شمارهٔ ۱۲۴ - و له ایضاً علیه الرحمة و الغفران
در سفر گویند فردا میروی
خود دروغ است این خبر یا میروی
ای شکارافکن تو هرجا میروی
از برای صید دلها میروی
هرکجا تو سرو بالا میروی
فتنه برپا میکنی تا میروی
تا زنی راه غزلان از نگاه
ای غزال من، به صحرا میروی
در نهان یک شهر دل همراه تو است
گرچه در ظاهر تو تنها میروی
رهزنان از خلق پنهان میروند
تو قویدل آشکارا میروی
چون نشینی مینشانی فتنه را
فتنه برپا میکنی تا میروی
هرکجا بوده دلی، بردی کنون
از پی تاراج جانها میروی
با کمند زلف و تیغ ابروان
بهر خونریزی دلها میروی
تا نشانی آتش دل یک زمان
مینشینی در برم یا میروی
بهتر است از هر تماشا روی تو
تو کجا بهر تماشا میروی
دانی از هردو جهان بهتر کجاست
هر کجا تو، سرو بالا میروی
تا رواج مذهب ترسا دهی
کرده گیسو را چلیپا میروی
میشود از رفتنت غوغا به پا
تا کنی برپای غوغا، میروی
میشود خرم بهشت آنجا که تو
با قد دلکش چو طوبی میروی
میکنی یغما دل ترکان تمام
ترک من، هرگه به یغما میروی
گر نهی بر چشم مهرویان قدم
جای دارد، بس که زیبا میروی
جان من تو با کمند گیسوان
از برای صید دلها میروی
تیغ ابرویت اشارت میکند
کز پی قتل احبا میروی
آگهی کز رفتنت جان میدهم
بهر قتل ما، به عمدا میروی
روز و شب ای دل پی آن زلف و لب
با سری پرشور و سودا میروی
چون توانی رفت بر چشم و سرم
از چه رو بر خاک و خارا میروی
راستی رفتار تو این گونه است
یا چنین ای سرو بالا میروی
تا کشی بیمار هجران را، ز شوق
بر سرش گاهی به عمدا میروی
جان درویشان فدایت باد چون
بهر طوف کوی بر عرش اعلا میروی
شاه درویشان که بر درگاه او
چون روی بر عرش اعلا میروی
شمارهٔ ۱۲۳ - در منقبت شاه ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام: خوشا دمی که لبم را به لب چو جام نهیشمارهٔ ۱۲۵ - منه علیه الرحمة و الغفران: دام ره خلقی شده، بندی که تو داری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در سفر گویند فردا میروی
خود دروغ است این خبر یا میروی
هوش مصنوعی: در سفر به تو میگویند که فردا میروی، اما این خبر دروغی بیش نیست؛ یا اصلاً به سفر نمیروی.
ای شکارافکن تو هرجا میروی
از برای صید دلها میروی
هوش مصنوعی: تو هر جا که میروی، هدف تو شکار کردن دلهاست.
هرکجا تو سرو بالا میروی
فتنه برپا میکنی تا میروی
هوش مصنوعی: هر جا که تو با زیبایی و شکوه وارد میشوی، آشوب و هیجان به وجود میآوری.
تا زنی راه غزلان از نگاه
ای غزال من، به صحرا میروی
هوش مصنوعی: ای غزال من، تا زمانی که با نگاهی زیبا و دلربا به دشتها میروی، مسیر آنها را دنبال میکنی.
در نهان یک شهر دل همراه تو است
گرچه در ظاهر تو تنها میروی
هوش مصنوعی: در دل یک شهر، عشق و محبت تو همراه من است، هرچند که در ظاهر به تنهایی قدم میزنی.
رهزنان از خلق پنهان میروند
تو قویدل آشکارا میروی
هوش مصنوعی: دزدان در پوشش و با احتیاط از میان مردم عبور میکنند، اما تو با دلی شجاع و بدون ترس به جلو میروی و خودت را نشان میدهی.
چون نشینی مینشانی فتنه را
فتنه برپا میکنی تا میروی
هوش مصنوعی: وقتی که حضور پیدا میکنی، باعث ایجاد آشوب و هیاهو میشوی و همین که از کنار میروی، این شور و غلیان باقی میماند.
هرکجا بوده دلی، بردی کنون
از پی تاراج جانها میروی
هوش مصنوعی: هر جا که دلی وجود داشته، تو با خود بردهای و حالا به دنبال غارت روحها میروی.
با کمند زلف و تیغ ابروان
بهر خونریزی دلها میروی
هوش مصنوعی: با استفاده از کمند موی خود و با تیغ ابروانت، دلها را با درد و رنج آغشته میکنی.
تا نشانی آتش دل یک زمان
مینشینی در برم یا میروی
هوش مصنوعی: شاید لحظه ای در کنار من بمانی تا نشانهای از آتش دل من را ببینی، یا این که به سرعت از کنارم میروی.
بهتر است از هر تماشا روی تو
تو کجا بهر تماشا میروی
هوش مصنوعی: بهتر است که به جای هر تماشا و نظارهای، به چهره تو نگاهی بیندازم. تو کجا میروی که بخواهم تو را تماشا کنم؟
دانی از هردو جهان بهتر کجاست
هر کجا تو، سرو بالا میروی
هوش مصنوعی: بهتر از هر دو جهان، جایی نیست که تو در آن نباشی. هر جایی که تو حضور داشته باشی، همانند درخت سرو بلند و زیبایی میدرخشد.
تا رواج مذهب ترسا دهی
کرده گیسو را چلیپا میروی
هوش مصنوعی: برای اینکه مذهب مسیحی را گسترش دهی، با موهای تابیدهات چون علامت صلیب قدم برمیداری.
میشود از رفتنت غوغا به پا
تا کنی برپای غوغا، میروی
هوش مصنوعی: از رفتنت هیاهو و شور و شوقی ایجاد میشود، در حالی که تو بهراحتی میروی.
میشود خرم بهشت آنجا که تو
با قد دلکش چو طوبی میروی
هوش مصنوعی: بهشت زیبا و شاداب میشود آنجا که تو با قامت دلانگیزت مانند درخت طوبی در حال قدم زدن هستی.
میکنی یغما دل ترکان تمام
ترک من، هرگه به یغما میروی
هوش مصنوعی: تو دل تمام ترکهای من را میدزدی، هر بار که به دور میروی.
گر نهی بر چشم مهرویان قدم
جای دارد، بس که زیبا میروی
هوش مصنوعی: اگر بر چهرههای زیبا گام بگذاری، جا دارد، زیرا زیبایی آنها چنان است که دل را میبرد.
جان من تو با کمند گیسوان
از برای صید دلها میروی
هوش مصنوعی: تو با گیسوانی که مثل کمند است، به دنبال شکار دلها میروی و جان من را هم به دنبال خود میکشی.
تیغ ابرویت اشارت میکند
کز پی قتل احبا میروی
هوش مصنوعی: ابروی تو با یک اشاره نشان میدهد که در پی از بین بردن دوستانم هستی.
آگهی کز رفتنت جان میدهم
بهر قتل ما، به عمدا میروی
هوش مصنوعی: من میدانم که با رفتنت چقدر به من آسیب میزنی، ولی تو با علم و آگاهی این کار را انجام میدهی.
روز و شب ای دل پی آن زلف و لب
با سری پرشور و سودا میروی
هوش مصنوعی: بیا دل، در هر روز و شب به دنبال آن مو و لبخند باش و با حالی پر از هیجان و عشق به پیش برو.
چون توانی رفت بر چشم و سرم
از چه رو بر خاک و خارا میروی
هوش مصنوعی: چرا باید به خاک و سنگ پا بگذاری وقتی میتوانی با احترام و محبت بر چشمان و سرم گام برداری؟
راستی رفتار تو این گونه است
یا چنین ای سرو بالا میروی
هوش مصنوعی: آیا واقعاً رفتار تو این است یا اینکه تو به مانند یک سرو بلند قامت به سوی بالا میروی؟
تا کشی بیمار هجران را، ز شوق
بر سرش گاهی به عمدا میروی
هوش مصنوعی: برای درمان درد و غم دوری، گاهی به عمد به سراغ او میروی، زیرا شوقی در دل داری.
جان درویشان فدایت باد چون
بهر طوف کوی بر عرش اعلا میروی
هوش مصنوعی: ای کاش جان درویشان فدای تو شود، چون به خاطر گشتن در کوی تو، به بالاترین مقامها میروی.
شاه درویشان که بر درگاه او
چون روی بر عرش اعلا میروی
هوش مصنوعی: شاه درویشان به معنی زاهدان عالیقدر و بزرگ است و وقتی به درگاه او مینگری، احساس میکنی که به عرش و مقام بلندوار میرسی. این جمله به تو نشان میدهد که نزد او میتوان به مقام و منزلت بسیار عالی دست یافت.