گنجور

شمارهٔ ۳۲ - مختوم به منقبت حضرت ولایت مآب علیه السلام

دور نمودم تا فلک از آستان دوست
دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست
دارم دل شکسته و دانم که جای او است
ورنه به دل علاقه ندارم به جان دوست
تا از خودی تو اثری است، گرچه نام
هرگز گمان مبر که بیابی نشان دوست
بیرون بود زقوه ی ما سست بازوان
با ضعف دل کشیدن محکم کمان دوست
باید گذشتن از تن خاکی که این غبار
حائل شده میانه ی ما و میان دوست
گیرد چو سیل حادثه آفاق را تمام
در الامان ما است، بلند آستان دوست
دانی که دوست کیست، علی شاه اولیا
چه بود «محیط» خاک ره پاسبان دوست
از مویه هم چو موی وز ناله شدم چو نای
از دوری دهان و فراق میان دوست
دادن به سرو، نسبتش از پست همتی است
برتر زطوبی است، قد دلستان دوست
گردد کجا ز زلزلت الارض مضطرب
آن را که دل قوی است به خط امان دوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور نمودم تا فلک از آستان دوست
دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست
هوش مصنوعی: من از دنیا دور شدم تا به دوست نزدیک شوم، دل و جسمم را مانند دهان و وسطی می‌خواهم که به دوست پیوند خورده باشد.
دارم دل شکسته و دانم که جای او است
ورنه به دل علاقه ندارم به جان دوست
هوش مصنوعی: دل شکسته‌ای دارم و می‌دانم که جای آن دل با دوست است؛ وگرنه به دل علاقه‌ای ندارم.
تا از خودی تو اثری است، گرچه نام
هرگز گمان مبر که بیابی نشان دوست
هوش مصنوعی: هر وقت که نشانه‌ای از وجود تو وجود داشته باشد، هرچند که هرگز نامی از آن نخواهی شنید، گمان نکن که می‌توانی نشانه‌ای از دوست واقعی‌ات بیابی.
بیرون بود زقوه ی ما سست بازوان
با ضعف دل کشیدن محکم کمان دوست
هوش مصنوعی: ما از لحاظ قدرت و توانایی ضعیف هستیم و نمی‌توانیم به راحتی بار این عشق را بر دوش بکشیم، اما به خاطر دوستی که داریم، تلاش می‌کنیم تا سست و ناتوانی‌مان را کنار گذاشته و با تمام وجود به راه عشق ادامه دهیم.
باید گذشتن از تن خاکی که این غبار
حائل شده میانه ی ما و میان دوست
هوش مصنوعی: برای نزدیک شدن به دوست، باید از جسم مادی و موانع وجودی که ما را از هم جدا کرده‌اند عبور کنیم.
گیرد چو سیل حادثه آفاق را تمام
در الامان ما است، بلند آستان دوست
هوش مصنوعی: وقتی که حوادث و مشکلات به شدت رخ می‌دهند، تنها جایی که می‌توان به آرامش و امنیت دست یافت، در پناه دوست است.
دانی که دوست کیست، علی شاه اولیا
چه بود «محیط» خاک ره پاسبان دوست
هوش مصنوعی: می‌دانی که دوست واقعی چه کسی است؟ علی، شاه اولیا، چه جایگاهی دارد. او مانند پاسبان خاکی در راه دوست است.
از مویه هم چو موی وز ناله شدم چو نای
از دوری دهان و فراق میان دوست
هوش مصنوعی: از غم و اندوه، مانند موهایم شانه می‌زنم و از فریادهایی که از دل برمی‌آید، مانند نی‌ای می‌شوم که از دوری و جدایی دوستی به صدا درمی‌آید.
دادن به سرو، نسبتش از پست همتی است
برتر زطوبی است، قد دلستان دوست
هوش مصنوعی: البته، به این بیت می‌توان این‌گونه اشاره کرد که دادن بخشش به درخت سرو، نشانه‌ای از بلند همتی و فضیلت والای انسان است که از ویژگی‌های معمولی و خُردتر فراتر رفته و به زیبایی و دلربایی دوستش اهتمام می‌ورزد.
گردد کجا ز زلزلت الارض مضطرب
آن را که دل قوی است به خط امان دوست
هوش مصنوعی: در زمان زلزله و اضطراب زمین، کسی که دلش قوی است، با اطمینان به دوستی و محبت، احساس آرامش می‌کند.