شمارهٔ ۳ - در منقبت شاه سریر ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام
ای دل به یمن سلطنت فقر، شاه باش
بی پا و سرپناه سریر و کلاه باش
با نیستی بساز و غم بیش و کم مخور
بر بیش و کم هر آن چه بود پادشاه باش
تا کی سپید جامه توان بود و دل سیاه؟
یک چند دل سپید و مرقع سیاه باش
طی طریق پرخطر عشقت آرزو است
وارسته از دو کون، چو مردان راه باش
آزادیت هوا است، ره خواجگان گزین
از خیل بندگان ولی الاه، باش
در گلشن زمانه اگر گل نمی شوی
خود خوار هم مباش، خدا را گیاه باش
بگریز در پناه شه اولیاء، علی
از حادثات دور فلک، در پناه باش
ای جان مقیم درگه والای شاه شو
چون عرش خاکسار، در آن بارگاه باش
ای دیده کسب نور، از آن آستانه کن
و آن گاه نوربخش به خورشید و ماه باش
ما را شفاعتش طلبد چون گنهکار
ای تن مدام، غرقه ی بحر گناه باش
از جان و دل غلام غلامان حیدرم
یا رب مرا به صدق ارادت گواه باش
ای عذرخواه نامه سیاهان، به روز حشر
جرم «محیط» را بر حق، عذرخواه باش
شمارهٔ ۲ - در نعت حضرت ختمی مآب گوید: اگر زنطقه ی موهوم، آمده دهنیشمارهٔ ۴ - در ثنای عصمت کُبرای خدا حضرت فاطمه ی زهرا علیهما السلام: ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.