گنجور

شمارهٔ ۳۰ - در منقبت حضرت ابوالامه علی بن ابیطالب علیه السلام

چون در چمن چمان شد، آن شوخ سرو قامت
در هر قدم به پا کرد هنگامهٔ قیامت
از آب و رنگ رخسار، بر آبروی گلزار
بازار سرو به شکست، قدّش زاستقامت
تو خون خلقی نوشی ای شیخ و ما می ناب
انصاف ده از این دو، شاید که را ملامت
در خاکدان گیتی، بی عشق هر که سر کرد
خواهد به خاک رفتن، با حسرت و ندامت
فانی است هر چه بینی در این سرای خاکی
جز نام نیک عشاق که او راست استدامت
به شکست ساغر دل، لعل لبت به فرما
کز بوسه ای برآید، از عهده ی غرامت
ای محرمان حضرت، با پادشه بگوئید
تیمار خستگان است، سرمایه ی سلامت
منعم اگر نپرسد، از حال بینوایان
پرسند و باز ماند، در عرصه ی قیامت
در ری شده است ما را، بی دوست کار مشکل
نی مانده پای رفتن نی طاقت اقامت
مهر علی است جنت، قهر علی است دوزخ
حُب علی است میزان در عرصه ی قیامت
از پا «محیط» افتاد، از دست برد ایام
دست بگیر زالطاف، ای منبع کرامت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون در چمن چمان شد، آن شوخ سرو قامت
در هر قدم به پا کرد هنگامهٔ قیامت
هوش مصنوعی: وقتی آن جوان خوش‌تیپ در باغ ظاهر شد، هر بار که قدم برمی‌داشت، غوغایی به پا می‌کرد که انگار قیامت نزدیک است.
از آب و رنگ رخسار، بر آبروی گلزار
بازار سرو به شکست، قدّش زاستقامت
هوش مصنوعی: این بیت به وصف زیبایی و جذابیت شخصی می‌پردازد. گفته می‌شود که زیبایی چهره او همچون گل، درخشان و دل‌ربا است و قدش به قدری استوار و باوقار است که در میان سایر زیبایی‌ها، خودنمایی می‌کند. به طور کلی، این شعر به تحسین ویژگی‌های ظاهری و طبیعی یک فرد می‌پردازد و او را به عنوان نمادی از زیبایی و استقامت معرفی می‌کند.
تو خون خلقی نوشی ای شیخ و ما می ناب
انصاف ده از این دو، شاید که را ملامت
هوش مصنوعی: ای شیخ، تو از خون مردم بهره‌برداری می‌کنی، در حالی که ما از تو می‌خواهیم که به ما از می ناب انصاف بدهی. شاید با این کار، کسی را مورد سرزنش قرار ندهیم.
در خاکدان گیتی، بی عشق هر که سر کرد
خواهد به خاک رفتن، با حسرت و ندامت
هوش مصنوعی: در دنیا، کسی که بدون عشق زندگی کند، در نهایت به سرانجامی غم‌انگیز و با حسرت خواهد رسید.
فانی است هر چه بینی در این سرای خاکی
جز نام نیک عشاق که او راست استدامت
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیای مادی می‌بینی، نابود شدنی است و فقط نام نیک عاشقان باقی می‌ماند که آن نیز پایدار است.
به شکست ساغر دل، لعل لبت به فرما
کز بوسه ای برآید، از عهده ی غرامت
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که در دلم دارم، از تو می‌خواهم با لب‌های زیبا و با ناز و کرشمه‌ات، از بوسه‌ای بگویی که می‌تواند همه‌ی دردها و خسارت‌ها را جبران کند.
ای محرمان حضرت، با پادشه بگوئید
تیمار خستگان است، سرمایه ی سلامت
هوش مصنوعی: ای دوستان نزدیکِ خدایان، به پادشاه بگویید که مراقبت از کسانی که خسته و رنجورند، منبعی برای بهبود و سلامتی است.
منعم اگر نپرسد، از حال بینوایان
پرسند و باز ماند، در عرصه ی قیامت
هوش مصنوعی: اگر کسی که نعمت و ثروت دارد، به حال فقیران و نیازمندان توجهی نکند و از آنها نپرسد، در روز قیامت در شرایط سخت و دشواری باقی خواهد ماند.
در ری شده است ما را، بی دوست کار مشکل
نی مانده پای رفتن نی طاقت اقامت
هوش مصنوعی: در شهر ری ما دچار مشکلات شده‌ایم، بدون دوستی کارها سخت شده و نه نیرویی برای رفتن داریم و نه توان ماندن.
مهر علی است جنت، قهر علی است دوزخ
حُب علی است میزان در عرصه ی قیامت
هوش مصنوعی: محبت علی بهشت است، خشم و غضب علی جهنم است و عشق علی معیاری است در روز قیامت.
از پا «محیط» افتاد، از دست برد ایام
دست بگیر زالطاف، ای منبع کرامت
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌وفایی روزگار، انسان به شدت دلسرد و ناامید می‌شود. ای منبع بخشش و نیکی، به کمک من بیا و مرا یاری کن تا از این روزهای سخت رهایی یابم.