شمارهٔ ۱۱۱ - خطاب به حضرت والا شاهزاده شمس الشعرا گوید
ایا شمس گردون فضل و بلاغت
زتو تربیت یافته هر سخندان
تو را می سزد دعوی فضل کردن
که داری به دعوی زگفتار برهان
تو را می سزد مدحت شاه گفتن
که ملک سخن باشدت زیر فرمان
شهنشاه خاقان تو خاقانیستی
به نسبت بود ملک ری شهر شروان
بر طبع تو طبع افسرده ی من
به رُتبت بود قطرهای نزد عمان
مر آن نامهٔ فرّخ روحپرور
که به نوشته بودی ز مرز خراسان
به من گشت در خطّهٔ لار نازل
شدم شاد چندان که تقریر نتوان
به بوسیدم و مهر از آن برگرفتم
ختامش بُد از مشگ و از نور عنوان
مر آن چند بیت بدیع مرادف
که بُد جمله در مدحت شاه دوران
نمودم بر خواجه ی راد عرضه
به فرمود تحسین بی حد و پایان
بیان کلمات تو آید از من
اگر بیکران بحر گنجد به فنجان
کلام تو سحر حلال است و سحری
کز اعجاز بخشد نیوشنده را جان
کلام تو ماه است چرخ سخن را
ولیکن مهی در تزاید نه نقصان
شمارهٔ ۱۱۰ - ): شد زدار محن به دار نعیمشمارهٔ ۱۱۲ - در رثاء و تاریخ رحلت سلطان سعید ناصرالدّین شاه: سزد بگرید گردون اگر به حال زمین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایا شمس گردون فضل و بلاغت
زتو تربیت یافته هر سخندان
هوش مصنوعی: ای آفتاب عالم وجود که فضیلت و نیکی از تو نشأت گرفته است، هر کسی که به سخنوری میپردازد، از تعلیم و تربیت تو بهرهمند شده است.
تو را می سزد دعوی فضل کردن
که داری به دعوی زگفتار برهان
هوش مصنوعی: شایسته است که درباره علم و فضل خود صحبت کنی، چرا که برای ادعای خود دلایل و مدارک مستحکمی داری.
تو را می سزد مدحت شاه گفتن
که ملک سخن باشدت زیر فرمان
هوش مصنوعی: شایسته است که تو دربارهٔ شاه سخن بگویی، زیرا که در عالم شعر، تو باید تحت فرمان او باشی.
شهنشاه خاقان تو خاقانیستی
به نسبت بود ملک ری شهر شروان
هوش مصنوعی: ملک شروان به مقامی عظیم و باعظمتی دست یافته که به او لقب خاقان داده میشود. او نسبت به دیگر پادشاهان در سرزمین ری و شروان، از جایگاه ویژهای برخوردار است.
بر طبع تو طبع افسرده ی من
به رُتبت بود قطرهای نزد عمان
هوش مصنوعی: طبع تو مثل آبی زلال و شاداب است، در حالی که طبیعت من غمگین و تیره است. این دو طبع، مثل قطرهای کوچک در کنار اقیانوس عمان برابری نمیکنند.
مر آن نامهٔ فرّخ روحپرور
که به نوشته بودی ز مرز خراسان
هوش مصنوعی: مرا به یاد آن نامه خوش و روحافزا بینداز که از مرز خراسان نوشته بودی.
به من گشت در خطّهٔ لار نازل
شدم شاد چندان که تقریر نتوان
هوش مصنوعی: در سرزمین لار، زمانی به من خوشی و شادابی دست داد که نمیتوانم توصیفش کنم.
به بوسیدم و مهر از آن برگرفتم
ختامش بُد از مشگ و از نور عنوان
هوش مصنوعی: من او را بوسیدم و عشق را از دلش خارج کردم، پایانش با عطر و نور مشخص بود.
مر آن چند بیت بدیع مرادف
که بُد جمله در مدحت شاه دوران
هوش مصنوعی: این چند بیت زیبا و تازه در ستایش شاه دوره نوشته شده است.
نمودم بر خواجه ی راد عرضه
به فرمود تحسین بی حد و پایان
هوش مصنوعی: من بر آقای بزرگوار خودم، با کمال ارادت، ستایشی بیانتها و بیحد ارائه دادم.
بیان کلمات تو آید از من
اگر بیکران بحر گنجد به فنجان
هوش مصنوعی: اگر کلمات و احساسات تو بخواهد از زبان من بیان شود، باید بگویم حتی اگر دریای بیپایانی به اندازه یک فنجان کوچک جا بگیرد، باز هم گفتههای تو در کنار آن حیرتانگیز خواهد بود.
کلام تو سحر حلال است و سحری
کز اعجاز بخشد نیوشنده را جان
هوش مصنوعی: سخن تو جادویی است که حلال و قانونی است و جادویی که از قدرت خاصی برخوردار است، جان شنونده را پر از زندگی و سر vitality میکند.
کلام تو ماه است چرخ سخن را
ولیکن مهی در تزاید نه نقصان
هوش مصنوعی: سخنان تو مانند ماه است که در آسمان میدرخشد و چرخش گفتار را روشن میکند، اما باید بدانیم که مانند ماه، همچنان در حال افزایش و رشد است و هرگز کم نمیشود.