گنجور

شمارهٔ ۱۵ - در منقبت خاتم الاوصیاء حضرت صاحب العصر و الزّمان علیه السلام

حدیث موی تو نتوان به عمر گفتن باز
از آن که عمر شود کوته و حدیث دراز
به راه عشق تو انجام کار تا چه شود
برفت در سر این کار هستیم زآغاز
به طاق دلکش آن ابروان محرابی
که دور از تو نباشد مرا حضور نماز
اگر نه از دل من رسم سوختن آموخت
چرا دمی نکند شمع، ترک سوز و گداز
گرت هوا است که از خلق بی نیاز شوی
زیادتی مطلب، با نصیب خویش بساز
گناه بخت سیه بود، دست کوته ما
وگرنه سلسله ی موی دوست، بود دراز
نحست گام نهی پای بر سر گردون
چو از نشیب طبیعت قدم نهی به فراز
اگر سعادت جاوید بایدت، ای دل
نمای شرح حقیقت، سخن مگو زمجاز
حدیث لیلی و مجنون عامری بگذار
مخوان فسانه ی محمود غزنوی و ایاز
مدیح مظهر حق، مظهر حقایق گوی
ثنای حجّت ثانی عَشَر، نما آغاز
سمّی ختم رُسل خاتم الائمه که هست
نهان زدیده و بر حضرتش عیان هر راز
سلیل خسرو دین عسکری شه کونین
ولی حق شه دشمن گداز و دوست نواز
امام مُنتظر خلق، حجّت موعود
که هست چشم جهانی به رهگذارش باز
پناه کون و مکان صاحب الزمان مهدی
ولی قائم بالسیف، شهسوار حجاز
خجسته نامش زان بر زبان نمی آرم
که روزگار رقیب است، آسمان غمّاز
ز خوان مکرمتش وحش و طیر روزی خوار
به شکر موهبتش جنّ و انس هم آواز
به اوج جاهش جبرئیل عقل می نرسد
به بال شوق کند تا ابد اگر پرواز
شها حقیقت وحدت تویی و دور از تو
شده حقیقت و وحدت بدل به شرک و حجاز
ز حال مردم و وضع زمانه ناگفته
تو واقفی و نباشد به عرض حال نیاز
درآ زپرده و از یک تجلی رخسار
غبار شرک زمرآت ماسوی پرداز
«محیط» زنده شود بعد مرگ گر نشود
ظهور دولت حق راست نوبت آغاز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حدیث موی تو نتوان به عمر گفتن باز
از آن که عمر شود کوته و حدیث دراز
هوش مصنوعی: داستان موهای تو را نمی‌توان به عمر گفت، زیرا عمر کوتاه می‌شود و این داستان بسیار طولانی است.
به راه عشق تو انجام کار تا چه شود
برفت در سر این کار هستیم زآغاز
هوش مصنوعی: در پی عشق تو به هر فعالیتی می‌پردازیم و نمی‌دانیم که این راه به کجا خواهد انجامید، اما از ابتدا در این مسیر هستیم.
به طاق دلکش آن ابروان محرابی
که دور از تو نباشد مرا حضور نماز
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی آن ابروان مانند طاقی دلنشین است که اگر دور از تو باشم، برایم حضور در نماز و عبادت معنایی ندارد.
اگر نه از دل من رسم سوختن آموخت
چرا دمی نکند شمع، ترک سوز و گداز
هوش مصنوعی: اگر دل من از سوختن آموخته باشد، پس چرا شمع لحظه‌ای از سوز و سوختن دست نمی‌کشد؟
گرت هوا است که از خلق بی نیاز شوی
زیادتی مطلب، با نصیب خویش بساز
هوش مصنوعی: اگر آرزو داری که از مردم بی نیاز شوی، باید خودت را با آنچه که داری راضی کنی و برای رسیدن به خواسته‌های بیشتر تلاش کن.
گناه بخت سیه بود، دست کوته ما
وگرنه سلسله ی موی دوست، بود دراز
هوش مصنوعی: مشکل از بدشانسی ما بود و ناتوانی ما در دسترسی به او، وگرنه موهای دوست، بسیار بلند و طولانی بود.
نحست گام نهی پای بر سر گردون
چو از نشیب طبیعت قدم نهی به فراز
هوش مصنوعی: وقتی اولین قدم‌هایت را روی قله‌های زندگی برمی‌داری، مثل آن است که از پایین‌ترین نقطه طبیعت به بالاترین ارتفاع می‌روی.
اگر سعادت جاوید بایدت، ای دل
نمای شرح حقیقت، سخن مگو زمجاز
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به خوشبختی ابدی برسی، ای دل، حقیقت را به روشنی بشناس و از گفتن چیزهای بی‌ارزش بپرهیز.
حدیث لیلی و مجنون عامری بگذار
مخوان فسانه ی محمود غزنوی و ایاز
هوش مصنوعی: داستان لیلی و مجنون را به نقل از عامری بخوانید و از خواندن داستان‌های افسانه‌ای محمود غزنوی و ایاز پرهیز کنید.
مدیح مظهر حق، مظهر حقایق گوی
ثنای حجّت ثانی عَشَر، نما آغاز
هوش مصنوعی: به ستایش مظهر حقیقت پرداخته و در وصف او که نمایانگر حقایق است، آغاز ثنای حجت دوازدهم را بیان کن.
سمّی ختم رُسل خاتم الائمه که هست
نهان زدیده و بر حضرتش عیان هر راز
هوش مصنوعی: پیامبر آخرالزمان که بهترین و برترین پیشوایان است، رازی دارد که اگرچه آشکار نیست، اما همه چیز بر او روشن و هویدا است.
سلیل خسرو دین عسکری شه کونین
ولی حق شه دشمن گداز و دوست نواز
هوش مصنوعی: خسرو دین عسکری، پادشاه دو جهان است که ولی خداست. دشمنان او را نابود می‌کنند و دوستانش را با محبت می‌پذیرد.
امام مُنتظر خلق، حجّت موعود
که هست چشم جهانی به رهگذارش باز
هوش مصنوعی: امام مهدی (عج) که به انتظار مردم آمده است، حجتی است که جهانیان چشم‌انتظار او هستند و به دنبال ظهورش هستند.
پناه کون و مکان صاحب الزمان مهدی
ولی قائم بالسیف، شهسوار حجاز
هوش مصنوعی: مأمن و پناه من، وجود امام مهدی (عج)، که در زمان خود پاسدار حق و عدالت است و به عنوان یک قهرمان در سرزمین حجاز شناخته می‌شود.
خجسته نامش زان بر زبان نمی آرم
که روزگار رقیب است، آسمان غمّاز
هوش مصنوعی: نام او را به زبان نمی‌آورم، زیرا زمانه، دشمنی است که بر ما نظارت می‌کند و نمی‌خواهد خوشی ما را ببیند.
ز خوان مکرمتش وحش و طیر روزی خوار
به شکر موهبتش جنّ و انس هم آواز
هوش مصنوعی: از فیض و لطف او، پرندگان و حیوانات روزی خود را دریافت می‌کنند و به خاطر بخشش او، جن و انسان نیز در کنار هم به خوش‌صدایی می‌پردازند.
به اوج جاهش جبرئیل عقل می نرسد
به بال شوق کند تا ابد اگر پرواز
هوش مصنوعی: جبرائیل، به عنوان فرشته‌ای والا، نمی‌تواند به ارتفاع و مقام او برسد. حتی اگر همیشگی و با اشتیاق پرواز کند، باز هم در رسیدن به آن جایگاه ناتوان است.
شها حقیقت وحدت تویی و دور از تو
شده حقیقت و وحدت بدل به شرک و حجاز
هوش مصنوعی: شما خود حقیقت و یگانگی هستید و وقتی از شما دور می‌شویم، حقیقت و یگانگی به گونه‌ای تغییر می‌کند که به چندگانگی و جدایی تبدیل می‌شود.
ز حال مردم و وضع زمانه ناگفته
تو واقفی و نباشد به عرض حال نیاز
هوش مصنوعی: تو از وضعیت مردم و اوضاع زمانه آگاه هستی و نیازی نیست که حال و احوال خود را برایت توضیح دهم.
درآ زپرده و از یک تجلی رخسار
غبار شرک زمرآت ماسوی پرداز
هوش مصنوعی: از پرده بیرون بیا و با نمایانی چهره‌ات، غبار شرک را از آینه‌های غیرخود (ما سوی) پاک کن.
«محیط» زنده شود بعد مرگ گر نشود
ظهور دولت حق راست نوبت آغاز
هوش مصنوعی: محیط یا فضای زندگی انسان، پس از مرگ روحی و معنوی، دوباره جان می‌گیرد. اگر حقیقت و عدالت در این دنیا به ظهور نرسد، زمان آغاز این دگرگونی فرا نخواهد رسید.