شمارهٔ ۱۹ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیها السلام
ای نازنین برادر شد نوبت جدائی
یا روز بینوائی
بهر وداع خواهر دستی نمی گشائی
لطفی نمی نمائی
ای شاه اوج هستی از چیست دیده بستی
هنگام سرپرستی
از ما چرا گسستی غافل چرا زمائی
پیوسته با کجائی
یک کاروان اسیریم چون مرغ پر شکسته
در بند خصم بسته
زین غم چرا نمیریم ناموس کبریائی
چون پرده ختائی
ما را حجاب عصمت گردون دون دریده
معجز ز سر کشیده
ما را نگشته قسمت جز خون دل دوائی
جز درد دل دوائی
پرده .... ده کرده دوران
... ران
بیداد خصم ما را داده سخن سرائی
در بزم بی حیائی
اطفال .....
زین آتش فروزان
چون بچۀ کبوتر کی باشدش رهائی
از کرکس دغائی
بیمار و حلقۀ غل وانگه شتر سواری
بی محمل و عماری
کی باشدش تحمل زینگونه ماجرائی
از حد برون جفائی
گر رفتم از بر تو معذورم ای برادر
مقهورم ای برادر
حاشا ز خواهر تو آئین بیوفائی
یا ترک آشنائی
گر غائب از حضورم در دام غم گرفتار
لیکن سر تو سالار
یک نیزه از تو دوریم لیکن نه دست و پائی
نه فرصت نوائی
چون لاله داغداریم چون شمع اشکریزان
ای شاهد عزیزان
هر یک دو صد هزاریم در شور و غم فزائی
در سوز غصه زائی
ساز غم تو کم نیست لیکن مجال دم نیست
زین بیشتر ستم نیست
در سینۀ حرم نیست جز آه جان گزائی
جز اشک بیصدائی
کشتی شکستگانیم در موج لجۀ غم
یا در شکنجۀ غم
یکدسته خسته جانیم ما را تو نا خدائی
زین غم بده رهائی
راه دراز در پیش و ز چاره دست کوتاه
نه خیمه و نه خرگاه
یکحلقه زار و دلریش نه برک و نه نوائی
نه جز خرابه جائی
امروز روز یاری است از بانوان بیکس
از کودکان نورس
هنگام غمگساری است گاه گره گشائی
یا منتهی رجائی
با یک سپاه دشمن با صد بلا دچارم
ناچار خوار و زارم
یا رب مباد چون من آواره مبتلائی
بیچاره مبتلائی
ز آغاز شد شرانجام ما را اسیری شام
صبح امید شد شام
ما را نداده ایام جز ناسزا سزائی
جز محنت و بلائی
دردا که با دل ریش سر گرد راه شامیم
رسوای خاص و عامیم
ما از پس و تو از پیش ما را تو رهنمائی
یا قبلۀ دعائی
ای آنکه بر سر نی دمساز راه عشقی
در کوفه یا دمشقی
چون نالۀ نی از پی نبود مرا جدائی
از چون تو دلربائی
شمارهٔ ۱۸ - فی لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام: ای به قربان تو خواهر توشمارهٔ ۲۰ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام: ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نازنین برادر شد نوبت جدائی
یا روز بینوائی
هوش مصنوعی: ای برادر عزیز، اکنون زمان جدایی و سختی فرا رسیده است.
بهر وداع خواهر دستی نمی گشائی
لطفی نمی نمائی
هوش مصنوعی: برای خداحافظی از خواهر، نه دستی به نشانه احترام دراز میکنی و نه از خود مهربانی نشان میدهی.
ای شاه اوج هستی از چیست دیده بستی
هنگام سرپرستی
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که در اوج کمال هستی، چرا هنگام نظارت و سرپرستی چشمانت را بستهای؟
از ما چرا گسستی غافل چرا زمائی
پیوسته با کجائی
هوش مصنوعی: چرا از ما فاصله گرفتی و بیخبر هستی؟ همواره در کجا هستی که به ما وصل نیستی؟
یک کاروان اسیریم چون مرغ پر شکسته
در بند خصم بسته
هوش مصنوعی: ما مانند یک کاروان اسیر هستیم، مانند مرغی که پرهایش شکسته و در چنگ دشمن گرفتار شده است.
زین غم چرا نمیریم ناموس کبریائی
چون پرده ختائی
هوش مصنوعی: این بیت به احساس عمیق غم و اندوه اشاره دارد و سوال میکند که چرا با وجود این همه درد و رنج، از این دنیا نمیرویم. در اینجا، ناموس کبریائی به عظمت و مقام بالای الهی اشاره دارد و پرده ختائی به حجاب و محدودیتهایی که ما را از فهم عمیق این عظمت باز میدارد. به طور کلی، شاعر نگرانی و حیرتش را از وجود این درد و غم در زندگی بیان میکند.
ما را حجاب عصمت گردون دون دریده
معجز ز سر کشیده
هوش مصنوعی: ما از حجاب و پردههای عصمت و پاکی آسمانی عبور کردهایم و معجزهای بزرگ از سر خود نمایان کردهایم.
ما را نگشته قسمت جز خون دل دوائی
جز درد دل دوائی
هوش مصنوعی: ما هیچ بهرهای جز رنج و اندوه نداشتهایم و برای درد دلمان هیچ درمانی جز همین زخمها وجود ندارد.
پرده .... ده کرده دوران
... ران
هوش مصنوعی: پردهای که بر افکار و احساسات ما کشیده شده، بهتدریج از بین میرود و ما را با واقعیتهای زندگی مواجه میکند. دورانی که قبلتر از آن عبور کردهایم، حالا به ما میآموزد که چه چیزی واقعی و چه چیزی توهم است.
بیداد خصم ما را داده سخن سرائی
در بزم بی حیائی
هوش مصنوعی: خصم ما به ما ظلم کرده و این باعث شده که در مجالس بیحیا دربارهاش صحبت کنیم.
اطفال .....
زین آتش فروزان
هوش مصنوعی: کودکان در کنار این آتش درخشان هستند.
چون بچۀ کبوتر کی باشدش رهائی
از کرکس دغائی
هوش مصنوعی: как بگویی که بچه کبوتر از چنگال کرکس دروغین رهایی پیدا کند؟
بیمار و حلقۀ غل وانگه شتر سواری
بی محمل و عماری
هوش مصنوعی: کس بیمار است و در حلقة غل و زنجیر گرفتار، در حالیکه شتر سواری میکند بدون محمل و بار.
کی باشدش تحمل زینگونه ماجرائی
از حد برون جفائی
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی این همه خشونت و بیرحمی را تحمل کند؟ این رفتارها فراتر از تحمل است.
گر رفتم از بر تو معذورم ای برادر
مقهورم ای برادر
هوش مصنوعی: اگر از کنارت دور شدم، به من ببخش، ای برادر، که تحت تاثیر قرار گرفتهام، ای برادر.
حاشا ز خواهر تو آئین بیوفائی
یا ترک آشنائی
هوش مصنوعی: حرفی از بی وفایی و بیتوجهی به خواهر تو نمیزنم.
گر غائب از حضورم در دام غم گرفتار
لیکن سر تو سالار
هوش مصنوعی: اگرچه در غم و اندوه هستم و از حضور تو دورم، اما تو همیشه برای من بزرگترین و بهترین هستی.
یک نیزه از تو دوریم لیکن نه دست و پائی
نه فرصت نوائی
هوش مصنوعی: ما از تو فاصله داریم و از هم جدا هستیم، اما نه توانایی حرکت داریم و نه فرصتی برای برقراری ارتباط.
چون لاله داغداریم چون شمع اشکریزان
ای شاهد عزیزان
هوش مصنوعی: ما مانند لالهای هستیم که داغدار است و همانند شمعی که اشک میریزد، ای دوست عزیز.
هر یک دو صد هزاریم در شور و غم فزائی
در سوز غصه زائی
هوش مصنوعی: ما هر یک به اندازهی دو صد هزار نفر، در شور و شادی و همچنین در غم و درد زندگیمان احساسات عمیق و زیادی داریم. در سوز و غصه، ما ظرفیت بالایی برای تحمل و ابراز این احساسات داریم.
ساز غم تو کم نیست لیکن مجال دم نیست
زین بیشتر ستم نیست
هوش مصنوعی: غم تو کم نیست و سازش به اندازه کافی وجود دارد، اما فرصتی برای بیان آن نیست و این وضعیت از این هم بدتر است.
در سینۀ حرم نیست جز آه جان گزائی
جز اشک بیصدائی
هوش مصنوعی: در دل حرم تنها صدای آهات دلگیر و اشکهای بیصدا جریان دارد.
کشتی شکستگانیم در موج لجۀ غم
یا در شکنجۀ غم
هوش مصنوعی: ما در این دریاچهی پر از غم، مانند کشتیهایی که غرق شدهاند، دست و پا میزنیم.
یکدسته خسته جانیم ما را تو نا خدائی
زین غم بده رهائی
هوش مصنوعی: ما گروهی خسته و دلتنگ هستیم و از تو میخواهیم که ما را از این درد و غم نجات دهی.
راه دراز در پیش و ز چاره دست کوتاه
نه خیمه و نه خرگاه
هوش مصنوعی: در اینجا به دشواری مسیر زندگی اشاره شده است. با وجود اینکه راهی طولانی پیش رو داریم، اما از تدبیر و امکانات کافی برخوردار نیستیم. نه جایی برای استراحت و نه وسایل لازم برای سفر داریم.
یکحلقه زار و دلریش نه برک و نه نوائی
نه جز خرابه جائی
هوش مصنوعی: در یک مکان بیحالی که نه زیباییای وجود دارد و نه صدایی شنیده میشود، جز ویرانهای که هیچ چیزی برای نشان دادن ندارد، چیزی دیگر نمیتوان دید.
امروز روز یاری است از بانوان بیکس
از کودکان نورس
هوش مصنوعی: امروز روز کمک رسانی به زنان بیسرپرست و کودکان کوچک است.
هنگام غمگساری است گاه گره گشائی
یا منتهی رجائی
هوش مصنوعی: در زمانهایی که انسان دچار سختی و غم است، فرصتی برای گشودن گرههای زندگی و رسیدن به امید و آرزوها وجود دارد.
با یک سپاه دشمن با صد بلا دچارم
ناچار خوار و زارم
هوش مصنوعی: من با یک گروه از دشمنان روبرو هستم و با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکنم. به ناچار در وضعیتی پریشان و ناتوان قرار دارم.
یا رب مباد چون من آواره مبتلائی
بیچاره مبتلائی
هوش مصنوعی: خدايا نگذار که کسی چون من، که در حال سرگرانی و دردمندی است، به چنین حالتی دچار شود.
ز آغاز شد شرانجام ما را اسیری شام
صبح امید شد شام
هوش مصنوعی: از ابتدا، ما در دام مشکلات و سختیها افتادیم و حالا صبح امیدوارکنندهای فرارسیده که به نظر میرسد سرانجام به آزادی و رهایی خواهیم رسید.
ما را نداده ایام جز ناسزا سزائی
جز محنت و بلائی
هوش مصنوعی: زندگی برای ما جز بد و بیاحترامی چیزی به ارمغان نیاورده و جز مشکلات و سختیها نصیبی نداشتهایم.
دردا که با دل ریش سر گرد راه شامیم
رسوای خاص و عامیم
هوش مصنوعی: آه که چقدر دردی دارم، ما که دلمان شکسته است، در جستجوی راهی به شام هستیم و به خاطر وضعیتمان، هم برای خاصها و هم برای عامه مردن، رسوا شدهایم.
ما از پس و تو از پیش ما را تو رهنمائی
یا قبلۀ دعائی
هوش مصنوعی: ما به دنبال تو هستیم و تو پیشاپیش ما قرار داری. آیا میتوانی ما را هدایت کنی یا در دعای خود به ما توجه کنی؟
ای آنکه بر سر نی دمساز راه عشقی
در کوفه یا دمشقی
هوش مصنوعی: ای کسی که بر سر نی ساز میزنی و در پی عشق، در کوفه یا دمشق سفر کردهای.
چون نالۀ نی از پی نبود مرا جدائی
از چون تو دلربائی
هوش مصنوعی: به دنبال نالههای نی، جدایی من از تو را نشان میدهد، چون تو خود دلربا و جذابی.