرینی را حفظ کنم؟
در خور دیدار جانان چون ندارم دیده ای
گر نسازم با جواب «لن ترانی» چون کنم
هوش مصنوعی: اگر دیداری از محبوبم ندارم، چگونه می‌توانم با پاسخ «هرگز مرا نخواهی دید» کنار بیایم؟
بد بلای ناگهانی هجر بی هنگام تو
عیش و راحت با بلای ناگهانی چون کنم
هوش مصنوعی: شکایت از درد و رنج جدایی ناگهانی تو دارم و نمی‌دانم چطور می‌توانم از لذت و خوشی‌های زندگی‌ام لذت ببرم که ناگهان با این مصیبت روبرو شده‌ام.
سال های چون از دل و جان با تو خو به گرفته ام
از در خویشم اگر روزی برانی چون کنم
هوش مصنوعی: من سال‌هاست که با تمام وجودم به تو وابسته‌ام، اگر روزی از من دور شوی، چه کار می‌توانم بکنم؟
گر شفیع من نباشد شافع عصیان علی
بعد رحلت با عذاب آن جهانی چون کنم
هوش مصنوعی: اگر شفیع من در قیامت نباشد، و علی (علیه‌السلام) که شافع من است بعد از وفات به خاطر گناهانم از عذاب آن جهان رهایی‌ام ندهد، تکلیفم چه خواهد شد؟
نکته دانان در بیان مدحتش چون الکنند
من که گنگم، عرض و شرح نکته دانی چون کنم
هوش مصنوعی: افراد با دانش و فهم در توصیف او چگونه سخن می‌گویند، در حالی که من که زبانم بندی است، چگونه می‌توانم نکات را توضیح دهم و به بیان آنها بپردازم؟
آسمان بر آستانش خاکساری می کند
من که از خاکم مدار آسمانی چون کنم
هوش مصنوعی: آسمان در برابر او تواضع می‌کند و من که از خاکم، چگونه می‌توانم به مقام آسمانی برسم؟
خاک درگاهش زآب زندگانی بهتر است
در بر آن خاک آب زندگانی چون کنم
هوش مصنوعی: بهتر است که خاک درگاه او از آب زندگی باشد. من چگونه می‌توانم آب زندگی را بر آن خاک بریزم؟
گر نگیرد دست عفوش بار جرم از دوش من
حمل این بار گران با ناتوانی چون کنم
هوش مصنوعی: اگر لطف و مهربانی‌اش شامل حال من نشود، چگونه می‌توانم این بار سنگین گناه را با ناتوانی‌ام به دوش بکشم؟
لطف عامش گر نگردد شامل حالم «محیط»
با گناه آشکارا و نهانی چون کنم
هوش مصنوعی: اگر رحمت بی‌پایان او شامل حال من نشود، با توجه به گناهان آشکار و پنهانی که دارم، چه باید بکنم؟