شمارهٔ ۲ - فی رثاء الامام موسی الکاظم علیه السلام
عمری ار موسی کاظم ز جفا مسجون بود
در صدف گوهر بحر عظمت مکنون بود
مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی
اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود
ماه کنعان بُد و شد گاه تنزل در چاه
یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنون بود
کاظم الغیظ که با صبر و شکیبائی او
صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود
پرتوی بود که تابید از این نور جمال
آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود
پور عمران نکشید آنچه که موسی ز رشید
ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود
پای در سلسله سر سلسلۀ عشق نهاد
لیلی حسن ازل را ز ازل مفتون بود
سندی ار زهر ستم ریخت بکامش چه عجب
تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود
از رطب سوخته موسی چه ز انگور رضا
نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود
کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت
غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود
گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد
دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود
شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر
لیک از بار غمش فُلک فلک مشحون بود
شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام موسی بن جعفر الکاظم سلام الله علیه: باز شوری ز سر می زند سرشمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی الحسن موسی سلام الله علیه: زندانیان عشق چه شب را سحر کنند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمری ار موسی کاظم ز جفا مسجون بود
در صدف گوهر بحر عظمت مکنون بود
هوش مصنوعی: در طول زندگی، اگر موسی کاظم به علت ستم در زندان بود، در عوض، درون صدف او گوهری از عظمت و اعتبار نهفته بود.
مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی
اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود
هوش مصنوعی: مظهر دنیای پنهان در امان است و پرده ازلی نام بزرگ از ابتدا برای هر کس پنهان بوده است.
ماه کنعان بُد و شد گاه تنزل در چاه
یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنون بود
هوش مصنوعی: کنعان، مانند ماهی است که در زمانی به قعر چاه یا به زندان شکم ماهی افتاده و در این حال، او بزرگ و حکیم است.
کاظم الغیظ که با صبر و شکیبائی او
صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود
هوش مصنوعی: کاظم الغیظ به فردی اشاره دارد که با صبر و شکیباییاش هر نوع خشم و ناراحتیای را کنترل میکند. او به قدری با نزاکت و آرامش با مشکلات برخورد میکند که صبر ایوب در برابر مصیبتها را یادآوری میکند. در واقع، مشکلی که او با آن مواجه میشود، نسبت به آرامشش بسیار ناچیز است.
پرتوی بود که تابید از این نور جمال
آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود
هوش مصنوعی: پرنیانی از نوری درخشان بر افروخته شد که تجلی زیبایی آن، دل موسی را به شگفتی و شوق واداشت.
پور عمران نکشید آنچه که موسی ز رشید
ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود
هوش مصنوعی: پور عمران (موسی) مانند رشید کسی نیست که از ظلم فرعون بکشد، او همچون ستم هارون نیست.
پای در سلسله سر سلسلۀ عشق نهاد
لیلی حسن ازل را ز ازل مفتون بود
هوش مصنوعی: لیلی که نماد عشق است، در مسیر عشق قدم گذاشت و زیبایی جاودانه را از ابتدا با خود داشت و همیشه تحت تأثیر آن قرار داشت.
سندی ار زهر ستم ریخت بکامش چه عجب
تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود
هوش مصنوعی: اگر کسی به او ظلم کند و زهر ستم را بر او بریزد، چه جای تعجب دارد که تلخی زندگیاش از تلخی آن زهر بیشتر باشد.
از رطب سوخته موسی چه ز انگور رضا
نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود
هوش مصنوعی: از خرماهای سوخته موسی (مقصود از موسی معجزات اوست) چه شباهتی به میوههای مختلف نخل وحدت دارد که از خوشههای آن میتوان انواع میوهها را برداشت؟ یعنی هر یک از اینها معانی و ویژگیهای خاص خود را دارند و تنوع موجود در حقیقت واحدی که همه در آن ریشه دارند، نشاندهنده زیبایی و غنای آن حقیقت است.
کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت
غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود
هوش مصنوعی: هیچکس نفهمید که در آن لحظه حال او چگونه شده است. دلسوز و غمخور او، بدون هیچ دلیلی، در غم او فرو رفته بود.
گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد
دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود
هوش مصنوعی: اگر به خاطر معشوق در دوری جان بسپارد، دل غمگین و بیخبر از حال خود، از عشق او پر از غم و اندوه است.
شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر
لیک از بار غمش فُلک فلک مشحون بود
هوش مصنوعی: اگرچه در شهر، شغلی (شخصی) مشهور و معرّف است مانند خورشید که نور افشانی میکند، اما دلتنگی و غم او چنان زیاد است که به مانند آسمان پر از ستاره، روح و جان او را فراگرفته است.