گنجور

شمارهٔ ۲۱ - وداعیه

ای خسرو خوبان مکن آهنگ میدان
ای جان جانان
بهر خدا رحمی بر این شیرین زبانان
اطفال حیران
ای شمع جمع و مونس دلهای غمخوار
ما را مکن خوار
جانا مکن جمعیت ما را پریشان
ای شاه ذی شان
شاها بسامانی رسان آوارگان را
بیچارگان را
ما را میفکن ای پناه بی پناهان
در این بیابان
ای شاهباز لامکان ترک سفر کن
صرف نظر کن
مرغان قدسی را منه در چنگ زاغان
در دام عدوان
ما را میان دشمنان مگذار و مگذر
بی یار و یاور
یک کاروان زن چون بماند بی نگهبان
ای شاه خوبان
با خصم ناکس چون کنند اطفال نورس
زنهای بیکس
یا رب اسیری چون کند با نازنینان
خلوت نشینان
آیا بامید که ما را می گذاری
با آه و زاری
مائیم و یکتن ناتوان سوزان و نالان
دشمن فراوان
شد شاه دین با یک سپه از ناله و آه
بیرون ز خرگاه
شد رو بمیدان وز قفا خیل عزیزان
افتان و خیزان
کای شهریار کشور صبر و تحمل
قدری تأمل
کاندر قفا داری بسی دل‌های بریان
با چشم گریان
مهلاً حماک الله عن شر النوائب
یا ابن الأطائب
تا توشه برداریم از دیدار جانان
کامد بلب جان
جانا مکن قطع رسوم آشنائی
روز جدائی
ما را ببر همره ترا گردیم قربان
ای ماه تابان
از خواهران و دختران دل بر گرفتی
یکباره رفتی
از ما گسستی با که پیوستی بدینسان
آوخ ز هجران
تنها مزن خود را بر این لشکر حذر کن
ما را سپر کن
تا در رکابت جانفشانیم از دل و جان
جای جوانان

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خسرو خوبان مکن آهنگ میدان
ای جان جانان
هوش مصنوعی: ای شاه خوبان، به میدان نرو و دل عزیزم را نرنجان.
بهر خدا رحمی بر این شیرین زبانان
اطفال حیران
هوش مصنوعی: لطفا برای این کودکان بی‌خبر و معصوم، که زبانشان شیرین است، رحمت و مهربانی به خرج دهید.
ای شمع جمع و مونس دلهای غمخوار
ما را مکن خوار
هوش مصنوعی: ای شمعی که مظهر روشنی و زیبایی هستی و دل‌های غمگین ما را تسکین می‌دهی، ما را دلسرد و ناامید نکن.
جانا مکن جمعیت ما را پریشان
ای شاه ذی شان
هوش مصنوعی: ای دوست، لطفاً باعث نرنجیدن ما نیاور و ما را از هم پراکنده نکن، ای پادشاه با عظمت.
شاها بسامانی رسان آوارگان را
بیچارگان را
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به یاری آوارگان و بیچارگان بشتاب و شرایطی بهتر برایشان فراهم کن.
ما را میفکن ای پناه بی پناهان
در این بیابان
هوش مصنوعی: در این بیابان وحشتناک، ما را رها نکن، ای یاری‌دهنده بی‌پناهان.
ای شاهباز لامکان ترک سفر کن
صرف نظر کن
هوش مصنوعی: ای پرنده بزرگ آسمانی، از سفر بازگرد و دست از رفتن بکش.
مرغان قدسی را منه در چنگ زاغان
در دام عدوان
هوش مصنوعی: پرندگان آسمانی را در چنگال کلاغ‌ها نگذار و در دام ستم گرفتار نکن.
ما را میان دشمنان مگذار و مگذر
بی یار و یاور
هوش مصنوعی: ما را در میان دشمنان تنها نگذار و از کنار ما عبور نکن، بدون اینکه یاری و پشتیبانی داشته باشیم.
یک کاروان زن چون بماند بی نگهبان
ای شاه خوبان
هوش مصنوعی: وقتی که یک کاروان از زنان بی‌نگهبان بماند، چه بر سر آن خواهد آمد، ای زیباترین!
با خصم ناکس چون کنند اطفال نورس
زنهای بیکس
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان با دشمن ناتوان و بی‌اراده مانند کودکان بی‌پناه رفتار کرد؟
یا رب اسیری چون کند با نازنینان
خلوت نشینان
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، چه کند کسی که اسیر عشق است و با معشوقان در تنهایی نشست و برخاست دارد؟
آیا بامید که ما را می گذاری
با آه و زاری
هوش مصنوعی: آیا با امید ما را ترک می‌کنی و فقط با گریه و ناله می‌روی؟
مائیم و یکتن ناتوان سوزان و نالان
دشمن فراوان
هوش مصنوعی: ما هستیم و فقط یک نفر ناتوان که در سختی و غم به سر می‌برد و دشمنان زیادی در اطراف ما حضور دارند.
شد شاه دین با یک سپه از ناله و آه
بیرون ز خرگاه
هوش مصنوعی: شاه دین با یک گروه از ناله و زاری خارج شد و به سمت خیمه‌گاه رفت.
شد رو بمیدان وز قفا خیل عزیزان
افتان و خیزان
هوش مصنوعی: به میدان رفت و پشت سرش گروهی از عزیزان را دید که در حال افتادن و بلند شدن هستند.
کای شهریار کشور صبر و تحمل
قدری تأمل
هوش مصنوعی: ای پادشاه سرزمین صبر و شکیبایی، لحظه‌ای فکر کن.
کاندر قفا داری بسی دل‌های بریان
با چشم گریان
هوش مصنوعی: در پشت سر تو بسیاری از دل‌های داغدار وجود دارند که با چشمانی پر از اشک، غم و اندوه خود را نشان می‌دهند.
مهلاً حماک الله عن شر النوائب
یا ابن الأطائب
هوش مصنوعی: به آرامی، خداوند تو را از شر بلایا حفظ کند، ای فرزند بزرگوار.
تا توشه برداریم از دیدار جانان
کامد بلب جان
هوش مصنوعی: ما باید از دیدن محبوب بهره‌برداری کنیم و از آن خاطرات شیرین لذت ببریم.
جانا مکن قطع رسوم آشنائی
روز جدائی
هوش مصنوعی: عزیزم، روز جدایی را فراموش نکن و عادت های آشنایی را قطع نکن.
ما را ببر همره ترا گردیم قربان
ای ماه تابان
هوش مصنوعی: ما را با خود ببر تا همراه تو باشیم، ای ماه درخشان، ما برای تو فداییم.
از خواهران و دختران دل بر گرفتی
یکباره رفتی
هوش مصنوعی: ناگهان از جمع خواهران و دختران دل کنده و رفتی.
از ما گسستی با که پیوستی بدینسان
آوخ ز هجران
هوش مصنوعی: تو از ما جدا شده‌ای و به چه کسی پیوند خورده‌ای؟ به این حالت، آه و افسوس از دوری تو.
تنها مزن خود را بر این لشکر حذر کن
ما را سپر کن
هوش مصنوعی: تنهایی خود را در برابر این گروه نشان نده و مواظب باش؛ ما را به عنوان حفاظت خود قرار بده.
تا در رکابت جانفشانیم از دل و جان
جای جوانان
هوش مصنوعی: ما آماده‌ایم تا جان خود را به خاطر تو در میدان جنگ فدای کنیم و این نشان جوانی و روحیه شجاعت ماست.

حاشیه ها

1402/07/02 11:10
مجید ع

وزن شعر را به صورت 

مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع 

باید نوشت.