گنجور

شمارهٔ ۲۰ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام

ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده
چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده
بی محمل و عماری بی آشنا و یاری
سر گرد هر دیاری خاتون داغدیده
خورشید برج عصمت شد در حجاب ظلمت
پشت سپهر حشمت از بار غم خمیده
دردانه بانوی دهر بی پرده شهرۀ شهر
دوران چه کرده از قهر با ناز پروریده!
ای لالۀ دل ما ای شمع محفل ما
بر نی مقابل ما سر بر فلک کشیده
بنگر بحال اطفال در دست خصم پامال
چون مرغ بی پر و بال کز آشیان پریده
یکدسته دلشکسته بندش بدست بسته
یک حلقه زار و خسته خارش بپا خلیده
گردون شود نگون سر دیوانه عقل رهبر
لیلی اسیر و اکبر در خاک و خون تپیده
دست سکینه بر دل پای رباب در گل
کافتاده در مقابل اصغر گلو دریده
بر بسته دست تقدیر بیمار را بزنجیر
عنقاء قاف و نخجیر هرگز کسی شنیده
آهش زند زبانه روزانه و شبانه
از ساغر زمانه زهر الم چشیده
رفتم بکام دشمن در بزم عام دشمن
داد از کلام دشمن خون از دلم چکیده
کردند مجلس آرا ناموس کبریا را
صاحبدلان خدا را دل از کفم رمیده
گر مو بمو بمویم آرام دل نجویم
از آنچه شد نگویم با آن سر بریده
زان لعل عیسوی دم حاشا اگر زنم دم
کز جان و دل دمادم ختم رسل مکیده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده
چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده
هوش مصنوعی: ای برادر من که همانند یک جهان ارزش داری، تو نور چشمان منی. اما به حال زار خواهرم بنگر که چشمان آسمان هم او را ندیده‌اند.
بی محمل و عماری بی آشنا و یاری
سر گرد هر دیاری خاتون داغدیده
هوش مصنوعی: زن بی‌پناه و بی‌یار، در آستانه‌ی ناامیدی و دلتنگی، در هر گوشه‌ای از دنیا سرگردان و افسرده است.
خورشید برج عصمت شد در حجاب ظلمت
پشت سپهر حشمت از بار غم خمیده
هوش مصنوعی: خورشید به عنوان نماد پاکی و بی‌نقصی در پس پرده‌ای از تاریکی و مشکلات پنهان شده است، و فشارهای غم و اندوه باعث شده که این نور درونی کمی تحت تأثیر قرار گیرد و خمیده به نظر برسد.
دردانه بانوی دهر بی پرده شهرۀ شهر
دوران چه کرده از قهر با ناز پروریده!
هوش مصنوعی: این شعر به شخصیت و زیبایی بی‌نظیر یک زن اشاره دارد که در میان همه زنان دیگر برجسته و مشهور است. او به‌واسطه رفتار یا تصمیماتش، احساس ناراحتی و دل‌تنگی را در دل دیگران به‌وجود آورده است. در واقع، این زن با زیبایی و جذابیتش، توجه و محبت زیادی را به خود جلب کرده و در عین حال، ممکن است باعث حسادت یا خشم دیگران شده باشد.
ای لالۀ دل ما ای شمع محفل ما
بر نی مقابل ما سر بر فلک کشیده
هوش مصنوعی: ای لاله‌ی دل ما، ای روشنایی‌بخش محفل ما، در برابر ما همچون ستاره‌ای بلند و درخشان به آسمان سر زده‌ای.
بنگر بحال اطفال در دست خصم پامال
چون مرغ بی پر و بال کز آشیان پریده
هوش مصنوعی: نگاهی به وضعیت کودکان بینداز که در دستان دشمن زیر پا می‌روند، همانند پرنده‌ای که بال و پر ندارد و از لانه‌اش دور افتاده است.
یکدسته دلشکسته بندش بدست بسته
یک حلقه زار و خسته خارش بپا خلیده
هوش مصنوعی: یک گروه از دل‌های شکسته در بند و اسیر هستند، که حلقه‌ای از درد و التیام ناتمام بر دوش دارند و زخم‌هایشان هنوز باشد و دیده نمی‌شود.
گردون شود نگون سر دیوانه عقل رهبر
لیلی اسیر و اکبر در خاک و خون تپیده
هوش مصنوعی: آسمان به چرخش خواهد آمد و دیوانگی عقل، لیلی را به قید خود درآورده و اکبر در میان خاک و خون غوطه‌ور است.
دست سکینه بر دل پای رباب در گل
کافتاده در مقابل اصغر گلو دریده
هوش مصنوعی: دست سکینه بر روی دل قرار دارد و پای رباب به خواب رفته، در حالی که در مقابل اصغر، کسی گلویش را شکسته است.
بر بسته دست تقدیر بیمار را بزنجیر
عنقاء قاف و نخجیر هرگز کسی شنیده
هوش مصنوعی: دست تقدیر، بیمار را به بند کشیده و از رسیدن به هدف‌هایش باز داشته است. گویی او در قفس زندانی است و هیچ‌کس داستان دردناک او را نشنیده است.
آهش زند زبانه روزانه و شبانه
از ساغر زمانه زهر الم چشیده
هوش مصنوعی: تألم و درد او به طور مداوم و همیشگی، در پی نوشیدن زهر زمانه، به شکلی نابودکننده او را می‌سوزاند.
رفتم بکام دشمن در بزم عام دشمن
داد از کلام دشمن خون از دلم چکیده
هوش مصنوعی: به مهمانی عمومی رفتم و در آنجا به خاطر حرف‌های دشمن، دلم پر از غم و اندوه شد و احساس کردم که از دلم، خون می‌چکد.
کردند مجلس آرا ناموس کبریا را
صاحبدلان خدا را دل از کفم رمیده
هوش مصنوعی: مجلس آرا و بزرگ‌مردان، نام و ویژگی‌های خداوند را نمایان کردند، اما دل‌های پر از عشق و آگاهی من از دستم رفته است.
گر مو بمو بمویم آرام دل نجویم
از آنچه شد نگویم با آن سر بریده
هوش مصنوعی: اگر با تو هر لحظه نزدکی داشته باشم، دل آرامی نخواهم داشت و از آنچه که گذشته سخن نمی‌گویم، حتی اگر سرم بریده باشد.
زان لعل عیسوی دم حاشا اگر زنم دم
کز جان و دل دمادم ختم رسل مکیده
هوش مصنوعی: از لبان سرخ و زیبا مانند عیسی، هرگز نامی نمی‌برم، زیرا از جان و دل، همیشه مدام از اوصیای رسالت نوشیده‌ام.

حاشیه ها

1402/04/20 22:07
ضیا احمدی

سلام

مصرع اول بیت هشتم اشکال مفهومی دارد. منابع دیگر آن را به‌شرح زیر نقل کرده‌اند؛ امیدوارم اصلاح بفرمایید:

گردون شود نگون سر، افلاک تیره منظر