شمارهٔ ۱۲۰ - و له ایضاً علیه الرحمه
چشم آن دارم کز آن آتش که بر تن میزنی
شعلهای بر جان زنی آن دم که دامن میزنی
از همان آتش که زد در خرمن پروانه شمع
از تجلی هر زمان ما را، به خرمن میزنی
حاضرم در بندگی بر هرچه فرمان میدهی
سر نمیپیچم گرم با تیغ گردن میزنی
آن چنانم بیخبر از خود که آگه نیستم
خارم از پا میکشی یا تیر بر تن میزنی
از سود طره شرح، قیرگون شب میکنی
از بیاض جبهه دم از روز روشن میزنی
نوعروسان چمن را حال دیگرگون شود
چون تو زیبارو، قدم در صحن گلشن میزنی
زآب و رنگ چهر رنگین، رونق گل میبری
از شمیم زلف مشکین، راه سوسن میزنی
بگذار از خود، با دوییت دعوی وحدت خطاست
او نگیردی تا که دم از ما و از من میزنی
گاه میپاشی نمک بر زخم دل از لعل لب
گه بر آن از نوک مژگان نیش سوزن میزنی
چون گذارم شکر این نعمت که ای ماه از وفا
هر زمانی دم ز مهر تازه با من میزنی
ای که با تدبیر خواهی دفع نیروی قدر
چنگ مومین از سفه، بر تفته آهن میزنی
خلع نعلین علایق کن ز پای دل «محیط»
چون قدم در ساحت وادی ایمن میزنی
وادی ایمن بود درگاه شاه اولیا
ایمنی تا دم از آن فرخنده مأمن میزنی
چون علی را دوست داری، باشدت گر صد گناه
خیمه بر فردوس، بر کوری دشمن میزنی
شمارهٔ ۱۱۹ - موشّح به اسم مبارک حضرت علی مرتضی علیه السلام: چون شمع گر به بزم وفا ترک سرکنیشمارهٔ ۱۲۱ - مزیّن به منقبت حضرت ولایت پناه: بگذار خواجه زسر، خواب خوش سحری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم آن دارم کز آن آتش که بر تن میزنی
شعلهای بر جان زنی آن دم که دامن میزنی
هوش مصنوعی: چشم انتظارم که از آن آتش که بر تن میزنی، شعلهای بر جانم بزنی زمانی که دامن را به حرکت در میآوری.
از همان آتش که زد در خرمن پروانه شمع
از تجلی هر زمان ما را، به خرمن میزنی
هوش مصنوعی: از همان آتش که پروانه را به شمع میکشد، تو هم نور و زیبایی خود را به ما میتابانی و ما را به سمت خود جلب میکنی.
حاضرم در بندگی بر هرچه فرمان میدهی
سر نمیپیچم گرم با تیغ گردن میزنی
هوش مصنوعی: من آمادهام که در خدمت تو باشم و به هر آنچه که بگویی عمل کنم. حتی اگر با تیغ گردنم را بزنند، از فرمان تو سرپیچی نمیکنم.
آن چنانم بیخبر از خود که آگه نیستم
خارم از پا میکشی یا تیر بر تن میزنی
هوش مصنوعی: من به قدری از خودم بیخبرم که نمیدانم آیا خار از پایم در میآوری یا تیر به بدنم میزنی.
از سود طره شرح، قیرگون شب میکنی
از بیاض جبهه دم از روز روشن میزنی
هوش مصنوعی: در اثر زیبایی موهایت، شب را به رنگ سیاه در میآوری و از سفیدی پیشانیات، به روشنی روز اشاره میکنی.
نوعروسان چمن را حال دیگرگون شود
چون تو زیبارو، قدم در صحن گلشن میزنی
هوش مصنوعی: نوعروسان وقتی تو با زیباییات در باغ گل قدم میزنی، حال و هوای چمن به کلی تغییر میکند.
زآب و رنگ چهر رنگین، رونق گل میبری
از شمیم زلف مشکین، راه سوسن میزنی
هوش مصنوعی: رنگ و بوی چهرهات شبیه گلی زیباست و بویی که از موهای مشکیات میآید، باعث میشود که همانند سوسنها به زیبایی بروی و شکوفا شوی.
بگذار از خود، با دوییت دعوی وحدت خطاست
او نگیردی تا که دم از ما و از من میزنی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی بخواهد به خاطر اختلاف خود با دیگران، دعوی وحدت کند، این کار اشتباه است. او نمیتواند این درک را داشته باشد تا زمانی که هنوز هر جا از خودش، ما و من صحبت میکند. به عبارتی، انسان باید درک عمیقتری از وحدت پیدا کند و از فردیت خود فراتر برود تا به حقیقت واحد دست یابد.
گاه میپاشی نمک بر زخم دل از لعل لب
گه بر آن از نوک مژگان نیش سوزن میزنی
هوش مصنوعی: گاهی با لحن شیرین و زیبا از دلتنگیهایم میکاهی و گاهی با نیش کنایههایت، زخمهای عمیقتری به قلبم میزنی.
چون گذارم شکر این نعمت که ای ماه از وفا
هر زمانی دم ز مهر تازه با من میزنی
هوش مصنوعی: هر زمان که از این نعمت برخوردار شوم، تو ای مهرِ ماه، با محبت و وفای خود، همیشه یادآور میشوی که عشق و تعلق ما تازه و ادامهدار است.
ای که با تدبیر خواهی دفع نیروی قدر
چنگ مومین از سفه، بر تفته آهن میزنی
هوش مصنوعی: ای کسی که میخواهی با تدبیر و هوشمندی نیروی سرنوشت را از بین ببری، در حالی که مانند آهن داغ و گداخته میکوبی، باید به خوبی فکر کنی و تلاش کنی.
خلع نعلین علایق کن ز پای دل «محیط»
چون قدم در ساحت وادی ایمن میزنی
هوش مصنوعی: از علاقهها و وابستگیهایت فارغ شو و آنها را از پاهایت بردار، چون زمانی که به سرزمین امن و آرامی میروی، باید سبکبار و آزاد باشی.
وادی ایمن بود درگاه شاه اولیا
ایمنی تا دم از آن فرخنده مأمن میزنی
هوش مصنوعی: درگاه شاه اولیا به عنوان مکانی امن و مورد اطمینان معرفی میشود، جایی که تا زمانی که از آن یاد میکنی، آرامش و آسایش به همراه دارد.
چون علی را دوست داری، باشدت گر صد گناه
خیمه بر فردوس، بر کوری دشمن میزنی
هوش مصنوعی: اگر علی را دوست داشته باشی، حتی اگر صد گناه هم کرده باشی، بر دشمنانش پیروز خواهی شد و میتوانی در دنیای بهشت را به روی آنها ببندی.