شمارهٔ ۴۲ - در مدح امیرالمؤمنین و امام المتّقین علیه السلام
دوش در صحن چمن از چه سبب غوغا بود
مگر آن سرو چمان جلوه کنان آنجا بود
راستی سرو چمن این همه آشوب نداشت
این قیامت همه از قامت او برپا بود
ایمن از حادثه ی دور فلک صحن چمن
لیک پر فتنه زهنگامه ی آن بالا بود
طرّه اش را به خطا مشک ختن خواندم دوش
رفت در تاب و چو دیدیم خطا با ما بود
دلبر ما که مجرّد بود از قید مکان
این عجب بین که به جا که شدیم آنجا بود
غیر اقرار به تقصیر به امید کرم
عرض هر عذر که کردم همه نازیبا بود
گفت در جبهه ی زاهد اثر تقوی نیست
پیر میخانه که با نور خدا بینا بود
خرّم آن روز که در ساحت میخانه مرا
به کفی طره ی ساقی، به کفی مینا بود
ما حریفان زمی عشق گهی مست بُدیم
که نه خمخانه و نی ساقی نی صهبا بود
دوست حق داشت اگر پای چشمم ننهاد
دید کز اشک روان هر طرفش دریا بود
سرخوش از ساغر سرشار ولایت چو شدیم
پیر ما ختم رسل، ساقی ما مولا بود
شجر طور ولایت، علی عمرانی
که تجلی رخش راه بر موسی بود
مژده ی مقدم جان پرور او داد مسیح
دم قدسیش از آن روی روان بخشا بود
نه همین یار نبی بُد که بهر دور معین
انبیا را همه از آدم و تا عیسی بود
نوح را همت او داد نجات از طوفان
ورنه تا روز جزا، ره سپر دریا بود
بود با فاطمه در بزمگه قُرب قرین
اندر آن روز که نی آدم و نی حوا بود
مدحتش پیشه از آن کرد در امروز «محیط»
کز ویش چشم شفاعت بگه فردا بود
شمارهٔ ۴۱ - ایضاً در مدح شاه ولایت علیه السلام: دوش چو در بزم جام، بر لب جانان رسیدشمارهٔ ۴۳ - مختوم به مدح حضرت ساقی کوثر حیدر صفدر علیه السلام: ساقیا زان می دیرینه بده جامی چند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش در صحن چمن از چه سبب غوغا بود
مگر آن سرو چمان جلوه کنان آنجا بود
هوش مصنوعی: دیشب در باغ چمن چه خبر بود که همه جا شلوغ و پر سر و صدا بود؟ شاید به خاطر آن سرو بلند و زیبا بود که با زیبایی خاصش در آنجا دیده میشد.
راستی سرو چمن این همه آشوب نداشت
این قیامت همه از قامت او برپا بود
هوش مصنوعی: واقعا این همه هیجان و تنش در چمن به خاطر زیبایی و قامت او بود؛ بدون او، این همه شلوغی وجود نمیداشت.
ایمن از حادثه ی دور فلک صحن چمن
لیک پر فتنه زهنگامه ی آن بالا بود
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در چمنزار بیخبر از خطرات و اتفاقات دور و بر هستیم، ولی ذهن و افکار ما همچنان تحت تأثیر رویدادهای پر دردسر و پرفتننهای که در آسمان و جهان بالاست قرار دارند.
طرّه اش را به خطا مشک ختن خواندم دوش
رفت در تاب و چو دیدیم خطا با ما بود
هوش مصنوعی: دیشب به اشتباه فکر کردم که موهایش بوی مشک میدهد، اما وقتی او در حال حرکت بود و این را دیدم، متوجه شدم که اشتباه میکردم و این خطا با من بود.
دلبر ما که مجرّد بود از قید مکان
این عجب بین که به جا که شدیم آنجا بود
هوش مصنوعی: معشوق ما که هیچ وابستگی به مکان ندارد، جالب اینجاست که هر کجا که ما قرار گرفتیم، او هم همان جا حضور دارد.
غیر اقرار به تقصیر به امید کرم
عرض هر عذر که کردم همه نازیبا بود
هوش مصنوعی: من به جز اعتراف به اشتباهم، هیچ امیدی به لطف و محبت دیگران ندارم؛ هر توجیهی که برای خودم آوردم، همهاش زشت و ناپسند بود.
گفت در جبهه ی زاهد اثر تقوی نیست
پیر میخانه که با نور خدا بینا بود
هوش مصنوعی: در میدان زهد و پارسایی، نشانی از تقوا دیده نمیشود، اما آن کسی که در فضای میخانه و دور از قید و بندها، با نور خدا بینا و آگاه است، حقیقت را بهتر درک میکند.
خرّم آن روز که در ساحت میخانه مرا
به کفی طره ی ساقی، به کفی مینا بود
هوش مصنوعی: خوشحالکننده است روزی که در کنار میخانه، با موی زیبا و دلربای ساقی و در دست داشتن یک پیاله می، خوشبختی را احساس کنم.
ما حریفان زمی عشق گهی مست بُدیم
که نه خمخانه و نی ساقی نی صهبا بود
هوش مصنوعی: در روزگار عشق، ما گاهی مست و شیدا بودیم، بدون اینکه خمخانه، نی، ساقی یا شرابی وجود داشته باشد.
دوست حق داشت اگر پای چشمم ننهاد
دید کز اشک روان هر طرفش دریا بود
هوش مصنوعی: دوست به درستی گفت که اگر پایش را روی چشمانم نمیگذارد، چون او میبیند که اشک من از هر طرف مانند دریا جاری است.
سرخوش از ساغر سرشار ولایت چو شدیم
پیر ما ختم رسل، ساقی ما مولا بود
هوش مصنوعی: وقتی از جام پر از محبت و سرسپردگی به ولایت سرمست شدیم، پیر ما که خاتم پیامبران بود، ساقی ما مولا و سرپرست ما بود.
شجر طور ولایت، علی عمرانی
که تجلی رخش راه بر موسی بود
هوش مصنوعی: درخت ولایت، علی، بنا و پایهای است که نور و زیباییاش راه را برای موسی روشن کرد.
مژده ی مقدم جان پرور او داد مسیح
دم قدسیش از آن روی روان بخشا بود
هوش مصنوعی: خبر خوش آمدن جان پرور او را مسیحی با نفسی پاک و مقدس اعلام کرد، زیرا آن چهره باعث زندگی و جان افرازی است.
نه همین یار نبی بُد که بهر دور معین
انبیا را همه از آدم و تا عیسی بود
هوش مصنوعی: این معشوق فقط یار پیامبر نیست، بلکه او به عنوان راهنمایی برای تمام پیامبران از آغاز خلقت تا عیسی به شمار میرود.
نوح را همت او داد نجات از طوفان
ورنه تا روز جزا، ره سپر دریا بود
هوش مصنوعی: نوح با اراده و تلاش خود موفق شد از طوفان نجات یابد، وگرنه تا روز قیامت باید در دریا میماند.
بود با فاطمه در بزمگه قُرب قرین
اندر آن روز که نی آدم و نی حوا بود
هوش مصنوعی: در آن روز که نه آدم و نه حوا وجود داشتند، فاطمه در جمعی ویژه و نزدیک به خداوند حضور داشت.
مدحتش پیشه از آن کرد در امروز «محیط»
کز ویش چشم شفاعت بگه فردا بود
هوش مصنوعی: امروز «محیط» درباره او سخن میگوید و از او ستایش میکند، چون بر این باور است که اگر او نگاه شفقتآمیزی به کسی داشته باشد، در آینده میتواند او را نجات دهد.