شمارهٔ ۵۰ - در نیایش حضرت امیرالمؤمنین و امام المتقین علیه السلام
مه من هر که تو را ناظر و مایل نبود
هیچش از دیده و دل بهره و حاصل نبود
آدمیزاده نه از خیل بهائم باشد
حیوانی که به دیدار تو مایل نبود
هست چون حلقه ی گیسوی تو هر سلسله ی
تیره بخت آن که گرفتار سلاسل نبود
درگذر از تن خاکی که میان تو و یار
غیر این گرد برانگیخته حائل نبود
چون زخود دور شوی در بر جانانه رسی
حاجت قطع ره و طی منازل نبود
رهروی را که بود قائد توفیق، دلیل
جز سرکوی تواش مقصد و منزل نبود
برکنم دیده گرش غیر تو منظور بود
دل بر آتش فکنم گر به تو مایل نبود
نه همین غرقه ی احسان تو من باشم و بس
لطف عام تو که را که آفل و شامل نبود
دست می داد مرا کاش زجان خوبتری
زان که جان از پی تقدیم تو قابل نبود
هرکه شد غرقه ی دریای محبت، امید
که دگر باره کشد رخت به ساحل نبود
حل هر عقده ی مشکل ز ولی الله خواه
غیر او کافی و حلال مشاکل نبود
دست حق ضارب خندق که به یک ضربت او
طاعت جن و بشر جمله مقابل نبود
یا علی گرچه مرا عقده بسی در کار است
حل آن با مدد لطف تو مشکل نبود
روز محشر که دل کوه، بلرزد زنهیب
با تولای توام، دل متزلزل نبود
شاه پیوسته چه آگاه و کریم است «محیط»
بیم محرومی و ناکامی سائل نبود
ابلهی را که به سر شور پری رویان نیست
به جنون وصف کن ای خواجه که عاقل نبود
مقبلی را که به شمشیر تو گردد مقتول
دیتی خوبتر از دیدن قاتل نبود
شمارهٔ ۴۹ - در منقبت شاه اولیا و سلطان اوصیا علیه السلام: مرغ دل پر در هوای آشنایی میزندشمارهٔ ۵۱ - در میلاد سعادت بنیاد امام زمان علیه السلام: نوبهار فرّخ آمد، نوبت بستان بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مه من هر که تو را ناظر و مایل نبود
هیچش از دیده و دل بهره و حاصل نبود
هوش مصنوعی: ماه من، هر کسی که نگاهش به تو نیندازد و به سمت تو تمایل نداشته باشد، هیچ سودی از دیده و دلش نمیبرد.
آدمیزاده نه از خیل بهائم باشد
حیوانی که به دیدار تو مایل نبود
هوش مصنوعی: آدمی که به ملاقات تو تمایل ندارد، در حقیقت از دسته حیوانات است و نه از جمع انسانها.
هست چون حلقه ی گیسوی تو هر سلسله ی
تیره بخت آن که گرفتار سلاسل نبود
هوش مصنوعی: هستند افرادی که در زندگیشان دچار مشکلات و سختیها هستند، اما آن کس که به مانند حلقههای گیسوی تو گرفتار زنجیر نیست، به نوعی آزاد و رهاست.
درگذر از تن خاکی که میان تو و یار
غیر این گرد برانگیخته حائل نبود
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و جسمی خود فاصله بگیر، چرا که هیچ چیز نمیتواند میان تو و محبوب واقعیات مانع ایجاد کند.
چون زخود دور شوی در بر جانانه رسی
حاجت قطع ره و طی منازل نبود
هوش مصنوعی: وقتی از خود و خواستههای شخصیات فاصله بگیری، به محبوب خود نزدیک میشوی و نیازی به طی کردن مسیرهای طولانی و دشوار نخواهی داشت.
رهروی را که بود قائد توفیق، دلیل
جز سرکوی تواش مقصد و منزل نبود
هوش مصنوعی: هر مسافری که راهنمای موفقیتش تو باشد، جز خیابان و کوچههای تو، مقصد و منزل دیگری ندارد.
برکنم دیده گرش غیر تو منظور بود
دل بر آتش فکنم گر به تو مایل نبود
هوش مصنوعی: اگر کسی جز تو در نظر من باشد، چشمانم را از او دور میکنم و اگر به تو احساس علاقه نکنم، قلبم را بر آتش میافکنم.
نه همین غرقه ی احسان تو من باشم و بس
لطف عام تو که را که آفل و شامل نبود
هوش مصنوعی: من تنها غرقه در احسان تو نیستم، بلکه لطف گسترده تو شامل حال همه است و هیچکس از آن بیبهره نیست.
دست می داد مرا کاش زجان خوبتری
زان که جان از پی تقدیم تو قابل نبود
هوش مصنوعی: در این بیت بیانگر این است که شخص با کسی دست میدهد و آرزو میکند که ای کاش وجودی بهتر از جانش داشت، زیرا جانش به اندازهای ارزشمند نیست که بتواند به او تقدیم کند. به عبارت دیگر، احساس ناکافی بودن و ارادت عمیق به محبوب خود را ابراز میکند.
هرکه شد غرقه ی دریای محبت، امید
که دگر باره کشد رخت به ساحل نبود
هوش مصنوعی: هرکس که در عشق و محبت غرق شده باشد، دیگر امیدی ندارد که دوباره به ساحل آرامش بازگردد.
حل هر عقده ی مشکل ز ولی الله خواه
غیر او کافی و حلال مشاکل نبود
هوش مصنوعی: حل هر نگرانی و مشکلی به دست ولیالله است و غیر او نمیتواند در رفع مشکلات کافی و مناسب باشد.
دست حق ضارب خندق که به یک ضربت او
طاعت جن و بشر جمله مقابل نبود
هوش مصنوعی: دست خداوند در جنگی که بر ضد خندق شکل گرفت، به قدری توانمند و قوی بود که هیچکس، حتی جن و انسان، نتوانستند در برابرش مقاومت کنند.
یا علی گرچه مرا عقده بسی در کار است
حل آن با مدد لطف تو مشکل نبود
هوش مصنوعی: ای علی، هرچند که در دل من مشکلات زیادی وجود دارد، اما حل آنها با کمک و لطف تو دشوار نیست.
روز محشر که دل کوه، بلرزد زنهیب
با تولای توام، دل متزلزل نبود
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی که کوهها از وحشت بلرزد، دل من با محبت و تمایل به تو، هرگز نخواهد لرزید.
شاه پیوسته چه آگاه و کریم است «محیط»
بیم محرومی و ناکامی سائل نبود
هوش مصنوعی: شاه همیشه آگاه و با سخاوت است، بنابراین درخواست کنندهای از ترس عدم پاسخگویی و نادیدهگرفتن، احساس ناامیدی نمیکند.
ابلهی را که به سر شور پری رویان نیست
به جنون وصف کن ای خواجه که عاقل نبود
هوش مصنوعی: کس را که دیوانگی او به زیباییهای پریچهرهها نیست، به جنون توصیف کن ای آقا، چرا که او دیگر عاقل نیست.
مقبلی را که به شمشیر تو گردد مقتول
دیتی خوبتر از دیدن قاتل نبود
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی با شمشیر تو کشته شود تا اینکه خودت قاتل را ببینی.