گنجور

شمارهٔ ۳۶ - در مدح حضرت اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب علیه السلام

آن شاهد مقصود که در پرده نهان بود
دوشینه ی بر دیده ی من، جلوه کنان بود
نوشین لب و رخشان رخ و زلف به خم او
نور بصر و تاب دل و قوت روان بود
خواندم مه و مهرش به نکویی چو بدیدم
بهتر ز مه و مهر، نه این بود و نه آن بود
می خواندمیش ماه اگر، ماه سخنگو
می گفتمیش سرو، اگر سرو روان بود
بیدار شد از خواب چو چشمان تو شد باز
هر فتنه ی خوابیده که در ملک زمان بود
خود را نگه از فتنه ی ایام، توان داشت
وز نرگش فتان تو، ایمن نتوان بود
هر سود که گفتند به بازار جهان هست
دیدیم به جز سود غمت جمله زیان بود
معذور همی دار اگر بی خود و مستیم
هشیار به دور لب لعلت نتوان بود
گر زلف و بناگوش ترا خلق نمی کرد
ایزد، نه زدین نام و نه از کفر نشان بود
در حلقه ی نوشین دهنان، هرکه بدیدم
این ملطع جان بخش منش ورد زبان بود
روزی که نه از ماه نه از مهر نشان بود
روشن زتجلی علی کون و مکان بود
وجه الله باقی که عیان شد زشهودش
آن شاهد غیبی که پس برده نهان بود
موسی ار نی گوی، چه در طور درآمد
نوری که تجلی بر آن بود، همان بود
با کشتی خود خود نوح زحملش سخنی گفت
زان روی زطوفان حوادث، به امان بود
آتش به خلیل الله از آن برد سلامت
گردید که حبّ علیش جوشن جان بود
صوت خوش داود که بردی دل عالم
یک شمه اش از فیض لب و لطف میان بود
از شادی قرب حرمش از دل آدم
رفت آن غم و اندوه که از بعد جنان بود
چون یافت مدد از دم او عیسی مریم
جان بخش دمش غیرت آب حیوان بود
چون نام علی نقش نگین کرد سلیمان
حکمش چو قضا بر همه ی خلق روان بود
تنها نه همین بود معین، ختم رسل را
بر خیل رسل یار، به هر عهد و زمان بود
در منقبتش هر چه «محیط» از دل و جان گفت
صدق است و یقین دان، نه دروغ و نه گمان بود
شاهی که تولاش بود معنی ایمان
کافر بود آن کس که بگوید، نه چنان بود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شاهد مقصود که در پرده نهان بود
دوشینه ی بر دیده ی من، جلوه کنان بود
هوش مصنوعی: آن معشوقی که همیشه دور از دسترس بود، دیشب به صورت ناگهانی بر روی چشمان من نمایان شد و خود را نشان داد.
نوشین لب و رخشان رخ و زلف به خم او
نور بصر و تاب دل و قوت روان بود
هوش مصنوعی: لبان شیرین و چهره‌ی تابناک او به همراه زلف‌های زیبا، نور بینایی و روشنی دل و نیروی زندگی‌ام را فراهم می‌آورد.
خواندم مه و مهرش به نکویی چو بدیدم
بهتر ز مه و مهر، نه این بود و نه آن بود
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی چهره و محبت او را دیدم، فهمیدم که هیچ‌یک از آنچه پیش از این زیبا می‌پنداشتم، واقعاً زیبا نیست و نه آن زیبایی و نه آن محبت را نمی‌توان با او مقایسه کرد.
می خواندمیش ماه اگر، ماه سخنگو
می گفتمیش سرو، اگر سرو روان بود
هوش مصنوعی: اگر ماه را می‌خواندم، آن‌قدر زیبا و دلنشین بود که می‌توانستم با او صحبت کنم، و اگر سرو را می‌دیدم، به خاطر زیبایی و لطافتش، او را همچون موجودی زنده در نظر می‌گرفتم.
بیدار شد از خواب چو چشمان تو شد باز
هر فتنه ی خوابیده که در ملک زمان بود
هوش مصنوعی: زمانی که چشمان تو باز شد، تمامی فتنه‌ها و مشکلاتی که در طول زمان نهفته بودند، به یکباره بیدار شدند.
خود را نگه از فتنه ی ایام، توان داشت
وز نرگش فتان تو، ایمن نتوان بود
هوش مصنوعی: از خطرات و مشکلات زندگی باید احتیاط کرد، زیرا نمی‌توان از تاثیر جذابیت‌های تو بر خودمان در امان بود.
هر سود که گفتند به بازار جهان هست
دیدیم به جز سود غمت جمله زیان بود
هوش مصنوعی: هر منفعت و سودی که در دنیا درباره‌اش صحبت شده، ما تجربه کرده‌ایم و دیده‌ایم که جز غم تو هیچ چیزی سودی نداشت و بقیه‌اش زیان بود.
معذور همی دار اگر بی خود و مستیم
هشیار به دور لب لعلت نتوان بود
هوش مصنوعی: اگر بی‌خود و سرمست هستیم، مرا ببخش؛ زیرا در کنار لب‌های زیبایت، کسی نمی‌تواند هوشیار باشد.
گر زلف و بناگوش ترا خلق نمی کرد
ایزد، نه زدین نام و نه از کفر نشان بود
هوش مصنوعی: اگر خداوند زلف و گوش‌های تو را نمی‌آفرید، نه کسی نامی از تو می‌برد و نه نشانی از کفر در بین مردم می‌ماند.
در حلقه ی نوشین دهنان، هرکه بدیدم
این ملطع جان بخش منش ورد زبان بود
هوش مصنوعی: در جمع افرادی که دارای گفتار شیرین و دلنشین بودند، هر کسی را که ملاقات کردم، سخنان او به یاد ماندنی و جان‌افزا بود.
روزی که نه از ماه نه از مهر نشان بود
روشن زتجلی علی کون و مکان بود
هوش مصنوعی: روزی بود که نه نشانی از ماه و مهر وجود داشت، اما باز هم روشنایی آن به خاطر تجلی علی (ع) در همه کائنات و مکان‌ها بود.
وجه الله باقی که عیان شد زشهودش
آن شاهد غیبی که پس برده نهان بود
هوش مصنوعی: چهره خداوند که پس از دیدنش روشن شد، همان گواه غیبی است که در پنهانی قرار داشت.
موسی ار نی گوی، چه در طور درآمد
نوری که تجلی بر آن بود، همان بود
هوش مصنوعی: موسی، اگر نی‌ایی را بگویی، همان نوری که در کوه طور تجلی کرد، بر آن بود و با آن یکی شد.
با کشتی خود خود نوح زحملش سخنی گفت
زان روی زطوفان حوادث، به امان بود
هوش مصنوعی: کشتی نوح در برابر طوفان حوادث، به او گفت که از بار خود مطمئن باشد و در امان خواهد بود.
آتش به خلیل الله از آن برد سلامت
گردید که حبّ علیش جوشن جان بود
هوش مصنوعی: آتش با وجود خلیل الله (حضرت ابراهیم) نتوانست او را آسیب بزند، زیرا عشق به علی (علی بن ابی‌طالب) مانند زره‌ای بود که جان او را محافظت می‌کرد.
صوت خوش داود که بردی دل عالم
یک شمه اش از فیض لب و لطف میان بود
هوش مصنوعی: صدای دلنشین داوود که دل همه جهانیان را تسخیر کرد، یک جرعه از نعمت لب و مهربانی او در میان بود.
از شادی قرب حرمش از دل آدم
رفت آن غم و اندوه که از بعد جنان بود
هوش مصنوعی: از خوشحالی و نزدیکی به حرم او، غم و اندوهی که از دوری از بهشت بر دل آدم نشسته بود، رخت بسته و از دل او خارج شد.
چون یافت مدد از دم او عیسی مریم
جان بخش دمش غیرت آب حیوان بود
هوش مصنوعی: زمانی که عیسی مریم به کمک او رسید، جانش به او کمک کرد و نفسش مانند آب حیات، غیرتی بود که زندگی را به دیگران هدیه می‌کرد.
چون نام علی نقش نگین کرد سلیمان
حکمش چو قضا بر همه ی خلق روان بود
هوش مصنوعی: وقتی نام علی به عنوان زیور و نشانی زیبا بر دل‌ها تأثیر گذاشت، حکم سلیمان نیز همچون تقدیری برای همه مردم جاری و ساری شد.
تنها نه همین بود معین، ختم رسل را
بر خیل رسل یار، به هر عهد و زمان بود
هوش مصنوعی: تنها این نبوده که معین، پیامبر آخرین را بر پیامبران دیگر برگزید، بلکه او در هر زمان و دوره‌ای یاری برای آنها بوده است.
در منقبتش هر چه «محیط» از دل و جان گفت
صدق است و یقین دان، نه دروغ و نه گمان بود
هوش مصنوعی: در وصف او هر آنچه «محیط» با دل و جان بیان کرده، راست و حقیقت است و بدان که نه دروغی در آن هست و نه شکی.
شاهی که تولاش بود معنی ایمان
کافر بود آن کس که بگوید، نه چنان بود
هوش مصنوعی: شاهی که شجاع و دلیر بود، در واقع نشانه‌ای از ایمان و اعتقاد واقعی نبود. آن کسی که بگوید یا باور کند که چنین چیزی درست است، بسیار نادرست می‌گوید.