گنجور

شمارهٔ ۱۲۳ - در منقبت شاه ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام

خوشا دمی که لبم را به لب چو جام نهی
لبت ببوسم و قالب کنم زشوق تهی
رخ نکوی تو دیدن بود صباح الخیر
از آن که خرم و خندان چو گل به صبح گهی
از آن زمان که عیان شد، چه زنخدانت
کبوتر دل یوسف زجان شده است چهی
ز زیب قامت و حسن جمال سروی و ماه
ولیک سرو قباپوش و ماه کج کلهی
شود زوصف بنا گوش تو گشوده دلم
چنان که غنچه گل از نسیم صبح گهی
از آن زمان که شدم با خبر ز رحمت دوست
نه از گناه که شرمنده ام زکم گنهی
جهان بگشتم و دیدم تمام خوبان را
جهان فدای تو بادا که از تمام بهی
مشو زکثرت عصیان زلطف حق نومید
که لطف صرصر و تو با گنه چو پرکهی
به شست و شوی نگردد سفید جامه ی بخت
که را که رفته قلم در حقش به رو سیهی
میانه ی تو و جانان حجاب هستی تو است
به وصل می نرسی تا زخویشتن نرهی
ترا نموده علایق اسیر دام بلا
به کوش تا به تجرد، زدام او برهی
خطا است رفتن نزد کریم چون بازاد
بر آستان تو وارد شدیم دست تهی
خطا سرودم، آورده ام مدیح شهی
که از تمام جهانش فزونی است و بهی
قسیم دوزخ و جنت، علی که با حبش
زیان نمی رسدت گرچه غرفه ی گنهی
شها مدیح تو گویم برای آن که به حشر
مرا زورطه ی اندوه و غم، نجات دهی
به خاک پای تو سوگند و آسمان بلند
که با غلامی تو عار آیدم زشهی
گزافه گفتم و من در خور غلامی تو
نیم غلام و سگت را سگم زجان و رهی
«محیط» را به حمایت زبیم ایمن کن
به راه پر خطر آخرت شود چو رهی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشا دمی که لبم را به لب چو جام نهی
لبت ببوسم و قالب کنم زشوق تهی
هوش مصنوعی: خوشا زمانی که لبانم را به لب‌های تو نزدیک کنم، لب‌هایت را ببوسم و از شوق سرشار شوم.
رخ نکوی تو دیدن بود صباح الخیر
از آن که خرم و خندان چو گل به صبح گهی
هوش مصنوعی: دیدن چهره زیبای تو، صبح بخیر را به یادم می‌آورد؛ زیرا تو همانند گل، شاداب و خندان در دل صبح هستی.
از آن زمان که عیان شد، چه زنخدانت
کبوتر دل یوسف زجان شده است چهی
هوش مصنوعی: از زمانی که مشخص شد، چه بر روی صورت تو نشانه‌هایی دیده می‌شود که دل یوسف از عشق تو دچار درد و رنج شده است.
ز زیب قامت و حسن جمال سروی و ماه
ولیک سرو قباپوش و ماه کج کلهی
هوش مصنوعی: از زیبایی قامت و زیبایی چهره، مانند سرو و ماه است، ولی خود آن سرو لباس پوشیده و آن ماه نیز کج و نامتناسب است.
شود زوصف بنا گوش تو گشوده دلم
چنان که غنچه گل از نسیم صبح گهی
هوش مصنوعی: صدای تو دل مرا به وجد می‌آورد و احساساتی خوشایند در من ایجاد می‌کند، مانند غنچه گلی که در اثر نسیم صبح باز می‌شود و از زیبایی‌اش لذت می‌برد.
از آن زمان که شدم با خبر ز رحمت دوست
نه از گناه که شرمنده ام زکم گنهی
هوش مصنوعی: از وقتی که از رحمت دوست آگاهی پیدا کردم، دیگر به خاطر گناهانم شرمنده نیستم؛ چون هیچ گناهی ندارم که شرمنده‌اش باشم.
جهان بگشتم و دیدم تمام خوبان را
جهان فدای تو بادا که از تمام بهی
هوش مصنوعی: به دور دنیا سفر کردم و همه نیکان را مشاهده کردم. آرزو می‌کنم که جهانی برای تو قربانی شود، زیرا تو از همه زیباتری.
مشو زکثرت عصیان زلطف حق نومید
که لطف صرصر و تو با گنه چو پرکهی
هوش مصنوعی: بخاطر گناهان زیاد ناامید از رحمت خدا نباش، زیرا رحمت خداوند می‌تواند به شدت مثل یک نسیم قوی باشد و تو که چرخشی در گرداب گناه داری، نه تنها از رحمت دور نیستی بلکه ممکن است به زودی به سوی آن برگردی.
به شست و شوی نگردد سفید جامه ی بخت
که را که رفته قلم در حقش به رو سیهی
هوش مصنوعی: اگر بخت شخصی به دلیل تقدیر یا سرنوشتش دچار تیرگی شده باشد، حتی اگر تلاش کند تا با پاکی و نیکی خود را پاک کند، به راحتی نمی‌تواند وضعیت ناگوارش را تغییر دهد.
میانه ی تو و جانان حجاب هستی تو است
به وصل می نرسی تا زخویشتن نرهی
هوش مصنوعی: بین تو و محبوب‌ات مانع و حجاب وجود دارد، و تا زمانی که از خودِ واقعی‌ات فراتر نروی، به وصال او نخواهی رسید.
ترا نموده علایق اسیر دام بلا
به کوش تا به تجرد، زدام او برهی
هوش مصنوعی: از تو، عشق و وابستگی‌ها، تو را در بند مشکلات قرار داده‌اند. تلاش کن تا از این بندها آزاد شوی و به مرحله‌ای از خلوص و استقلال دست پیدا کنی.
خطا است رفتن نزد کریم چون بازاد
بر آستان تو وارد شدیم دست تهی
هوش مصنوعی: رفتن به سوی انسان بخشنده و مهربان، اشتباه است؛ زیرا وقتی ما بدون هیچ چیزی وارد گشتیم، نباید انتظار داشته باشیم که دست خالی بیرون برویم.
خطا سرودم، آورده ام مدیح شهی
که از تمام جهانش فزونی است و بهی
هوش مصنوعی: من شعری را نادرست سرودم، اما اکنون ستایشگری از شاهی را به تصویر کشیده‌ام که برترین و بهترین در تمام جهان است.
قسیم دوزخ و جنت، علی که با حبش
زیان نمی رسدت گرچه غرفه ی گنهی
هوش مصنوعی: علی که تقسیم‌کننده جهنم و بهشت است، با عشق و محبتش هیچ زیان و ضرری به تو نمی‌رسد، حتی اگر مرتکب گناه هم شوی.
شها مدیح تو گویم برای آن که به حشر
مرا زورطه ی اندوه و غم، نجات دهی
هوش مصنوعی: ای پرستش تو را می‌ستایم تا مرا در روز قیامت از بند اندوه و غم آزاد کنی.
به خاک پای تو سوگند و آسمان بلند
که با غلامی تو عار آیدم زشهی
هوش مصنوعی: به زمین پای تو و آسمان بلند سوگند می‌خورم که خدمتگزار تو بودن برایم از هر گونه بزرگی و مقام بالاتر باارزش‌تر است.
گزافه گفتم و من در خور غلامی تو
نیم غلام و سگت را سگم زجان و رهی
هوش مصنوعی: من بیهوده سخن گفتم و شایسته‌ی بندگی تو نیستم. من هم بنده‌ات هستم و حتی خودم را شباهت به سگ تو می‌زنم که از جان و دل به تو تعلق دارم.
«محیط» را به حمایت زبیم ایمن کن
به راه پر خطر آخرت شود چو رهی
هوش مصنوعی: به دور خود حفاظتی ایجاد کن تا در مسیری پرخطر و چالش‌های زندگی و آخرت، از آسیب‌ها در امان بمانی.