گنجور

شمارهٔ ۶۵ - در منقبت و رثاء حضرت فاطمه ی زهرا علیه السلام

امروز قلب عالم امکان بود ملول
روز مصیبت است و گه رحلت رسول
باشد ملول گر دل خلقی شگفت نیست
که امروز قلب عالم امکان بود ملول
کشتی چرخ غرقه ی طوفان اشک شد
سیل عزا گرفت جهان را زعرض و طول
با پهلوی شکسته و رخسار نیلگون
امروز برد، شکوه ی اعدا بر رسول
آن بانویی که کرد حریمش گذر نکرد
از دور باش، عصمت او و هم بوالفضول
خورشید آسمان ولایت که داد رخ
از شرم تار گیسوی او، مهر را افول
زهرا که ز امر حق پی تعیین شوی او
به نمود نجم زهره به بیتُ الولی نزول
ام الائمة النّجبا، بانوی جزا
نورالهدی، حبیبه ی حق، بضعة الرسول
خیر النساء، فاطمه مرآت ذوالجلال
که ادراک ذات او را، حیران شود عقول
کوهی زصبر خلق نمودی، اگر خدای
مانند وی نبودی، بر رنج و غم حمول
دارد به کثرت غم و اندوه و ماتمش
صیت علی، مصائب لوانّهای شمول
راه نجات، حبّ بتول است و آل او
گُم ره شود هر آن که ازین ره کند عدول
دعوی حُبّ و بندگیش می کند «محیط»
دارد امید آن که شود دعویش قبول

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز قلب عالم امکان بود ملول
روز مصیبت است و گه رحلت رسول
هوش مصنوعی: امروز روزی است که جهان در حالتی غمگین و ناراحت کننده به سر می برد، زیرا یادآور مصیبت و کوچ پیامبر بزرگ اسلام است.
باشد ملول گر دل خلقی شگفت نیست
که امروز قلب عالم امکان بود ملول
هوش مصنوعی: اگر دل یکی از مردم غمگین باشد، جای تعجب نیست، زیرا امروز دل تمامی موجودات جهان در اندوه است.
کشتی چرخ غرقه ی طوفان اشک شد
سیل عزا گرفت جهان را زعرض و طول
هوش مصنوعی: کشتی چرخ در طوفان اشک غرق شد و سیلاب عزا تمام جهان را در برگرفته است.
با پهلوی شکسته و رخسار نیلگون
امروز برد، شکوه ی اعدا بر رسول
هوش مصنوعی: امروز با وجود زخم‌های عمیق و چهره‌ای کبود، رسول به رسایی خود ادامه می‌دهد و دشمنانش را به حیرت واداشته است.
آن بانویی که کرد حریمش گذر نکرد
از دور باش، عصمت او و هم بوالفضول
هوش مصنوعی: آن بانویی که گذر کردن از حریم او ممکن نیست، دوری از او را بپذیر، چرا که عصمت و پاکی او را نباید با بی‌پروایی هدر داد.
خورشید آسمان ولایت که داد رخ
از شرم تار گیسوی او، مهر را افول
هوش مصنوعی: خورشید آسمان ولایت به خاطر زیبایی و جذابیت موی او، از شرم پشت پرده پنهان شده و دیگر نمی‌تواند بدرخشد.
زهرا که ز امر حق پی تعیین شوی او
به نمود نجم زهره به بیتُ الولی نزول
هوش مصنوعی: حب زهرا (سلام‌الله‌علیها) که به دستور حق مشخص شده است، مانند ستاره زهره در خانه ولی خدا فرود آمده است.
ام الائمة النّجبا، بانوی جزا
نورالهدی، حبیبه ی حق، بضعة الرسول
هوش مصنوعی: این متن به وصف مقام والای یک بانوی بزرگوار اشاره دارد که به عنوان مادر اوصیا و راهنمایی به سوی هدایت شناخته می‌شود. او محبوب خداوند و جزئی از پیامبر اسلام است. در واقع، او به عنوان نماد نور و هدایت در بین اهل بیت مطرح است.
خیر النساء، فاطمه مرآت ذوالجلال
که ادراک ذات او را، حیران شود عقول
هوش مصنوعی: بهترین زنان، فاطمه، آینه‌ی زیبایی‌های الهی است که عقل‌ها در درک ذات او ناتوان و حیران می‌مانند.
کوهی زصبر خلق نمودی، اگر خدای
مانند وی نبودی، بر رنج و غم حمول
هوش مصنوعی: اگر تو مانند خداوند نبودی، چگونه توانستی بار رنج و غم را مثل کوهی از صبر بر دوش بکشی؟
دارد به کثرت غم و اندوه و ماتمش
صیت علی، مصائب لوانّهای شمول
هوش مصنوعی: علی به دلیل غم و اندوه بسیارش معروف و شناخته شده است، به طوری که مصیبت‌های او به شدت گسترده و قابل توجه است.
راه نجات، حبّ بتول است و آل او
گُم ره شود هر آن که ازین ره کند عدول
هوش مصنوعی: راه نجات و رهایی در محبت دختر پیامبر و اهل بیت اوست و هر کسی که از این مسیر منحرف شود، در گمراهی خواهد بود.
دعوی حُبّ و بندگیش می کند «محیط»
دارد امید آن که شود دعویش قبول
هوش مصنوعی: محیط، از عشق و بندگی‌اش سخن می‌گوید و امیدوار است که ادعای او مورد پذیرش قرار گیرد.

حاشیه ها

1403/10/22 04:12
سید مصطفی سامع

داستان انار 
بعد ذکـرِخدا و نعتِ رسول  
می گشایم زبان به مدحِ بتول 
 
داستــانی کنـــم بیـــان بشنو  
که صحیح الخـبربود منقول 
 
گفت راوی که فاطمه یکروز  
گشت بیماروشد زدرد ملول  
 
آمـد انــدر کـــنــارِ او حیدر 
به پرستاریش بـُدی مشغول  
 
گفت حیدر بــه بانوی عالم  
چه بود میلِ دل ترا معمول  
 
گفت بابم زهمـسرت هرگز 
نکنی خواهش از زر واز پول 
 
حرف تومثلِ حرف باب منست 
هرچه گویی کنم به دیده قبول 
 
گر برایت همی بود   مقدور  
 یک انـاری بیار جانِ بتول   
 
صاحب جودولطف وکان عطا  
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله 
 
شد برون از درونِ بیت عاجل 
تا کـند دانه ای انـــار  حاصـــل 
 
رفت هر سو ولی  نیافت انار 
مرتضی شیر رب مــهِ کامل  
 
گفت آنجا به مرتضی یک کس  
نزد شمعون شود  انار حاصل 
 
رفت بر دربِ  آن یهودی زود   
داشت شمعون انـــار در منزل  
 
زو گرفت یک انار شـد راهی   
جانب منزل  آن شـــــهِ عادل 
 
ناگهان بین راه علـــــی بشنید  
ناله  کــورِ بــی کــــسِ سائل 
 
بود آن کور در خرابه مقیم 
نزد اودر خرابـــــه شد داخل 
 
شـــد پرستارِمردِ کـــورِعلیل  
تا کند بهر وی رفــعِ مشکل  
 
گفت براوکه چیست میل دلت 
او اناری بخواست از بـــاذل  
 
صاحب جودولطف وکان عطا  
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله 
 
کرد آن دم دو نیم شهِ فاضـــل   
نیـــــم آن داد تا خـــورد کامل 
 
خورد نیمی انار و خواهش کرد 
نیم دیـــگر زمرتضــــی ســـائل 
 
دست ها شد تهی و با دل زار 
پس علی شد روان سوی منزل 
 
گشت وارد به بیتِ خود او دید 
طبـــــقی پرانــار در داخل 
 
نزد زهـــرا  بیامـد و پرســــید  
کین انارازکجـــا بشـــد حاصل  
 
گفت آورد یکی طبق و بگفت 
داده  این را امیر حق واصل  
 
کردی در راه حق علی انفاق  
شد انار از بهشتِ حق نازل 
 
سامعا از علی چو کور بخواه 
که گشـــاید گــره ز کـارعاجل 

همه داستان به یک ساعت
بسرودم ز ذوق دل کامل 
 
صاحب جودولطف وکان عطا  
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله  
 
۱۷-۰۹-۱۴۰۳