گنجور

شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام موسی بن جعفر الکاظم سلام الله علیه

باز شوری ز سر می زند سر
شور شیرین لبی پر ز شکر
شور عشق بتی ماهرخسار
با قد و قامتی چون صنوبر
حلقۀ زلف او دام دلها
عنبر آسا به از نافۀ تر
آنکه در چین زلفش دل من
چون غزالی پریشان و مضطر
روی او دلربا آفت عقل
بوی او جان فزا روح پرور
غمزه اش جان ستاند به مژگان
گه به شمشیر و گاهی به خنجر
شعلۀ روی او آتش افروز
عاشق کوی او چون سمندر
مطربا شام هجران سحر شد
می دمد صبح و صلی منور
ساز عیشی کن و نغمه ای زن
تا که گوش فلک را کند کر
تا بکوری چشم رقیبان
بهره بردارم از وصل دلبر
ساقیا از خم عشق جانان
باده باید بریزی بساغر
ساغری سبز همچون زمرد
باده ای همچو یاقوت احمر
باده ای تلخ کآرد بسر شور
لیک شیرین چه قند مکرر
تا مرا توسن طبع سرکش
وام گردد نه پیچد ز من سر
تا مرا بلبل نطق گویا
عندلیبانه گردد ثناگر
در مدیح خداوند گیتی
روح عالم، روان پیمبر
عقل اقدم، امام مقدم
در حدوث زمانی مؤخر
نسخۀ عالیات حروف است
دفتر عشق و عنوان دفتر
مشرق آفتاب حقیقت
مطلع نیر ذات انور
آنکه از نور ذاتست مشتق
وانکه در کائناتست مصدر
کنز مخفی اسرار حکمت
معرفت را است تابنده گوهر
مظهر غیب مکنون مطلق
اسم اعظم در او رسم مضمر
شاه اقلیم حسن الهی
کز ستایش بسی هست برتر
ترسم از غیرتش گر بگویم
ماه کنعان غلامی است در بر
یوسف حسن او صد چو یعقوب
در کمند فراقش مسخر
با گلستان حسنش ندارد
پور آزر هراسی ز آذر
با کلیم آنچه شد از تجلی
می کند نور او صد برابر
طور سینا و انی انا الله
روضۀ قدس و موسی بن جعفر
کاظم الغیظ باب الحوائج
صائم الدهر فی البرد و الحرّ
قبۀ کعبۀ بارگاهش
قبله الناس فی البحر و البرّ
آسمان حلقه ای بر در او
بلکه از حلقه ای نیز کمتر
آستان ملک پاسبانش
کوی امید کسری و قیصر
مستجیر درش دشمن و دوست
مستجار مسلمان و کافر
ای مدیر مناطق دمادم
وی مدار دوائر سراسر
نقطۀ خطۀ صبر و تسلیم
در محیط مکارم چه محور
در حقیقت توئی شاه مطلق
در طریقت توئی پیر و رهبر
در شریعت تو هفتم امامی
حاکم و معنی چار دفتر
عرش را فرش راه تو خواندم
هاتفی گفت ای پست منظر
طائر سدره المنتهی را
طائر همتش بشکند پر
اولین پایه اش قاب قوسین
آخرین پایه بگذار و بگذر
آنچه در قوۀ وهم ناید
کی تواند کند عقل باور
ای امید دل مستمندان
نیست این رسم آقا و چاکر
یا بیفکن مرا در چه گور
یا که از چاه محنت برآور

اطلاعات

وزن: فاعلن فاعلن فاعلن فع
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز شوری ز سر می زند سر
شور شیرین لبی پر ز شکر
هوش مصنوعی: دوباره احساسی شگفت‌انگیز بوجود آمده است، احساسی شیرین که با وجود لبانی پر از شیرینی، دلم را پر کرده است.
شور عشق بتی ماهرخسار
با قد و قامتی چون صنوبر
هوش مصنوعی: عشق به یک معشوق زیبا و دلربا، با قد و قامت بلند و باریک مانند درخت صنوبر، تمام وجود را پر کرده است.
حلقۀ زلف او دام دلها
عنبر آسا به از نافۀ تر
هوش مصنوعی: زلف‌های او مانند دامی است که دل‌ها را گرفتار می‌کند و بوی خوشی دارد که از خوشبوترین عطرها هم بهتر است.
آنکه در چین زلفش دل من
چون غزالی پریشان و مضطر
هوش مصنوعی: کسی که زلف‌هایش مانند چین و شکن است، دل من را مانند غزالی در حال وحشت و بی‌تابی درآورده است.
روی او دلربا آفت عقل
بوی او جان فزا روح پرور
هوش مصنوعی: چهره زیبا و جذاب او عقل را تحت تاثیر قرار می‌دهد و عطر دل‌انگیز او جان را تازه و روح را پرورش می‌دهد.
غمزه اش جان ستاند به مژگان
گه به شمشیر و گاهی به خنجر
هوش مصنوعی: چشمک‌های او جان را می‌برد، گاهی با مژگانش، گاهی با شمشیر و گاهی با خنجر.
شعلۀ روی او آتش افروز
عاشق کوی او چون سمندر
هوش مصنوعی: چهرۀ جذاب او همچون آتش، گرما و شور عشق را در دل عاشقانی که در کوی او هستند، شعله‌ور می‌کند، همان‌طور که سمندر در آتش زندگی می‌کند و به آن آسیب نمی‌بیند.
مطربا شام هجران سحر شد
می دمد صبح و صلی منور
هوش مصنوعی: ای نوازنده، شب غم دوری به پایان رسید و صبح نورانی در حال دمیدن است.
ساز عیشی کن و نغمه ای زن
تا که گوش فلک را کند کر
هوش مصنوعی: در شادی و خوشی زندگی کن و نغمه‌ای بساز که تا آسمان را از شنیدن آن بی‌خبر کنی.
تا بکوری چشم رقیبان
بهره بردارم از وصل دلبر
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشم رقیبان کور شود، از وصال معشوق بهره‌مند می‌شوم.
ساقیا از خم عشق جانان
باده باید بریزی بساغر
هوش مصنوعی: ای ساقی، از خم عشق معشوق، باید شراب بریزی در لبی که آماده‌ی نوشیدن است.
ساغری سبز همچون زمرد
باده ای همچو یاقوت احمر
هوش مصنوعی: یک لیوان سبز به مانند زمرد و نوشیدنی‌ای به رنگ یاقوت قرمز.
باده ای تلخ کآرد بسر شور
لیک شیرین چه قند مکرر
هوش مصنوعی: نوشیدنی‌ای که باوجود تلخی، به انسان شوری می‌دهد، اما شیرینی‌اش همچون قند بارها و بارها تجدید می‌شود.
تا مرا توسن طبع سرکش
وام گردد نه پیچد ز من سر
هوش مصنوعی: وقتی که خصلت و قدرت خلاقیتم آزاد شود، دیگر از من هیچ چیزی دور نخواهد شد.
تا مرا بلبل نطق گویا
عندلیبانه گردد ثناگر
هوش مصنوعی: تا زمانی که بلبل با صدای خوش و دلنشینش درباره‌ام تعریف کند و مرا ستایش کند، من نیز به مانند آن جاندار زیبا و بلند آواز می‌شوم.
در مدیح خداوند گیتی
روح عالم، روان پیمبر
هوش مصنوعی: در ستایش خداوند، جهان روحی دارد و پیامبر در آن به زندگی ادامه می‌دهد.
عقل اقدم، امام مقدم
در حدوث زمانی مؤخر
هوش مصنوعی: عقل در مراحل اولیه وجود دارد، در حالی که امام در زمان‌های بعدی به وجود آمده است.
نسخۀ عالیات حروف است
دفتر عشق و عنوان دفتر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق، فراتر از کلمات و حروف است و می‌توان آن را به عنوان کتابی با ارزش و محتوای عمیق در نظر گرفت.
مشرق آفتاب حقیقت
مطلع نیر ذات انور
هوش مصنوعی: پیدایش نور حقیقت در شرق، چشمه‌ای از وجود نورانی و محترم است.
آنکه از نور ذاتست مشتق
وانکه در کائناتست مصدر
هوش مصنوعی: کسی که از نور وجود خود الهام گرفته و منبعی برای کائنات است.
کنز مخفی اسرار حکمت
معرفت را است تابنده گوهر
هوش مصنوعی: گنجینه‌ای پنهان از رازهای دانش و آگاهی وجود دارد که همچون جواهر درخشان می‌تابد.
مظهر غیب مکنون مطلق
اسم اعظم در او رسم مضمر
هوش مصنوعی: مظهر پنهان و نامحدود، که نام بزرگ در آن نهفته است.
شاه اقلیم حسن الهی
کز ستایش بسی هست برتر
هوش مصنوعی: مقام بلند پادشاهی که در زیبایی و نیکی اش از ستایش دیگران فراتر است.
ترسم از غیرتش گر بگویم
ماه کنعان غلامی است در بر
هوش مصنوعی: می‌ترسم از حسادت و غیرت او، اگر بگویم که ماه کنعان من غلام اوست و در آغوش او قرار دارد.
یوسف حسن او صد چو یعقوب
در کمند فراقش مسخر
هوش مصنوعی: یوسف، زیبایی‌اش به گونه‌ای است که مانند یعقوب به خاطر فراق او در سختی و ناله است.
با گلستان حسنش ندارد
پور آزر هراسی ز آذر
هوش مصنوعی: زیبایی و نیکی او، مانند گلستانی است که هیچ ترسی از آتش و بلا ندارد.
با کلیم آنچه شد از تجلی
می کند نور او صد برابر
هوش مصنوعی: آنچه که از تجلیات خداوند در عالم رخ می‌دهد، به نحوی است که نور و فضاهای معنوی او، به اندازه‌ای زیاد و قوی است که نمی‌توان آن را به سادگی اندازه‌گیری کرد.
طور سینا و انی انا الله
روضۀ قدس و موسی بن جعفر
هوش مصنوعی: سخن از مکان‌های مقدس و روحانی دارد، جایی که ارتباط با خداوند و کشف حقیقت به وضوح احساس می‌شود. اینجا به طوری اشاره شده که به تقدس و شگفتگی این مکان‌ها برمی‌گردد و همچنین به شخصیت‌های مذهبی بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ اشاره دارد.
کاظم الغیظ باب الحوائج
صائم الدهر فی البرد و الحرّ
هوش مصنوعی: کاظم الغیظ، کسی است که در سختی‌ها و راحتی‌ها، صابر و بردبار است و روزهای خود را به عبادت و خدمت به مردم می‌گذراند.
قبۀ کعبۀ بارگاهش
قبله الناس فی البحر و البرّ
هوش مصنوعی: کعبه به عنوان مکان مقدس، مرکز توجه مردم در دریا و خشکی است.
آسمان حلقه ای بر در او
بلکه از حلقه ای نیز کمتر
هوش مصنوعی: مفهوم این بیت اشاره دارد به اینکه آسمان، به عنوان نمادی از وسعت و بزرگی، به در خانه او نمی‌رسد و حتی از یک حلقه نیز کوچکتر است. این بیان به نوعی نشان‌دهنده نزدیکی و ارزشمندی فرد است و نشان می‌دهد که عظمت آسمان در مقایسه با او ناچیز است.
آستان ملک پاسبانش
کوی امید کسری و قیصر
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف مکانی پرداخته می‌شود که در آن دروازه‌بانان سلطنت، در مقابل راهی که به سرزمین آرزوها و پادشاهان بزرگ می‌رسد، ایستاده‌اند. این اشاره به جاذبه‌ای دارد که این مکان برای کسانی که به دنبال دستیابی به آرزوها و قدرت‌های بزرگ هستند، دارد.
مستجیر درش دشمن و دوست
مستجار مسلمان و کافر
هوش مصنوعی: در اینجا منظور این است که در زمانی که در خواری و نیاز به کمک هستیم، تفاوت‌ها میان دوستان و دشمنان، یا حتی میان باورهای مختلف، دیگر اهمیتی ندارد. در چنین مواقعی، همه می‌توانند ما را یاری دهند، چه آنها که نزدیک به ما هستند و چه آنها که از ما دورند.
ای مدیر مناطق دمادم
وی مدار دوائر سراسر
هوش مصنوعی: ای مدیر مناطق، همیشه و پیوسته مراقب و کنترل‌کننده دایره‌ها و محدوده‌های مختلف باش.
نقطۀ خطۀ صبر و تسلیم
در محیط مکارم چه محور
هوش مصنوعی: محل صبر و تسلیم در فضایی که ویژگی‌های نیک و مکارم اخلاقی وجود دارد، چه مرکزی است.
در حقیقت توئی شاه مطلق
در طریقت توئی پیر و رهبر
هوش مصنوعی: در واقع، تو تمامیت و قدرتی در عالم هستی هستی و در مسیر سیر و سلوک، تو مانند یک راهنما و استاد عمل می‌کنی.
در شریعت تو هفتم امامی
حاکم و معنی چار دفتر
هوش مصنوعی: در دین تو، هفتمین امام فرمانروایی می‌کند و مفهوم چهار کتاب را می‌رساند.
عرش را فرش راه تو خواندم
هاتفی گفت ای پست منظر
هوش مصنوعی: به خاطر تو، عرش را به فرش تشبیه کردم، اما هاتفی به من گفت که تو موجودی کم‌مقداری هستی.
طائر سدره المنتهی را
طائر همتش بشکند پر
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به درخت سدره‌ی منتهی تعلق دارد، می‌تواند پروازش را به خاطر همت و تلاشش بشکند.
اولین پایه اش قاب قوسین
آخرین پایه بگذار و بگذر
هوش مصنوعی: نخستین نهادش را در قوسین ابتدایی قرار بده و سپس ادامه بده و عبور کن.
آنچه در قوۀ وهم ناید
کی تواند کند عقل باور
هوش مصنوعی: آنچه که فقط در تصور و خیال ما می‌گنجد، چطور می‌تواند به عقل و تفکر ما واقعیت ببخشد؟
ای امید دل مستمندان
نیست این رسم آقا و چاکر
هوش مصنوعی: ای امید دل فقرا، این رفتار آقا و خدمتکار نیست.
یا بیفکن مرا در چه گور
یا که از چاه محنت برآور
هوش مصنوعی: یا مرا در گودالی بیفکن یا اینکه از چاه مشکلات بیرونم بیاور.

حاشیه ها

1402/07/02 11:10
مجید ع

وزن شعر را به صورت 

فاعلن فاعلن فاعلن فع 

باید نوشت.