گنجور

شمارهٔ ۳ - فی مدیحة امیرالمؤمنین علیه السلام

شیر بیشۀ ابداع سر ز بیشه بیرون کرد
عقل ییررا از بیم دل دو نیم و مجنون کرد
بیرق ضلالت را سرنگون و وارون کرد
رایت هدایت را بر فراز گردون کرد
چهرۀ حقیقت را همچو لاله گلگون کرد
داده گلشن دین را جویبار تیفش آب
لاله زار یاسین را کرده خرم و شاداب
شمع بزم آئین را کرده مهر عالمتاب
داده داد تمکین را روز خیبر و احزاب
در اُحد فداکاری از شماره افزون کرد
بازوی قویمندش بسکه داد قوت داد
در حرم خداوندش افسر فتوت داد
با حبیب دلبندش رتبۀ اخوت داد
همچو نی بهر بندش نغمۀ نبوت داد
در حرم جهانی را مست خویش و مفتون کرد
تا به تیغ خون آشام داد عشق و مستی داد
در سران بدفرجام داد ضرب دستی داد
در برابر اصنام داد حق پرستی داد
تا به پیکر اسلام داد روح و هستی داد
تا که دین و آئین را چون هما همایون کرد
ساز دست و شمشیرش تا ابد در آواز است
گوئی از بم وزیرش زهره نغمه پرداز است
شمع تیغ سر گیرش تا فلک سر افرار است
در فضای تدریرش دست و سر به پرواز است
کو زبان که تا گویم دست و تیغ او چون کرد؟
برق تیغ خون ریزش بر سران عالم زد
شعلۀ شرر بیزش بر روان اعظم زد
دود آتش تیزش طعنه بر جهنم زد
بازوی دلاویزش عرش و فرش بر هم زد
تا صراط ایمان را مستقیم و موزون کرد
آفتاب نورانی روز بدر کرد اشراق
یا که سیف ربانی جلوه کرد در آفاق
آنکه در سر افشانی روز بزم بودی طاق
با قضای یزدانی همعنان و هم میثاق
با قدر خداوندش از نخست مقرون کرد
ذوالفقار آتشبار بر قریش آتش زد
تا بگنبد دوار شعله زان کشاکش زد
شور برق آن بتار بر سران سرکش زد
تا که سکه افرار بر قلوب بی غش زد
تا کتاب هستی را همچو لوح مکنون کرد
چون بدعوت وحدت مظهر احد آمد
نقش رایت نصرت یا علی مدد امد
رو بلا فتی رتبت، پیر بیخرد آمد
کفر محض بد فطرت پور عبدود آمد
قطره عرض اندامی بر محیط جیحون کرد
عزم رزم بر سر داشت با سر سران یکسر
پا بمرگ خود برداشت شد چو خر بگل اندر
گرچه کوه پیکر داشت شد ز کلهم کمتر
دل که آندلا ور داشت همچون آهنین پیکر
آبشد چنان کز سر هرچه داشت بیرون کرد
کلک تیغ جانکاهی نقش خاک راهش کرد
از فراز خودخواهی سر نگون بچاهش کرد
خرمنی ز گمراهی برق زد تباهش کرد
ضربت یداللهی کوه بود و کاهش کرد
پنجۀ خداوندش غرق لجۀ خون کرد
پیل مست لب پر کف عزم شیر شیران کرد
یا ز ابلهی مرحب رو به میر میدان کرد
روز عمر خود را شب یا که خانه ویران کرد
تیره بخت بد کوکب آرزوی نیران کرد
یا که پنجه پی مغزی با قضای بیچون کرد
تیغ حیدر صفدر آنچنان دو نیمش کرد
کز فراز زین یکسر وارد جحبمش کرد
تیغ آهنین پیکر آنچنان رمیمش کرد
چون غبار با کمتر در هوا عدیمش کرد
همچو نقطه موهومش در محیط هامون کرد
آسمان و هفت اختر حلقۀ در کویش
چرخ را کند چنبر یک اشاره ز ابرویش
چیست قلعۀ خیبر با کمند نیرویش؟
چیست کندن آندر پیش زور بازویش؟
آنچه ناید اندر وهم آن یمین میمون کرد
تا بحلقۀ در شد آشنا در انگشتش
قلعه های خیبر شد همچو موم در مشتش
هرکه را برابر شد تیغ سر زد از پشتش
ور ز پیش او در شد صبحۀ قضا کشتش
قلعه را ز کشتارش همچو فلک مشحون کرد
رفت کشتی ایمان در احد چه در گرداب
بود از جگر نالان یا علی مرا دریاب
دست و تیغ سر افشان، کرد همتی نایاب
تا بعرصۀ میدان شد دل دلیران آب
روزگار دشمن را تیره و دگرگون کرد
آستین چه بالا زد آسمان بزیر آمد
تا قدم بهیجا زد شیر در نفیر آمد
تیغ را بهر جا زد مرگ در سفیر آمد
بر سر سران پا زد تا سر سریر آمد
مسند نبوت را استوار و مأمون کرد
فاتح ولایت بود خاتم النبیین را
مصدر عنایت بود صادر نخستین را
رایت هدایت بود هادی المضلین را
قلعۀ حمایت بود مالک دین و ایمان را
با پیمبرش ایزد چون کلیم و هارون کرد
مفتقر بصد خجلت مدحت و ثنا آورد
وز فریضۀ ذمت شمه ای بجا آورد
در بر ولی نعمت تحفۀ گدا آورد
بر در فلک حشمت موری التجا آورد
پای را بامیدی از گلیم بیرون کرد

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیر بیشۀ ابداع سر ز بیشه بیرون کرد
عقل ییررا از بیم دل دو نیم و مجنون کرد
هوش مصنوعی: شیر، که نماد قدرت و خلاقیت است، از جنگل خارج شد و عقل را به خاطر ترس و نگرانی از دل دو نیم کرد و حالت دیوانگی به او داد.
بیرق ضلالت را سرنگون و وارون کرد
رایت هدایت را بر فراز گردون کرد
هوش مصنوعی: پرچم گمراهی را از بین برد و به زیر کشید و پرچم راهنمایی را بر فراز آسمان برافراشت.
چهرۀ حقیقت را همچو لاله گلگون کرد
هوش مصنوعی: چهرۀ حقیقی را مانند گل لاله سرخ و زیبا کرد.
داده گلشن دین را جویبار تیفش آب
لاله زار یاسین را کرده خرم و شاداب
هوش مصنوعی: جویبار زیبایی‌های دین را به همراه دارد و در باغ یاسین، آبی پر از زندگی و شادابی فراوان جریان دارد.
شمع بزم آئین را کرده مهر عالمتاب
داده داد تمکین را روز خیبر و احزاب
هوش مصنوعی: در مراسم و جشن‌ها، شمعی که نورافشانی می‌کند، به مانند خورشید است که نفوذ و اقتدار را نمایان می‌سازد. این تصویر اشاره به روزهای تاریخی و سرنوشت‌ساز مانند روزهای خیبر و احزاب دارد که در آن ایام، استقامت و تسلیم‌ناپذیری به وضوح نمایان بود.
در اُحد فداکاری از شماره افزون کرد
هوش مصنوعی: در نبرد اُحد، تعداد کسانی که فداکاری کردند، به اندازه قابل توجهی افزایش یافت.
بازوی قویمندش بسکه داد قوت داد
در حرم خداوندش افسر فتوت داد
هوش مصنوعی: بازوی قدرتمندش به قدری نیرو بخشیده که در حرم خدا، به او تاج سرافرازی و شجاعت عطا کرده است.
با حبیب دلبندش رتبۀ اخوت داد
همچو نی بهر بندش نغمۀ نبوت داد
هوش مصنوعی: دوستانی که با یکدیگر رابطه‌ای عمیق و دوستانه دارند، مانند نی که آهنگی زیبا می‌سازد، به یکدیگر عشق و محبت می‌ورزند و در این دوستی، تمام ارزش‌های انسانی و عقاید ناب خود را به یکدیگر هدیه می‌دهند.
در حرم جهانی را مست خویش و مفتون کرد
هوش مصنوعی: در محیطی مقدس و رازآلود، جهانیان را جذب و شیفته خود کرده است.
تا به تیغ خون آشام داد عشق و مستی داد
در سران بدفرجام داد ضرب دستی داد
هوش مصنوعی: عشق و شور و شغف به انسان انرژی و حیات می‌بخشد، اما این احساسات می‌توانند به سختی و درد نیز منجر شوند. در نهایت، این عشق و مستی می‌تواند سرنوشتی نامناسب و عواقبی ناخوشایند برای فرد به همراه داشته باشد.
در برابر اصنام داد حق پرستی داد
تا به پیکر اسلام داد روح و هستی داد
هوش مصنوعی: در برابر بت‌ها، حق پرستی را مطرح کرد و به منظور حفظ هویت اسلامی، جان و وجود خود را فدا نمود.
تا که دین و آئین را چون هما همایون کرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دین و آیین را مانند پرنده‌ای زیبای خوشبخت و روشن بکند.
ساز دست و شمشیرش تا ابد در آواز است
گوئی از بم وزیرش زهره نغمه پرداز است
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به هماهنگی و ارتباط میان ساز و شمشیر اشاره دارد. اوضاع نشان می‌دهد که هر دوی اینها، مانند هنرمندی که می‌نوازد، در زندگی و داستان خود نقش مهمی دارند و همواره در حال ایجاد صدا و نغمه هستند. گوینده می‌خواهد بگوید که حتی در دل جنگ و جدل نیز، زیبایی و هنر وجود دارد و این دو ابزار به نوعی مکمل یکدیگر هستند.
شمع تیغ سر گیرش تا فلک سر افرار است
در فضای تدریرش دست و سر به پرواز است
هوش مصنوعی: شمعی که بر سر تیغ قرار دارد، تا زمانی که آسمان در حال تغییر و تحول است، در حالتی از پرواز و حرکت است.
کو زبان که تا گویم دست و تیغ او چون کرد؟
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که بتوانم بگویم دست و شمشیر او چه کار کرد؟
برق تیغ خون ریزش بر سران عالم زد
شعلۀ شرر بیزش بر روان اعظم زد
هوش مصنوعی: برق تیغ او بر سر فرمانروایان دنیا تابید و شعله‌ای از شرر وجودش بر روح بزرگ‌ترین افراد جهان زد.
دود آتش تیزش طعنه بر جهنم زد
بازوی دلاویزش عرش و فرش بر هم زد
هوش مصنوعی: دودی که از آتش او برخاست، به جهنم طعنه می‌زند و قدرت او به اندازه‌ای است که عرش و فرش را به هم می‌آورد.
تا صراط ایمان را مستقیم و موزون کرد
هوش مصنوعی: برای اینکه راه ایمان را به درستی و با تعادل پیمایش کند.
آفتاب نورانی روز بدر کرد اشراق
یا که سیف ربانی جلوه کرد در آفاق
هوش مصنوعی: در این بیت به درخشش و تابش نور آفتاب در روز اشاره شده است، که نمادی از روشنایی و روشن فکری است. همچنین به قدرت و زیبایی سلاح الهی اشاره می‌شود که در چشم اندازها و افق‌ها نمایان می‌شود. به طور کلی، تصویرسازی از نور و اقتدار در این بیان صورت گرفته است.
آنکه در سر افشانی روز بزم بودی طاق
با قضای یزدانی همعنان و هم میثاق
هوش مصنوعی: آنگاه که در روز جشن و سرور با خوشحالی و شادی حضور داشتی، در کنار تقدیر الهی و در توافق با سرنوشت، هم سو و هم پیمان بودی.
با قدر خداوندش از نخست مقرون کرد
هوش مصنوعی: خداوند را از ابتدا با احترام و ارزش ویژه‌ای برگزید.
ذوالفقار آتشبار بر قریش آتش زد
تا بگنبد دوار شعله زان کشاکش زد
هوش مصنوعی: ذوالفقار با قدرتش بر قریش همچون شعله‌های آتش حمله کرد و باعث شد که دوار آتش به خاطر آن كشاكش روشن شود.
شور برق آن بتار بر سران سرکش زد
تا که سکه افرار بر قلوب بی غش زد
هوش مصنوعی: شور و هیجان آن معشوقه بر سر کسانی که سرکشی می‌کردند، چنان تاثیر گذاشت که عشق و محبت واقعی را بر دل‌های پاک فرود آورد.
تا کتاب هستی را همچو لوح مکنون کرد
هوش مصنوعی: تا کتاب وجود خود را مانند یک لوح پنهان ذخیره کن.
چون بدعوت وحدت مظهر احد آمد
نقش رایت نصرت یا علی مدد امد
هوش مصنوعی: زمانی که دعوت به اتحاد و یکپارچگی شد، نشانه پیروزی و یاری، به یاری علی آمد.
رو بلا فتی رتبت، پیر بیخرد آمد
کفر محض بد فطرت پور عبدود آمد
هوش مصنوعی: بر اثر بلایی که به نازل آمده، فردی نادان و بی‌خود، به تمام معنا کافر و بدذات، به دنیا آمده است.
قطره عرض اندامی بر محیط جیحون کرد
هوش مصنوعی: قطره‌ای از آب که به دور جیحون می‌چرخید، جسارت و خود را به نمایش گذاشت.
عزم رزم بر سر داشت با سر سران یکسر
پا بمرگ خود برداشت شد چو خر بگل اندر
هوش مصنوعی: او تصمیم جدی برای جنگ داشت و با اراده‌ای قوی به ملاقات سران رفت. به نحوی که انگار خودش را به مرگ سپرده است و مانند خر در گِل غرق شده است.
گرچه کوه پیکر داشت شد ز کلهم کمتر
دل که آندلا ور داشت همچون آهنین پیکر
هوش مصنوعی: هرچند او ظاهری همچون کوه دارد و بزرگ به نظر می‌رسد، اما دلش از همه آنها کوچکتر است. مانند فردی که با بدنی محکم و آهنین، ولی در درون او نرم و آسیب‌پذیر است.
آبشد چنان کز سر هرچه داشت بیرون کرد
هوش مصنوعی: آب به قدری فراوان شد که همه چیز را از روی زمین پاک کرد و از میان برد.
کلک تیغ جانکاهی نقش خاک راهش کرد
از فراز خودخواهی سر نگون بچاهش کرد
هوش مصنوعی: تیغی که جان را می‌آزارد، نقش راهی را زیر خاک گذاشت و از بلندی خودخواهی، سرش را به سوی زمین خم کرد.
خرمنی ز گمراهی برق زد تباهش کرد
ضربت یداللهی کوه بود و کاهش کرد
هوش مصنوعی: یک انبوهی از گمراهی به طور ناگهانی نمایان شد و با قدرت الهی نابود شد، همچون کوهی که با ضربه‌ای کوچک شکسته می‌شود.
پنجۀ خداوندش غرق لجۀ خون کرد
هوش مصنوعی: پنجۀ خداوند خونین شده و در دریا و در عمق مشکلات غوطه‌ور است.
پیل مست لب پر کف عزم شیر شیران کرد
یا ز ابلهی مرحب رو به میر میدان کرد
هوش مصنوعی: یک فیل مست با تمام توان و قدرتش به میدان آمد و مثل شیری شجاع و دلیر عمل کرد، یا از روی نادانی، مردی به نام مرحب به میدان نبرد روی آورد.
روز عمر خود را شب یا که خانه ویران کرد
تیره بخت بد کوکب آرزوی نیران کرد
هوش مصنوعی: زندگی خود را به بی‌ثمر گذراندم و شب غم و اندوه را به صبح نرساندم، زیرا بخت شومم آرزوهایم را به نابودی کشاند.
یا که پنجه پی مغزی با قضای بیچون کرد
هوش مصنوعی: کسی که با قدرت و اراده خود، به دنبال هدفی مشخص می‌رود و هیچ مانعی نمی‌تواند او را متوقف کند.
تیغ حیدر صفدر آنچنان دو نیمش کرد
کز فراز زین یکسر وارد جحبمش کرد
هوش مصنوعی: تیغ حیدر (علی) آنقدر برنده و قوی بود که توانست به راحتی دشمن را به دو نیم کند و او را حتی از بالای زین اسب به درون گودال بکشاند.
تیغ آهنین پیکر آنچنان رمیمش کرد
چون غبار با کمتر در هوا عدیمش کرد
هوش مصنوعی: تیغ آهنین به قدری او را مجروح کرد که همچون غبار در هوا پراکنده شد.
همچو نقطه موهومش در محیط هامون کرد
هوش مصنوعی: مانند نقطه‌ای خیالی، او در دایره‌ی وجود خود جا گرفت.
آسمان و هفت اختر حلقۀ در کویش
چرخ را کند چنبر یک اشاره ز ابرویش
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جاذبه خاص او، تمام آسمان و ستاره‌ها در دور او به چرخش درآمده‌اند. تنها یک اشاره از او کافی است تا این جهانی را به حرکت درآورد.
چیست قلعۀ خیبر با کمند نیرویش؟
چیست کندن آندر پیش زور بازویش؟
هوش مصنوعی: خیبر چه ارزشی دارد در برابر نیروی او؟ چه جایی دارد که او بتواند با قدرت بازویش آن را از ریشه درآورد؟
آنچه ناید اندر وهم آن یمین میمون کرد
هوش مصنوعی: هر چیزی که در فکر نمی‌گنجد، آن یمین (دست راست) خوش‌یمن آن را به وجود آورده است.
تا بحلقۀ در شد آشنا در انگشتش
قلعه های خیبر شد همچو موم در مشتش
هوش مصنوعی: وقتی که به در حلقه زد، آشنا شد و در دستش قلعه های خیبر مانند موم نرم شدند.
هرکه را برابر شد تیغ سر زد از پشتش
ور ز پیش او در شد صبحۀ قضا کشتش
هوش مصنوعی: هر کس که با دشمنش روبرو شد، تیر آتشین چرخ سرنوشت او را از پشت به زخم نشانه می‌گیرد و اگر جلوتر برود، صبح قضا او را از پای در می‌آورد.
قلعه را ز کشتارش همچو فلک مشحون کرد
هوش مصنوعی: قلعه را به خاطر کشتارهایی که در آن صورت گرفته، به گونه‌ای پر از ویرانی و خشونت کرد.
رفت کشتی ایمان در احد چه در گرداب
بود از جگر نالان یا علی مرا دریاب
هوش مصنوعی: کشتی ایمان در جنگ احد غرق شد و در این وضعیت سخت، دل‌ها از شدت درد نالان شدند. ای علی، به فریادم برس!
دست و تیغ سر افشان، کرد همتی نایاب
تا بعرصۀ میدان شد دل دلیران آب
هوش مصنوعی: دست و شمشیر در دست، اراده‌ای بی‌نظیر به وجود آمد که دل‌های دلیران در برابر میدان نبرد لرزید.
روزگار دشمن را تیره و دگرگون کرد
هوش مصنوعی: زمان، وضعیت دشمان را خراب و دستخوش تغییر کرد.
آستین چه بالا زد آسمان بزیر آمد
تا قدم بهیجا زد شیر در نفیر آمد
هوش مصنوعی: وقتی آستین خود را بالا زده و به آسمان اشاره کرد، به قدری قدرت و عظمت او نمایان شد که شیر در حال فریاد او هم به ترس و شگفتی آمد.
تیغ را بهر جا زد مرگ در سفیر آمد
بر سر سران پا زد تا سر سریر آمد
هوش مصنوعی: مرگ مانند تیغی بر هر مکانی فرود می‌آید و بر سر بزرگان و مقام‌داران نیز می‌زند تا آنها را به دنبال خود بکشاند.
مسند نبوت را استوار و مأمون کرد
هوش مصنوعی: او جایگاه نبوت را محکم و ایمن ساخت.
فاتح ولایت بود خاتم النبیین را
مصدر عنایت بود صادر نخستین را
هوش مصنوعی: پیامبر خاتم، منبع لطف و رحمت بود و او بنیان‌گذار ولایت و رهبری در میان مردم بود.
رایت هدایت بود هادی المضلین را
قلعۀ حمایت بود مالک دین و ایمان را
هوش مصنوعی: راست و درست راهنمایی برای گمراهان است و دژی برای حفاظت از دین و ایمان محسوب می‌شود.
با پیمبرش ایزد چون کلیم و هارون کرد
هوش مصنوعی: خداوند مانند موسی و هارون، پیامبرش را مورد حمایت قرار داد.
مفتقر بصد خجلت مدحت و ثنا آورد
وز فریضۀ ذمت شمه ای بجا آورد
هوش مصنوعی: او به خاطر فقر و کمبودش، صد بار از ستایش و تعریف دیگران خجالت زده شده و حتی نسبت به وظایفی که داشت، کمترین نشانی از عمل را هم از خود نشان داده است.
در بر ولی نعمت تحفۀ گدا آورد
بر در فلک حشمت موری التجا آورد
هوش مصنوعی: در حضور یک فرد بزرگ و محترم، گدا هدیه‌ای آورد و در مقام خود به اندازه یک مورچه درخواست و خواهش کرد.
پای را بامیدی از گلیم بیرون کرد
هوش مصنوعی: با امید به آینده، از محدوده خود خارج شد.