شمارهٔ ۵۴ - در منقبت سلطان سریر امامت حضرت صاحب الزّمان علیه السلام
نوید مقدم دلدار داد، باز بهار
جهان پیر، جوان شد زوجد دیگر بار
بهار آمد و بهر نثار مقدم آن
به باغ و زاغ زکف کشت، ابر لؤلؤ بار
صبا مسیح نفس گشت و شاخ موسی دست
چو بیت مقدس و طور است، ساحت گلزار
کند حدیث گل از حشمت سلیمانی
به شرح نغمه ی داود، لب گشود هزار
قدح نهاده به کف، لاله شد به طرف چمن
صلای سرخوشی، ای صوفیان دُردی خوار
ندانما زچه خمخانه خورده می نرگس
که تا زخاک برآمد، به چشم داشت خمار
بشنو غبار کدورت زدل به رشحه ی جام
کنون که طلعت گل راست، آب آینه دار
به عیش کوش و غنیمت شمار وقت عزیز
کنون که فتنه به خواب است و عافیت بیدار
به عمر خویش ندیدم به غیر شاخه ی گل
که هیچ شاخ دگر، آفتاب آرد بار
بهار اگر چه بهر سال روح پرور بود
کنون بهار زپیرار بهتر است و زپار
از آن که داد نوید قدوم حضرت دوست
جوان نمود جهان را، زوجد دیگر بار
غرض ز دوست بود آن بهشت روحانی
که گرد رهگذرش کرده حور زیب عذار
حدیث طوبی و کوثر که شهره گشته بود
کنایتی زقد و لعل آن خجسته نگار
سخن ز جنت و دوزخ مگو دگر واعظ
که قرب دوست همه جنت است و بُعدش نار
نشان زلف و رخ فرخش اگر طلبی
در این سراچه بود روز روشن و شب تار
به مهر نسبت او را نمی توان دادن
که ماه عارض او راست مهر آینه دار
زچهره شاهد بزم ازل نقاب گرفت
گه تجلی حق است یا اولی الابصار
فروغ شمس حقیقت جمال شاهد غیب
که شد زپرتوش آفاق و مطلع الانوار
خدیو کون و مکان شهریار عرش سریر
که سر به خاک در او سپهر راست مدار
دلیل رهروان طریق صدق و نجات
سمی ختم رسل ختم اوصیاء کبار
امام جن و بشر، صاحب الزمان مهدی
سلیل عسکری و شِبل حیدر کرار
به انتظار قدومش چو روشنان فلک
مدام عیسی گردون نشین بود بیدار
به هرچه رأی کند در زمان، شود موجود
که او است قادر بالفعل و فاعل مختار
گر او نه واسطه ی نظم ممکنات بدی
شدی گسسته زهم عقد ثابت و سیار
بقای عالم و آدم، دلیل هستی او است
که بی روان نبود جسم را ثبات و قرار
چو نور در بصر و جان به جسم در عالم
بود نهفته به ذات و پدید از آثار
گذر کند بر خلق و نمی شناسندش
از آن که دیده ی حق بینشان گرفته غبار
دهد به باد فنا خاک شرک و آب ریا
چو از نیام کشد ذوالفقار آتشبار
مراد جان و دل ما ظهور حضرت او است
خوش از آن زمان که دل و جان شوند برخوردار
نخست منهی اقبال او بود جبریل
امین وحی مهین پیک ایزد دادار
بداست نیمه شعبان خجسته میلادش
به سال دو صد و پنجاه و پنج یا که چهار
مرا زکج روی چرخ شکوه ها باشد
که شرح آن نتوان سال ها یکی زهزار
به عرض حال نباشد «محیط» را حاجت
که شاه واقف حال است و کاشف اسرار
شمارهٔ ۵۳ - در تهنیت غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام: گرفت عهد زاشیا، دو روز، رب قدیرشمارهٔ ۵۵ - در مدح ولیّ مطلق و امام بر حق حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام: زچهره پرده بر افکند، پردار امروز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوید مقدم دلدار داد، باز بهار
جهان پیر، جوان شد زوجد دیگر بار
هوش مصنوعی: خبر خوشی از آمدن محبوب رسید، و باز بهار به جهانی کهنه و خسته، روح تازهای بخشید و جوان شد.
بهار آمد و بهر نثار مقدم آن
به باغ و زاغ زکف کشت، ابر لؤلؤ بار
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و برای خوشامدگویی به آن، در باغها گلی کاشته شده و باران مانند دانههای مروارید میبارد.
صبا مسیح نفس گشت و شاخ موسی دست
چو بیت مقدس و طور است، ساحت گلزار
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به مانند روحی مقدس شده و شاخهای که به موسی نسبت داده میشود، درختی را در باغی سرسبز و زیبا شکل میدهد.
کند حدیث گل از حشمت سلیمانی
به شرح نغمه ی داود، لب گشود هزار
هوش مصنوعی: در مورد زیبایی و جلال گل، همانند داستان سلیمان، حرفها و قصهها بسیار است که به مانند نغمههای داود، دلنشین و پرشور بیان میشود.
قدح نهاده به کف، لاله شد به طرف چمن
صلای سرخوشی، ای صوفیان دُردی خوار
هوش مصنوعی: با لیوانی در دست، لالهای به سمت باغ سر خوشی را صدا میزند، ای صوفیان که به میگساری مشغولید.
ندانما زچه خمخانه خورده می نرگس
که تا زخاک برآمد، به چشم داشت خمار
هوش مصنوعی: معلوم نیست که نرگس، از چه چیزی در میخانه نوشیده است که وقتی از خاک برخاست، چشمانش حالت مستی و خماری پیدا کرده است.
بشنو غبار کدورت زدل به رشحه ی جام
کنون که طلعت گل راست، آب آینه دار
هوش مصنوعی: به اینجا گوش کن که غبار دل و کدورتها را کنار بگذار و با نوشیدن از جام گل، زیبایی و طراوت را احساس کن، چرا که چهره زیبا همچون گل است و باید آب آینهدار را در نظر داشته باشی.
به عیش کوش و غنیمت شمار وقت عزیز
کنون که فتنه به خواب است و عافیت بیدار
هوش مصنوعی: از زندگی لذت ببر و زمان گرانبها را غنیمت بشمار، چون اکنون که مشکلات خوابیده و آسایش در دسترس است.
به عمر خویش ندیدم به غیر شاخه ی گل
که هیچ شاخ دگر، آفتاب آرد بار
هوش مصنوعی: در طول زندگیام هیچ چیزی جز گل را به یاد ندارم که بتواند نور خورشید را به خود جذب کند و اینقدر درخشان باشد.
بهار اگر چه بهر سال روح پرور بود
کنون بهار زپیرار بهتر است و زپار
هوش مصنوعی: بهار به طور کلی برای هر سال موجب شادی و نشاط است، اما امسال بهار نسبت به سالهای قبل بسیار زیباتر و دلپذیرتر است.
از آن که داد نوید قدوم حضرت دوست
جوان نمود جهان را، زوجد دیگر بار
هوش مصنوعی: از زمانی که خبر ورود محبوب به گوش رسید، جهان دوباره جوان و سرحال شد و زندگی تازهای به خود گرفت.
غرض ز دوست بود آن بهشت روحانی
که گرد رهگذرش کرده حور زیب عذار
هوش مصنوعی: هدف از دوست، آن بهشت روحانی است که پیرامون راه او، حورهای زیبا و دلفریب گرد آمدهاند.
حدیث طوبی و کوثر که شهره گشته بود
کنایتی زقد و لعل آن خجسته نگار
هوش مصنوعی: گفتهها و خبرهای مشهور درباره درخت طوبی و رود کوثر، در واقع اشارهای به قد و زیبایی آن دختر بزرگوار است.
سخن ز جنت و دوزخ مگو دگر واعظ
که قرب دوست همه جنت است و بُعدش نار
هوش مصنوعی: دیگر از بهشت و جهنم صحبت نکن، ای واعظ، چون نزدیکی به خداوند تمام بهشت است و دوری از او آتش جهنم.
نشان زلف و رخ فرخش اگر طلبی
در این سراچه بود روز روشن و شب تار
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نشانهای از زلف و چهرهی زیبا و دلربای او هستی، باید بگویی که در این مکان، در روز روشن و شب تار، همچنان این نشانهها وجود دارند.
به مهر نسبت او را نمی توان دادن
که ماه عارض او راست مهر آینه دار
هوش مصنوعی: نمیتوان مهر و محبت را به او نسبت داد، زیرا چهره او همچون آفتاب درخشان است که زیباییهای خود را در آینه منعکس میکند.
زچهره شاهد بزم ازل نقاب گرفت
گه تجلی حق است یا اولی الابصار
هوش مصنوعی: از چهرهی آن معشوق در محفل جاودان پردهای برداشته شده است؛ این جلوه گاه حق است یا درک آن برای اهل بصیرت.
فروغ شمس حقیقت جمال شاهد غیب
که شد زپرتوش آفاق و مطلع الانوار
هوش مصنوعی: نور خورشید حقیقت زیبایی پنهان، درخشش خود را بر آسمانها و نقاط روشن عالم پخش کرد.
خدیو کون و مکان شهریار عرش سریر
که سر به خاک در او سپهر راست مدار
هوش مصنوعی: پروردگار جهان و حاکم بر آسمانها، سلطانی که بر عرش نشسته است و سر به خاک میساید، در اطراف او آسمان به درستی قرار دارد.
دلیل رهروان طریق صدق و نجات
سمی ختم رسل ختم اوصیاء کبار
هوش مصنوعی: جادهای که راستی و نجات را به ما میرساند، به سوی پیامبر آخر و جانشینان بزرگ او میباشد.
امام جن و بشر، صاحب الزمان مهدی
سلیل عسکری و شِبل حیدر کرار
هوش مصنوعی: امام زمان، مهدی، هم از نژاد امام عسکری و هم از نسل حضرت علی است. او رهبری است که هم جن و هم انسانها او را به عنوان امام و پیشوای خود میشناسند.
به انتظار قدومش چو روشنان فلک
مدام عیسی گردون نشین بود بیدار
هوش مصنوعی: به انتظار ورود او مانند روشناییهای آسمان همیشه بیدار و آماده هستم.
به هرچه رأی کند در زمان، شود موجود
که او است قادر بالفعل و فاعل مختار
هوش مصنوعی: هر چیزی که او در زمان بخواهد یا تصمیم بگیرد، به وجود میآید؛ زیرا او قدرت کامل و اراده آزاد دارد.
گر او نه واسطه ی نظم ممکنات بدی
شدی گسسته زهم عقد ثابت و سیار
هوش مصنوعی: اگر او نبود که نظم موجودات را برقرار کند، رشتههای ثابت و متغیر از هم جدا میشدند.
بقای عالم و آدم، دلیل هستی او است
که بی روان نبود جسم را ثبات و قرار
هوش مصنوعی: بقای جهان و انسان نشاندهنده وجود اوست، زیرا بدون روح، جسم نمیتواند استوار و ثابت باشد.
چو نور در بصر و جان به جسم در عالم
بود نهفته به ذات و پدید از آثار
هوش مصنوعی: مثل نوری که در چشم و جان وجود دارد، تمام هستی در عالم به صورت نهفته و در ذات خود موجود است و از طریق نشانهها و آثارش نمایان میشود.
گذر کند بر خلق و نمی شناسندش
از آن که دیده ی حق بینشان گرفته غبار
هوش مصنوعی: او در میان مردم میگذرد و آنان او را نمیشناسند، چون دیدهٔ حقیقتنگرشان پوشیده و غبارآلود است.
دهد به باد فنا خاک شرک و آب ریا
چو از نیام کشد ذوالفقار آتشبار
هوش مصنوعی: هرچه که به دور از حقیقت و دروغ است، به زودی از بین میرود، همانطور که وقتی شمشیر آتشینی بهکار گرفته شود، دشمنان نابود میشوند.
مراد جان و دل ما ظهور حضرت او است
خوش از آن زمان که دل و جان شوند برخوردار
هوش مصنوعی: هدف و آرزوی جان و دل ما، ظهور آن حضرت است. چه خوب و خوشحال خواهیم بود در زمانی که دل و جان ما از وجود او بهرهمند شوند.
نخست منهی اقبال او بود جبریل
امین وحی مهین پیک ایزد دادار
هوش مصنوعی: هفتهٔ اول، فرشتۀ وحی، جبرئیل، نمایندۀ خداوند به او نوید میدهد و مقدّمۀ اتفاقات بزرگ و خاص در زندگیاش را رقم میزند.
بداست نیمه شعبان خجسته میلادش
به سال دو صد و پنجاه و پنج یا که چهار
هوش مصنوعی: نیمه شعبان، روز مبارک ولادت شخصیتی بزرگ و ارزشمند است که در سالهای ۲۵۵ یا ۲۵۴ هجری چشم به دنیا گشود.
مرا زکج روی چرخ شکوه ها باشد
که شرح آن نتوان سال ها یکی زهزار
هوش مصنوعی: من نمیدانم از کجا شروع کنم که شکوه و زیباییهای زندگی را توصیف کنم، زیرا برای بیان آنها نیاز به زمان زیادی دارم و حتی یک سال هم کافی نیست.
به عرض حال نباشد «محیط» را حاجت
که شاه واقف حال است و کاشف اسرار
هوش مصنوعی: حاجت نیست که من، «محیط»، حال خود را برای شاه بیان کنم، زیرا او به خوبی از اوضاع و رازها آگاه است.

محیط قمی