شمارهٔ ۲۹ - موشح به منقبت شاه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
جان ناقابل قربان تو نیست
ورنه دل بستگیم هیچ به جان جان تو نیست
شاهد حال بود وضع پریشان که مرا
بستگی جز به زلف پریشان تو نیست
چون شوم محرم کویت بکَنم جامه زتن
زان که این دلق کهن لایق ایوان تو نیست
به یکی لطمه دو صد گوی دل از جای بکند
تا نگویند اثر در خم چوگان تو نیست
هر که شد بسته ی ید تو زغم آزاد است
بسته ی بند غم است آن که به زندان تو نیست
در همه شهر تنی نیست زصاحب نظران
که دل او هدف ناوک مژگان تو نیست
زتو ای کان ملاحت همه کس بهره ور است
در سری نیست که شوری زنمکدان تو نیست
آب حیوان بود مایه ی عمر ابدی
چشمه ی آن به جز از چاه زنخدان تو نیست
روز محشر که زهولش سخنان می گویند
سخت روزی است ولی چون شب هجران تو نیست
چون قلم بر خط فرمان تو سر به نهادم
باز گویند که این بنده به فرمان تو نیست
قربت ای کعبه ی مقصود اگر دست دهد
با کی از بُعد ره و خار مغیلان تو نیست
بعد از این آب دهم کِشت خود از چشمه ی چشم
دیگر ای ابر مرا چشم به باران تو نیست
برو ای شیخ که از کبر و غرورت ما را
گشت معلوم که جز باد در انبان تو نیست
با تولای علی ای همه تن غرق گناه
دل قوی دار که اندیشه زعصیان تو نیست
روز محشر چو به طومار عمل درنگرند
جز ثنای علی و آل به دیوان تو نیست
یا علی روی دل و دیده ی امید «محیط»
جز به دست کرم و درگه احسان تو نیست
ای کلام الله ناطق به تمام قرآن
نیست یک آیت تعظیم که در شأن تو نیست
شمارهٔ ۲۸ - در منقبت مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام: تهی زخویشم و سرشار آن چنان از دوستشمارهٔ ۳۰ - در منقبت حضرت ابوالامه علی بن ابیطالب علیه السلام: چون در چمن چمان شد، آن شوخ سرو قامت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان ناقابل قربان تو نیست
ورنه دل بستگیم هیچ به جان جان تو نیست
هوش مصنوعی: من جان ناچیزم را فدای تو نمیکنم، اما اگر بخواهم بگویم که به تو دلبستهام، باید بگویم که دل بستگیام هیچ نسبتی با جان خودت ندارد.
شاهد حال بود وضع پریشان که مرا
بستگی جز به زلف پریشان تو نیست
هوش مصنوعی: من در این حال نابسامان فقط به زلف درهمبرهم تو وابستهام و هیچ چیز دیگری مرا نمیتواند نگه دارد.
چون شوم محرم کویت بکَنم جامه زتن
زان که این دلق کهن لایق ایوان تو نیست
هوش مصنوعی: وقتی که به حریم تو وارد شوم، لباسهام را کنار میزنم، چون این لباس کهنه شایستهی دیدار تو نیست.
به یکی لطمه دو صد گوی دل از جای بکند
تا نگویند اثر در خم چوگان تو نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو آسیب بزند، دل من به شدت جریحهدار میشود و این باعث میشود که دیگران نتوانند تأثیر تو را در صحنهای که بازی میکنی، ببینند.
هر که شد بسته ی ید تو زغم آزاد است
بسته ی بند غم است آن که به زندان تو نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که به محبت و رابطه تو پیوند خورده باشد، از غم و اندوه رهایی یافته است. اما کسی که تنها در زندان بیمحبتی و رنج زندگی میکند، در دشواری و غم به سر میبرد.
در همه شهر تنی نیست زصاحب نظران
که دل او هدف ناوک مژگان تو نیست
هوش مصنوعی: در هیچ کجای شهر کسی نیست از میان صاحبنظران که دلش به اندازه دلباختگان تو تحت تأثیر زیباییهای چشمانت قرار نگرفته باشد.
زتو ای کان ملاحت همه کس بهره ور است
در سری نیست که شوری زنمکدان تو نیست
هوش مصنوعی: ای تو که زیبایی، همه از لطافت تو بهرهمند هستند. در قلب هیچ کسی نیست که از عشق و جذبهی تو بیخبر باشد.
آب حیوان بود مایه ی عمر ابدی
چشمه ی آن به جز از چاه زنخدان تو نیست
هوش مصنوعی: آب حیات منبع زندگی جاودانه است و تنها منبع این آب در چهرهی زیبای تو نهفته است.
روز محشر که زهولش سخنان می گویند
سخت روزی است ولی چون شب هجران تو نیست
هوش مصنوعی: روز قیامت که خوف و هراسش همه چیز را به هم میریزد، روزی بسیار سخت و دشوار است؛ اما این سختی به مراتب کمتر از شب فراق توست.
چون قلم بر خط فرمان تو سر به نهادم
باز گویند که این بنده به فرمان تو نیست
هوش مصنوعی: وقتی قلم را به نشانه اطاعت از تو بر کاغذ گذاشتم، دوباره میگویند که این بنده تحت فرمان تو نیست.
قربت ای کعبه ی مقصود اگر دست دهد
با کی از بُعد ره و خار مغیلان تو نیست
هوش مصنوعی: ای کعبهی آرزو، اگر فرصتی پیش آید، با کی میتوان از دوری و دشواریهای راه تو گذشت؟ دیگر خار مغیلان در این مسیر مهم نیست.
بعد از این آب دهم کِشت خود از چشمه ی چشم
دیگر ای ابر مرا چشم به باران تو نیست
هوش مصنوعی: از این به بعد، تصمیم دارم که زراعت خود را از چشمان دیگری آبیاری کنم. دیگر به باران تو امیدی ندارم.
برو ای شیخ که از کبر و غرورت ما را
گشت معلوم که جز باد در انبان تو نیست
هوش مصنوعی: ای شیخ، برو که از بزرگمنشی و خودبزرگبینیات، ما فهمیدیم که در وجود تو چیزی جز پوچی و باد نیست.
با تولای علی ای همه تن غرق گناه
دل قوی دار که اندیشه زعصیان تو نیست
هوش مصنوعی: با محبت و ارادت به علی، ای کسی که تمام وجودت در گناه غرق است، دل خود را قوی نگهدار زیرا فکر کردن به معصیت و گناه تو بیفایده است.
روز محشر چو به طومار عمل درنگرند
جز ثنای علی و آل به دیوان تو نیست
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی که اعمال انسانها بررسی میشود، تنها نامی که در کنار خوبیها به چشم خواهد آمد، ستایش و ذکر نام علی و خاندان اوست و غیر از آن در دفتر اعمال کسی نیست.
یا علی روی دل و دیده ی امید «محیط»
جز به دست کرم و درگه احسان تو نیست
هوش مصنوعی: علی جان، برای دل و چشم امید هیچ جایی جز در آغوش بخشش و لطف تو وجود ندارد.
ای کلام الله ناطق به تمام قرآن
نیست یک آیت تعظیم که در شأن تو نیست
هوش مصنوعی: این بیت به این اشاره دارد که کلام خداوند به صورت کامل و جامع در قرآن قرار دارد، اما هیچ آیاتی وجود ندارد که بتواند به طور کامل شان و مقام تو را درک کند و به آن احترام بگذارد.

محیط قمی