گنجور

شمارهٔ ۱۸ - فی لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام

ای به قربان تو خواهر تو
خواهر با جان برابر تو
کاش بودی زیر خنجر شمر
جگر من جای حنجر تو
تشنه کاما سوخت جان مرا
کام خشک و دیدۀ تر تو
خاک عالم باد بر سر من
روی خاک افتاده پیکر تو
یا بعید الدار عن وطنه
عاقبت شد خاک بستر تو
یوسف گل پیرهن نگذاشت
خصم دون یک جامه در بر تو
جوی اشک چشم من چه کند
با تن در خون شناور تو
ای شهنشاه قلمرو عشق
کو سپهسالار لشگر تو
رایت گردون هماره نگون
کو علمدار دلاور تو
نه تو تنها بسوختی که بسوخت
عالمی از داغ اکبر تو
خون روان از چشم مادر دهر
از غم بی شیر اصغر تو
نو نهال باغ من بکجاست
قاسم آنشاخ صنوبر تو
ای برادر سر بر آر و بپرس
چه شد ای غمدیده معجر تو
گردش چرخ کبود ربود
گوشوار از گوش دختر تو
رفتم از کوی تو زار و نزار
با دلی پر از غصه از بر تو
تا کند چون نی نوا دل من
چون به بینم روی نی سر تو
تا بشام و بزم عام رود
خواهر بی یار و یاور تو
تا به بیند این ستمکش زار
ناسزاها از ستمگر تو
تا که چوب خیزران چه کند
با لبان روح پرور تو
تا بنالد همچو مرغ هزار
خواهر بی بال و بی پر تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فع مفاعلتن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به قربان تو خواهر تو
خواهر با جان برابر تو
هوش مصنوعی: ای جانم، قربان تو، خواهر تو، هم‌چون جان من هستی.
کاش بودی زیر خنجر شمر
جگر من جای حنجر تو
هوش مصنوعی: ای کاش که تو زیر ضربات خنجر شمر بودی و قلب من در جایگاه گلویت قرار داشت.
تشنه کاما سوخت جان مرا
کام خشک و دیدۀ تر تو
هوش مصنوعی: تشنگی من جانم را می‌سوزاند، در حالی که تو در کنار من با چشمانی پر از اشک و دهانی تشنه‌ای.
خاک عالم باد بر سر من
روی خاک افتاده پیکر تو
هوش مصنوعی: خاک این دنیا بر سر من می‌ریزد، در حالی که پیکر تو روی زمین افتاده است.
یا بعید الدار عن وطنه
عاقبت شد خاک بستر تو
هوش مصنوعی: گاهی از وطن دور می‌شوی و سرانجام به خاک می‌افتی، همان‌جایی که بستر خواب تو شده است.
یوسف گل پیرهن نگذاشت
خصم دون یک جامه در بر تو
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر زیبایی و مقام والایش اجازه نداد که دشمنانش حتی یک تکه لباس بر تن تو بپوشند.
جوی اشک چشم من چه کند
با تن در خون شناور تو
هوش مصنوعی: اشک‌های من چه تأثیری بر بدن تو دارد که در خون غوطه‌ور است؟
ای شهنشاه قلمرو عشق
کو سپهسالار لشگر تو
هوش مصنوعی: ای پادشاه عشق، که فرمانده سپاه تو هستی.
رایت گردون هماره نگون
کو علمدار دلاور تو
هوش مصنوعی: دور و بر تو همیشه در حال تغییر است، چرا که سرباز شجاع تو در آنجا قرار دارد.
نه تو تنها بسوختی که بسوخت
عالمی از داغ اکبر تو
هوش مصنوعی: تو فقط خودت از درد و غم سوختی، بلکه جهانی به خاطر عشق و اندوه تو آتش گرفته است.
خون روان از چشم مادر دهر
از غم بی شیر اصغر تو
هوش مصنوعی: مادر زمانه از غم نداشتن شیر برای اصغر، اشک‌هایش جاری است.
نو نهال باغ من بکجاست
قاسم آنشاخ صنوبر تو
هوش مصنوعی: در باغ من نهالی تازه وجود دارد، قاسم، که شاخ و برگ آن به زیبایی شاخ صنوبر توست.
ای برادر سر بر آر و بپرس
چه شد ای غمدیده معجر تو
هوش مصنوعی: ای برادر، سر خود را بلند کن و سؤال کن که چه بر سر تو و غصه‌هایت آمده است.
گردش چرخ کبود ربود
گوشوار از گوش دختر تو
هوش مصنوعی: چرخ زمان و روزگار، گوشواره‌ای را از گوش دختر تو برداشت و برد.
رفتم از کوی تو زار و نزار
با دلی پر از غصه از بر تو
هوش مصنوعی: از کوی تو با حالتی زار و نزار رفتم، دلی پر از غم و اندوه داشتم به خاطر جدایی‌ام از تو.
تا کند چون نی نوا دل من
چون به بینم روی نی سر تو
هوش مصنوعی: وقتی که روی تو را می‌بینم، دل من به شور و نوا درمی‌آید، مانند نی که نغمه‌ای می‌زند.
تا بشام و بزم عام رود
خواهر بی یار و یاور تو
هوش مصنوعی: خواهر تو بدون همراه و یاور به میهمانی و جشن می‌رود.
تا به بیند این ستمکش زار
ناسزاها از ستمگر تو
هوش مصنوعی: تا هنگامی که این دردکشیده‌ی ناتوان، فریادهای ناشایست را از ظالم ببیند.
تا که چوب خیزران چه کند
با لبان روح پرور تو
هوش مصنوعی: تا ببینی چوب خیزران با لب‌های دلپذیر و روح‌افزای تو چه خواهد کرد.
تا بنالد همچو مرغ هزار
خواهر بی بال و بی پر تو
هوش مصنوعی: تا وقتی که مثل مرغی بی‌پر و بال، هزاران خواهرش ناله کنند، تو نیز باید به ابراز احساسات خود بپردازی.