گنجور

شمارهٔ ۳۵

آن دل که ز عشق چه غنچه شکفت
هر نکته که گفت ز حسن تو گفت
بیدار غمت از صبح ازل
تا شام ابد یک لحظه نخفت
گوش دل هر هوشیار دلی
هر نغمه شنفت هم از تو شنفت
مژگان من دلرفته ز دست
جز خاک ره کوی تو نرفت
از اشک و سرشک روان دلم
پیداست حقیقت راز نهفت
آندل که نگشته ز طاقت طاق
حاشا که بود با عشق تو جفت
این غم که نصیب مفتقر است
هرگز ندهد از دست به مفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلتن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن دل که ز عشق چه غنچه شکفت
هر نکته که گفت ز حسن تو گفت
هوش مصنوعی: دل عاشق تو مانند غنچه‌ای است که به خاطر عشق شکفته شده است و هر چیزی که می‌گوید در مورد زیبایی توست.
بیدار غمت از صبح ازل
تا شام ابد یک لحظه نخفت
هوش مصنوعی: غم تو از آغاز خلقت تا پایان زمان، حتی یک لحظه هم خوابش نبرد.
گوش دل هر هوشیار دلی
هر نغمه شنفت هم از تو شنفت
هوش مصنوعی: دل هر فرد هوشیار و آگاه، به خوبی نغمه‌های زیبا را می‌شنود؛ همه این نغمه‌ها از تو سرچشمه می‌گیرند.
مژگان من دلرفته ز دست
جز خاک ره کوی تو نرفت
هوش مصنوعی: مژگان من که درون دل را به درد آورده‌اند، هرگز از کنار خاک راه خانه‌ات دور نشده‌اند.
از اشک و سرشک روان دلم
پیداست حقیقت راز نهفت
هوش مصنوعی: احساسات و درونیات من به وضوح از اشک‌هایم مشخص است و در واقع، حقیقتی که در دل دارم، پنهان نیست.
آندل که نگشته ز طاقت طاق
حاشا که بود با عشق تو جفت
هوش مصنوعی: آن کسی که طاقت عشق را ندارد، هرگز نمی‌تواند با تو سازگار باشد.
این غم که نصیب مفتقر است
هرگز ندهد از دست به مفت
هوش مصنوعی: این اندوهی که به کسی که در تنگدستی به سر می‌برد رسیده، هیچگاه از او دور نخواهد شد.