گنجور

شمارهٔ ۶ - در مدح رابع اصول دین ثالث ائمه هُدی حضرت سیّدالشهداء علیه السلام

نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد
خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان
چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد
قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش
بهر یغمای دل عاشق مسکین آمد
تلخی زهر غم هجر به امید وصال
به مذاق من سودازده شیرین آمد
به همه عمر دَمی شاد نخواهم دل ریش
تا شنیدم که مقامت دل غمگین آمد
سخن از قد و رخ و زلف و بنا گوش تو رفت
یادم از گلشن فردوس و ریاحین آمد
فکر دنیا هوس و کسب جنان مُزدوری است
قرب یزدان نه از آن حاصل و نی زین آمد
دل سودازده طوف سر کوی تو کند
صعوه را بین که به جولانگه شاهین آمد
عرصه ی دل زنهیب شه پیل افکن عشق
ساده از اسب و رخ و بیدق و فرزین آمد
کسب دولت مکن ای خواجه که درویشان را
ترک دولت سبب حشمت و تمکین آمد
من و مدّاحی شاهی که «حسین منی»
مدحتش مادح وی ختم نبیّین آمد
آن چنان پای به میدان محبت بفشرد
که سروش زیب سنان سپه کین آمد
خامس آل عبا شافع کونین حسین
که غلامیّ درش فخر سلاطین آمد
ما سوایش به فدا باد که فرخ ذاتش
ما سوی را سبب خلقت دیرین آمد
توشه ی روز جزا مایه ی امید «محیط»
شیوه ی منقبت عترت یاسین آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد
خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
هوش مصنوعی: نیمه شب، وقتی خواب بودم، آن شیرین‌دهن به سراغم آمد و بخت خوشم هم کنارم بود.
آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان
چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد
هوش مصنوعی: او به شکلی آمده که نمی‌توان به بیان آورد، چگونه می‌توان گفت جان به چه طریق و با چه ویژگی‌ای به تن پیوسته است.
قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش
بهر یغمای دل عاشق مسکین آمد
هوش مصنوعی: اندام زیبا و افراشته‌اش چهره و موهای پریشانش را می‌افروزد، تا دل عاشق بیچاره را تسخیر کند.
تلخی زهر غم هجر به امید وصال
به مذاق من سودازده شیرین آمد
هوش مصنوعی: تلخی درد جدایی برای من که دلم پر از شوق وصال است، به نوعی شیرین به نظر می‌رسد.
به همه عمر دَمی شاد نخواهم دل ریش
تا شنیدم که مقامت دل غمگین آمد
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌توانم شاد زندگی کنم، چون وقتی متوجه شدم که مقام تو مرا ناراحت می‌کند، دیگر دلم نمی‌خواهد شاد باشم.
سخن از قد و رخ و زلف و بنا گوش تو رفت
یادم از گلشن فردوس و ریاحین آمد
هوش مصنوعی: وقتی درباره‌ی قامت و چهره و موها و گوش‌های تو صحبت می‌شود، یادم از باغ‌های بهشت و گل‌ها گم می‌شود.
فکر دنیا هوس و کسب جنان مُزدوری است
قرب یزدان نه از آن حاصل و نی زین آمد
هوش مصنوعی: اندیشیدن به دنیا و تلاش برای به دست آوردن آن، در واقع نوعی مزدوری است و نزدیک شدن به خداوند از این طریق به دست نمی‌آید و این تلاش‌ها نمی‌تواند انسان را به مقامات عالی برساند.
دل سودازده طوف سر کوی تو کند
صعوه را بین که به جولانگه شاهین آمد
هوش مصنوعی: دل شیدای من در هیاهوی عشق تو، به شوق نزدیکی‌ات، پرنده‌ای را می‌بیند که به لانه‌اش پرواز می‌کند و در آنجا به پرواز و جولان مشغول است.
عرصه ی دل زنهیب شه پیل افکن عشق
ساده از اسب و رخ و بیدق و فرزین آمد
هوش مصنوعی: در میدان دل، عشق با قدرت و دلیری مانند فیل وارد می‌شود و بازی های پیچیده و ظریف را کنار می‌گذارد و به سادگی و زیبایی می‌پردازد.
کسب دولت مکن ای خواجه که درویشان را
ترک دولت سبب حشمت و تمکین آمد
هوش مصنوعی: ای آقا، به دنبال جمع‌آوری ثروت و مقام نباش که ترک دنیا و زرق و برق آن برای درویش‌ها باعث احترام و عزت واقعی می‌شود.
من و مدّاحی شاهی که «حسین منی»
مدحتش مادح وی ختم نبیّین آمد
هوش مصنوعی: من و مدح و ستایش شاهی را که «حسین منی» می‌خوانند، ستایشی که مدیحه‌سرای او از فرستاده‌گان خدا آغاز می‌شود.
آن چنان پای به میدان محبت بفشرد
که سروش زیب سنان سپه کین آمد
هوش مصنوعی: به قدری با تأکید و قوت وارد عرصه عشق شد که حتی فرشته زیبای نبرد نیز به میدان آمد.
خامس آل عبا شافع کونین حسین
که غلامیّ درش فخر سلاطین آمد
هوش مصنوعی: حسین، فرزند پنجم اهل کساء، است که شفاعت‌گر عالمیان است و وجودش برای سلاطین مایه افتخار است.
ما سوایش به فدا باد که فرخ ذاتش
ما سوی را سبب خلقت دیرین آمد
هوش مصنوعی: با کمال میل، این بیت به این معنی است که کسی که وجودش برای دیگران خوشبختی به ارمغان می‌آورد و باعث ایجاد و شکل‌گیری عالم شده، باید مورد احترام و فدای محبت قرار گیرد. در واقع، این شخص به دلیل ذات پرخیر و برکتش، دلیل وجود سایر افراد و چیزها در جهان است.
توشه ی روز جزا مایه ی امید «محیط»
شیوه ی منقبت عترت یاسین آمد
هوش مصنوعی: توشه ای که برای روز حساب و کتاب در پیش دارم، نشانی از امید است و روش من در ستایش خاندان پیامبر، همانند یاسین، است.