گنجور

شمارهٔ ۵۸ - و له ایضاً فی التَّشبیب و التّحبیب

کیست آن مه که چو جولان دهد از ناز فرس
دل عُشّاق شود ناله کنان هم چو جرس
من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش
گر بدانم که دوصد عائله دارد در پس
یار اگر نیست وفادار، چه فرق از اغیار
باغ اگر طرب زا، چه تفاوت زقفس
چند گویی نفسی باش زمعشوق صبور
کی به عشاق بود دور ز معشوق نفس
تا که زنبور میانی چو تو بربوده دلم
دست بر سر زنم اندر عقبت هم چو مگس
بر رخ صافی تو رنگ به ماند زنگاه
بر تن نازک تو خار خلد از اطلس
تا دلم عاشق رخسار تو شد نشناسم
پند از بند و نشاط از غم و نسرین، از خس
زاهدا منع میم در طمع خلد مکن
خلد من خاک در میکده می باشد و بس
همه را گر هوس از تو است مرا عشق از تو است
چه کنم طفلی و نشناخته ای، عشق و هوس
بوالعجب بین که چو زد شمع توام شعله به جان
رود از دیده ی جیحون همه دم، رود ارس
پیشتر زان که زنم شکوه زدستت به امیر
پای در ره نه و باز آی، به فریادم رس
صهر شه دوست محمد که آفاق امروز
زاحتساب سخطش دزد کند کار عسس

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست آن مه که چو جولان دهد از ناز فرس
دل عُشّاق شود ناله کنان هم چو جرس
هوش مصنوعی: کیست آن ماه که وقتی با ناز و غمزه حرکت می‌کند، دل عاشقان را به تپش درمی‌آورد و آنها چون زنگ، ناله و فریاد سر می‌دهند؟
من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش
گر بدانم که دوصد عائله دارد در پس
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که در مسیر عشق تو قدم بگذارم، حتی اگر بدانم که مسیری دشوار و پر از مشکلات پیش رو دارم.
یار اگر نیست وفادار، چه فرق از اغیار
باغ اگر طرب زا، چه تفاوت زقفس
هوش مصنوعی: اگر یاری که در کنارمان نیست وفادار باشد، چه فرقی بین او و دیگران وجود دارد؟ اگر باغی که در آن هستیم، شاداب و سرسبز باشد، چه تفاوتی با قفس دارد؟
چند گویی نفسی باش زمعشوق صبور
کی به عشاق بود دور ز معشوق نفس
هوش مصنوعی: چند بار باید بگویی که خودت را از معشوق دور نگه‌دار؟ صبر کن! آیا عاشقان می‌توانند بدون معشوق نفس بکشند؟
تا که زنبور میانی چو تو بربوده دلم
دست بر سر زنم اندر عقبت هم چو مگس
هوش مصنوعی: تا وقتی که زنبور دور تو هست و دلم را گرفته، مثل مگس دستم را روی سرم می‌زنم و افسوس می‌خورم.
بر رخ صافی تو رنگ به ماند زنگاه
بر تن نازک تو خار خلد از اطلس
هوش مصنوعی: بر روی چهره پاک و روشنت، حالتی مانند زنگار دیده می‌شود و بر بدن لطیف و نرم تو، خاری از بهشت به چشم می‌خورد که از پارچه‌ای بسیار نرم و با ارزش ساخته شده است.
تا دلم عاشق رخسار تو شد نشناسم
پند از بند و نشاط از غم و نسرین، از خس
هوش مصنوعی: وقتی دلم به عشق چهره تو آشنا شد، دیگر نمی‌توانم تفاوتی میان نصیحت و بند، شادی و اندوه، یا گل نسرین و خس (خار) احساس کنم.
زاهدا منع میم در طمع خلد مکن
خلد من خاک در میکده می باشد و بس
هوش مصنوعی: ای زاهد، از آرزوی بهشت دست بردار، زیرا بهشت من تنها خاک میکده است و چیز دیگری نیست.
همه را گر هوس از تو است مرا عشق از تو است
چه کنم طفلی و نشناخته ای، عشق و هوس
هوش مصنوعی: همه به دنبال خواسته‌های خود از تو هستند، اما من به عشق تو دلبسته‌ام. چه کنم که من هنوز بچه‌ام و تو را به درستی نشناخته‌ام، عشق و خواسته را.
بوالعجب بین که چو زد شمع توام شعله به جان
رود از دیده ی جیحون همه دم، رود ارس
هوش مصنوعی: باید شگفت‌زده باشی که وقتی شمع وجود تو روشن می‌شود، شعله‌اش به جانم می‌زند و اشک‌هایم به اندازه جیحون می‌ریزد، در حالی که هر لحظه مانند ارس جاری است.
پیشتر زان که زنم شکوه زدستت به امیر
پای در ره نه و باز آی، به فریادم رس
هوش مصنوعی: قبل از اینکه از تو شکایت کنم، ای امیر! پای در راه بگذار و به کمک من بیایید.
صهر شه دوست محمد که آفاق امروز
زاحتساب سخطش دزد کند کار عسس
هوش مصنوعی: دوست محمد، همسر پادشاه است و امروز آماده است تا به خاطر برخی اشتباهات مورد قضاوت قرار بگیرد. او نگران است که این اشتباهات ممکن است موجب مشکلاتی برای او و کسانی که تحت نظر او هستند، شود.