گنجور

شمارهٔ ۵۶ - در مدح معیّر الممالک دام مجدُهُ

آب خضر از لب لعل تو نه من جویم و بس
چون سکندر طلبد چشمهٔ حیوان همه کس
خط آزادی و منشور سرافرازی یافت
سرو تا بندگی قد تو را کرد هوس
در خم زلف تو مرغ دل دیوانه اسیر
هم چو دزدی که شود بسته به زنجیر عسس
طپد از هجر گل روی تو در سینه دلم
بلبل آری چه کند غیر طپیدن، به قفس
یار در محمل و مرغ دلم از سوز نوا
شور در قافله افکند، به آهنگ جرس
شب وصل است مکن زمزمه ای مرغ سحر
تو هم ای صبح خدا را، مکش از سینه قفس
می فروشد لب شیرین تو شکر، لیکن
راه بر مشتریان بسته، رقیبان چو مگس
گر به گنجور تو نالد فرزین
شاطرش حلقه به گوشت کند از نعل فرس
خاصه داماد ملک، دوست محمد که جهان
بود اندر نظر همت او کم ز عدس

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب خضر از لب لعل تو نه من جویم و بس
چون سکندر طلبد چشمهٔ حیوان همه کس
هوش مصنوعی: من فقط به دنبال آب خضر از لب لعل تو هستم و نه چیز دیگری، همانطور که سکندر فقط به دنبال چشمهٔ حیات است و نه هیچکس دیگر.
خط آزادی و منشور سرافرازی یافت
سرو تا بندگی قد تو را کرد هوس
هوش مصنوعی: سرو به خاطر آزادی و عزتش، به قد تو افتخار می‌کند و از اینکه بخواهد تو را بپرستد، احساس رغبت می‌کند.
در خم زلف تو مرغ دل دیوانه اسیر
هم چو دزدی که شود بسته به زنجیر عسس
هوش مصنوعی: در پیچ و خم زلف تو، دل دیوانه‌ام به چنگ آمده است، مانند دزدی که به زنجیر نگهبان گرفتار شده است.
طپد از هجر گل روی تو در سینه دلم
بلبل آری چه کند غیر طپیدن، به قفس
هوش مصنوعی: دلم به خاطر دوری و جدایی از چهره زیبای تو می‌تپد، بلبل بیچاره در قفس چه کاری جز دل‌تپیدن دارد؟
یار در محمل و مرغ دلم از سوز نوا
شور در قافله افکند، به آهنگ جرس
هوش مصنوعی: دوست در مرکب نشسته و دل من به خاطر نوا و آهنگ جرس به شدت دچار شور و هیجان شده است.
شب وصل است مکن زمزمه ای مرغ سحر
تو هم ای صبح خدا را، مکش از سینه قفس
هوش مصنوعی: شب وصل فرا رسیده است، پس در این زمان زیبا صدای خود را بلند نکن. ای صبح، خواهش می‌کنم قفس را از سینه‌ام نگیری.
می فروشد لب شیرین تو شکر، لیکن
راه بر مشتریان بسته، رقیبان چو مگس
هوش مصنوعی: لب شیرین تو مانند شکر می‌فروشد، اما دست مشتریان به آن نمی‌رسد؛ زیرا رقبای چون مگس، اطراف آن را پر کرده‌اند.
گر به گنجور تو نالد فرزین
شاطرش حلقه به گوشت کند از نعل فرس
هوش مصنوعی: اگر فرزین، پیشکار تو، از گنج تو شکایت کند، او هم پیوندی با تو خواهد داشت، مثل اینکه به گوش تو حلقه‌ای بگذارد که از نعل اسب درست شده است.
خاصه داماد ملک، دوست محمد که جهان
بود اندر نظر همت او کم ز عدس
هوش مصنوعی: این بیت به وصف شخصی می‌پردازد که از نظر همت و اراده، دنیا را کوچک و ناچیز می‌بیند. به بیان دیگر، او به قدری بلندپرواز و بزرگ خیال است که چشم‌اندازها و آرزوهایش فراتر از آن چیزی است که دیگران تصور می‌کنند، حتی به اندازه‌ای که دنیا را به اندازه عدسی می‌بیند.