گنجور

شمارهٔ ۲۶ - ایضاً در مدح شاه اولیاء ارواح العالمین له الفدا

بی تو نباشد عجب، گر زدل آرام رفت
می رود آرام دل، چون که دل آرام رفت
از رخ و زلف تو بود، گر زدل آرام رفت
بی رخ و زلفت زدل طاقت و آرام رفت
سعی نمودم بسی، در طلب تو ولی
کام مسیر نشد، عمر به ناکام رفت
کوشش بی فایده است، بی مدد لطف حق
کیست که کاری ازو، پیش به ابرام رفت
دور ززلف و رخت، ای مه خورشید رو
با غم و رنجم بسی، صبح شد و شام رفت
پخته نشد هر که را، سینه زسودای عشق
درین سپنجی سرا، خام شد و خام رفت
دیدم در خواب دوش، دام سر زلف دوست
مرغ دلم پَر گرفت، در پی آن دام رفت
شیوه ی دُردی کشی، کرد مجرّد مرا
یک سره اسباب زهد، در گرو جام رفت
غیر زمانی که شد، صرف ثنای علی
جمله به بیهودگی، حاصل ایام رفت
مایه ی آرام دل، نام علی شد «محیط»
رفت زدل اضطراب تا به لب این نام رفت
طی طریق طلب، باید کردن به سر
راه نیابد به دوست، هر که به اقدام رفت

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو نباشد عجب، گر زدل آرام رفت
می رود آرام دل، چون که دل آرام رفت
هوش مصنوعی: بدون تو عجیب نیست اگر دل از آرامش بیفتد، وقتی که دل آرامش را از دست دهد، آرامش خود به خود می‌رود.
از رخ و زلف تو بود، گر زدل آرام رفت
بی رخ و زلفت زدل طاقت و آرام رفت
هوش مصنوعی: اگر از چهره و موهای تو سرور و آرامش من از دل بیرون برود، بی‌چهره و بی‌مو، دیگر از دل من طاقت و آرامش باقی نخواهد ماند.
سعی نمودم بسی، در طلب تو ولی
کام مسیر نشد، عمر به ناکام رفت
هوش مصنوعی: من تلاش‌های زیادی کردم تا به تو برسم، اما نتوانستم. عمرم در این راه بی‌ثمر گذشت.
کوشش بی فایده است، بی مدد لطف حق
کیست که کاری ازو، پیش به ابرام رفت
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش بدون کمک الهی بی‌نتیجه است. چه کسی می‌تواند کاری انجام دهد در حالی که حمایت الهی وجود ندارد؟
دور ززلف و رخت، ای مه خورشید رو
با غم و رنجم بسی، صبح شد و شام رفت
هوش مصنوعی: ای خورشید زیبا، دور از زیبایی‌هایت به سر می‌برم. با وجود غم و رنجی که دارم، صبح فرارسید و شب گذشت.
پخته نشد هر که را، سینه زسودای عشق
درین سپنجی سرا، خام شد و خام رفت
هوش مصنوعی: هرکه در این دنیای پر از عشق و شوق، به درک و شناخت کامل نرسیده باشد و نتوانسته باشد به بلوغ عاطفی دست یابد، بی‌خبر و نادان از این جهان می‌رود و همچنان در خامی باقی می‌ماند.
دیدم در خواب دوش، دام سر زلف دوست
مرغ دلم پَر گرفت، در پی آن دام رفت
هوش مصنوعی: دیشب در خواب دیدم که دام سر زلف دوست بر دل من نشسته و پرواز کرد. من هم در پی آن دام رفتم.
شیوه ی دُردی کشی، کرد مجرّد مرا
یک سره اسباب زهد، در گرو جام رفت
هوش مصنوعی: شیوه‌ی عشق و بی‌خودی، من را به‌طور کامل راهی کرد که از تمام لذت‌های دنیا دست بکشم و به زهد و پارسایی روی آورم.
غیر زمانی که شد، صرف ثنای علی
جمله به بیهودگی، حاصل ایام رفت
هوش مصنوعی: زمانی که به پایان رسید، ستایش از علی بی‌فایده و بی‌نتیجه شده و نتیجه‌ای از روزها به دست نیامد.
مایه ی آرام دل، نام علی شد «محیط»
رفت زدل اضطراب تا به لب این نام رفت
هوش مصنوعی: نام علی، باعث آرامش دل‌ها شد و اضطراب را از دل‌ها بیرون راند. این نام به آرامی از دل‌ها به لب‌ها رسید.
طی طریق طلب، باید کردن به سر
راه نیابد به دوست، هر که به اقدام رفت
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف و دستیابی به عشق، باید در مسیر تلاش کرد؛ چرا که کسی که جدی باشد و اقدام کند، در نهایت به دوست و محبت واقعی خواهد رسید.