گنجور

شمارهٔ ۲ - فی مدح سیدة النساء سلام الله علیها

دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چه وا کند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
طوطی طبع شوخ من گر که شکرشکن شود
کام زمانه را پر از شکر جان‌فزا کند
بلبل نطق من ز یک نغمهٔ عاشقانه‌ای
گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند
خامهٔ مشک‌سای من گر بنگارد این رقم
صفحۀ روزگار را مملکت ختا کند
مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی
دائرۀ وجود را جنت دلگشا کند
منطق من هماره بندد چه نطاق نطق را
منطقۀ حروف را منطقه السما کند
شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسید
شاهد معنی من ار جلوهٔ دلربا کند
نظم برد بدین نسق از دم عیسوی سبق
خاصه دمی که از مسیحا نفسی ثنا کند
وهم به اوج قدس ناموس اله کی رسد؟
فهم که نعت بانوی خلوت کبریا کند؟
ناطقۀ مرا مگر روح قدس کند مدد
تا که ثنای حضرت سیدهٔ نسا کند
فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند
صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل
وهم چگونه وصف آیینهٔ حق‌نما کند
مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی
جلوۀ او حکایت از خاتم انبیا کند
بسملۀ صحیفۀ فضل و کمال معرفت
بلکه گهی تجلی از نقطۀ تحت «با» کند
دائرۀ شهود را نقطۀ ملتقی بود
بلکه سزد که دعوی لو کشف الغطا کند
حامل سر مستسر حافظ غیب مستتر
دانش او احاطه بر دانش ماسوی کند
عین معارف و حکم بحر مکارم و کرم
گاه سخا محیط را قطرهٔ بی‌بها کند
لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
صبح جمال او طلوع از افق علا کند
بضعۀ سید بشر ام ائمۀ غرر
کیست جز او که همسری با شه لافتیٰ کند؟
وحی نبوتش نسب، جود و فتوتش حسب
قصه‌ای از مروتش سورهٔ «هل اتی» کند
دامن کبریای او دسترس خیال نی
پایهٔ قدر او بسی پایه به زیر پا کند
لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او
تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند
در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان
در نشأت کن فکان حکم بما تشا کند
عصمت او حجاب او عفت او نقاب او
سر قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند
نفخۀ قدس بوی او جذبۀ انس خوی او
منطق او خبر ز «لا ینطق عن هوی» کند
قبلۀ خلق روی او، کعبۀ عشق کوی او
چشم امید سوی او تا به که اعتنا کند
بهر کنیزی‌اش بود زهره کمینه مشتری
چشمۀ خور شود اگر چشم سوی سُها کند
مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو
زان که مس وجود را فضهٔ او طلا کند

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چه وا کند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
هوش مصنوعی: دختر من که فکرش جدید و خلاق است، لبخندش چقدر زیباست و با حرف‌های شیرینش احساساتش را به خوبی بیان می‌کند.
طوطی طبع شوخ من گر که شکرشکن شود
کام زمانه را پر از شکر جان‌فزا کند
هوش مصنوعی: اگر شخصیت شاداب و شوخ من مانند طوطی باشد و به بیان شیرینی بپردازد، پس می‌تواند زندگی را مملو از شادی و لذتی شگفت‌انگیز کند.
بلبل نطق من ز یک نغمهٔ عاشقانه‌ای
گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای مانند بلبل در زبان من برای عشق و زیبایی آواز می‌خواند و با نغمه‌های خوشایندش، دنیا را سرشار از شوق و زندگی می‌کند.
خامهٔ مشک‌سای من گر بنگارد این رقم
صفحۀ روزگار را مملکت ختا کند
هوش مصنوعی: اگر قلم خوشنویس من این نوشته را بر روی صفحهٔ سرنوشت بنویسد، سرزمین ختا را به تسخیر درخواهد آورد.
مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی
دائرۀ وجود را جنت دلگشا کند
هوش مصنوعی: اگر موزیسین به این صورت ساز بزند، گاهی می‌تواند دایره وجود را به بهشت دلپذیری تبدیل کند.
منطق من هماره بندد چه نطاق نطق را
منطقۀ حروف را منطقه السما کند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که همیشه منطق و استدلال او در دایره‌ای محدود قرار دارد. او بیان می‌کند که گفتار و توانایی بیانش، همانند حروف و کلمات، در محدوده‌ای خاص محصور است. به عبارت دیگر، در حالی که او به دنبال افکار عمیق و بالاتر از این محدودیت‌ها است، اما توانایی او در بیان این افکار تحت تاثیر این دایره‌ی محدود قرار دارد.
شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسید
شاهد معنی من ار جلوهٔ دلربا کند
هوش مصنوعی: آسمان باید بسوزد به خاطر غیرت و حسد من، اگر آن معشوق زیبای من جلوه‌ای دلربا از خود نشان دهد.
نظم برد بدین نسق از دم عیسوی سبق
خاصه دمی که از مسیحا نفسی ثنا کند
هوش مصنوعی: نظم و ترتیبی که با دم عیسوی به وجود آمده، به ویژه در زمانی که نفسی از مسیحا ستایش و تحسین کند.
وهم به اوج قدس ناموس اله کی رسد؟
فهم که نعت بانوی خلوت کبریا کند؟
هوش مصنوعی: آیا درک انسان می‌تواند به مقام والای الهی برسد؟ چگونه ممکن است فهم بشر بتواند توصیف بانوی عظیم و سراپا رحمت خداوند را بکند؟
ناطقۀ مرا مگر روح قدس کند مدد
تا که ثنای حضرت سیدهٔ نسا کند
هوش مصنوعی: مگر روح قدس به من کمک کند تا بتوانم مقام و فضیلت بانوی بزرگوار و مادر مومنان را به خوبی توصیف کنم.
فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند
هوش مصنوعی: برکات و رحمت‌های آغاز و پایان از زیبایی‌های فاطمه است و دل باید با نگاه به آغاز و پایان این نور، روشنی بگیرد.
صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل
وهم چگونه وصف آیینهٔ حق‌نما کند
هوش مصنوعی: چهره‌ی محبوب از ابتدا معنا و زیبایی دائمی دارد، اما خیال چگونه می‌تواند تصویر حقیقت را توصیف کند؟
مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی
جلوۀ او حکایت از خاتم انبیا کند
هوش مصنوعی: نور الهی که همیشه جاویدان است، منبع برکت و نعمت به شمار می‌آید و جلوه‌گاه آن به روشنی از آخرین پیامبر الهی سخن می‌گوید.
بسملۀ صحیفۀ فضل و کمال معرفت
بلکه گهی تجلی از نقطۀ تحت «با» کند
هوش مصنوعی: کتاب شگفتی‌های دانش و کمال به گونه‌ای نوشته شده که گاهی اوقات از نقطه‌ای خاص، نشانی از وجود و ظهور را ارائه می‌دهد.
دائرۀ شهود را نقطۀ ملتقی بود
بلکه سزد که دعوی لو کشف الغطا کند
هوش مصنوعی: دائرۀ شهود، محلی است که مشاهدات و تجارب فردی جمع می‌شوند. نقطه‌ی ملاقات نیز به معنای جایی است که این مشاهدات به هم می‌پیوندند. بنابراین مناسب است که ادعا شود این نقطه می‌تواند پرده‌ها را کنار بزند و حقایق را آشکار کند.
حامل سر مستسر حافظ غیب مستتر
دانش او احاطه بر دانش ماسوی کند
هوش مصنوعی: حافظ در این بیت به مفهوم عمیق و پنهان دانش و آگاهی اشاره دارد و می‌گوید که کسی که با این دانش آشناست، می‌تواند بر همه دانش‌های دیگر تسلط پیدا کند. این دانش به شکلی پنهان و اسرارآمیز وجود دارد و کسانی که به آن دسترسی دارند، توانایی درک عمیق‌تری از مسائل دیگر خواهند داشت.
عین معارف و حکم بحر مکارم و کرم
گاه سخا محیط را قطرهٔ بی‌بها کند
هوش مصنوعی: معارف و حکم و فضایل اخلاقی همچون دریاهایی بزرگ و بی‌نهایت هستند که حتی یک قطره کوچک از آنها نیز ارزش بسیاری دارد و نمی‌توان آن را بی‌اهمیت دانست.
لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
صبح جمال او طلوع از افق علا کند
هوش مصنوعی: شب قدر، شب بزرگ و با ارزشی است که برای اولیا و دوستان خدا نورانیت و روشنی دارد. صبح زیبایی و جمال او مانند صبحی است که از افق بلند و والایی سر بر می‌آورد.
بضعۀ سید بشر ام ائمۀ غرر
کیست جز او که همسری با شه لافتیٰ کند؟
هوش مصنوعی: کسی که در دنیا بهترین و بزرگترین انسان‌هاست، چه کسی جز اوست که شایستگی همسری با دنیایی از بزرگی و فضیلت را دارد؟
وحی نبوتش نسب، جود و فتوتش حسب
قصه‌ای از مروتش سورهٔ «هل اتی» کند
هوش مصنوعی: وحی و پیامی که به او رسیده، اصالتش را مشخص می‌کند، و بخشش و جوانمردی‌اش نشان‌دهنده‌ی مقام و موقعیت اوست. داستانی از رفتار شایسته‌اش می‌تواند مانند سوره «هل اتی» باشد.
دامن کبریای او دسترس خیال نی
پایهٔ قدر او بسی پایه به زیر پا کند
هوش مصنوعی: دست یافتن به عظمت و بزرگی او برای تصور و خیال ما امکان‌پذیر نیست؛ چرا که مقام و منزلت او بسیار بالاتر از آن است که بتوان به آسانی درک کرد.
لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او
تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر در دست اوست و توانایی و قلم قضا در اختیار او قرار دارد تا آنچه اراده الهی اقتضا کند، به وقوع بپیوندد.
در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان
در نشأت کن فکان حکم بما تشا کند
هوش مصنوعی: در قدرت و سلطنت حاکم، در عالم بزرگی و قهرمانی وجود دارد. در ایجاد و تحقق امور، هر آنچه بخواهی، به وقوع می‌پیوندد.
عصمت او حجاب او عفت او نقاب او
سر قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند
هوش مصنوعی: عصمت و پاکدامنی او مانند پوششی است که او را در بر گرفته و حیا و نجابت او همچون نقابی است که بر چهره‌اش افکنده. این ویژگی‌ها باعث می‌شود که او در قدم اول، از گفتن داستان‌ها و رازهای خود با احتیاط و با ملاحظه رفتار کند.
نفخۀ قدس بوی او جذبۀ انس خوی او
منطق او خبر ز «لا ینطق عن هوی» کند
هوش مصنوعی: روح قدسی بوی او را با جذب دوستی خود همراه کرده است و سخن او نشان‌دهندهٔ این است که از هوی و خواسته‌های نفس خود سخن نمی‌گوید.
قبلۀ خلق روی او، کعبۀ عشق کوی او
چشم امید سوی او تا به که اعتنا کند
هوش مصنوعی: جهت و مقصد مردم، زیبایی اوست، و محل عشق به او کعبه‌ است. چشم امید ما به سوی اوست، اما نمی‌دانیم که او تا کی به ما توجه خواهد کرد.
بهر کنیزی‌اش بود زهره کمینه مشتری
چشمۀ خور شود اگر چشم سوی سُها کند
هوش مصنوعی: برای خدمتگزاری او، زیبایی‌اش کم است؛ ولی اگر به ستاره‌ها نگاه کند، می‌تواند همچون مشتری، درخشان و تابناک شود.
مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو
زان که مس وجود را فضهٔ او طلا کند
هوش مصنوعی: از در او به هیچ سمتی نرو، زیرا او می‌تواند وجود تو را به طلا تبدیل کند.

حاشیه ها

1402/09/16 13:12
سالوس پر دعوی

مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو

زانکه مس وجود را فضۀ او طلا کند.