گنجور

شمارهٔ ۳۶

تا رایت عشق افراخته ام
در وادی حیرت تاخته ام
هنگام قمار نظر بازی
یکجا دل و دین را باخته ام
از عشرت و شادی بی خبرم
تا با غم دل پردخته ام
از من نه عجب گر نیست نشان
در بوتۀ غم بگداخته ام
حاشا که ز کوی تو پای کشم
جز کوی ترا نشناخته ام
یک نکته ز عشق اندوخته ام
وز کف دو جهان انداخته ام
گز مفتقرم از دولت عشق
با گنج قناعت ساخته ام

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلتن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا رایت عشق افراخته ام
در وادی حیرت تاخته ام
هوش مصنوعی: من برای عشق خود پرچم برافراشته‌ام و در مسیری پر از سردرگمی و شگفتی قدم گذاشته‌ام.
هنگام قمار نظر بازی
یکجا دل و دین را باخته ام
هوش مصنوعی: در حین بازی قمار، به طرز عجیبی هم قلب و هم اعتقاداتم را باخته‌ام.
از عشرت و شادی بی خبرم
تا با غم دل پردخته ام
هوش مصنوعی: من از لذت و خوشی بی‌خبرم، زیرا با غم دل دست‌وپنجه نرم می‌کنم.
از من نه عجب گر نیست نشان
در بوتۀ غم بگداخته ام
هوش مصنوعی: غیرعادی نیست که از من نشانی نبینید، چون در میان درد و غم، سخت دچار شده‌ام.
حاشا که ز کوی تو پای کشم
جز کوی ترا نشناخته ام
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانم از راه تو دور شوم، زیرا جز تو هیچ‌کس را نمی‌شناسم.
یک نکته ز عشق اندوخته ام
وز کف دو جهان انداخته ام
هوش مصنوعی: من یک نکته مهم درباره عشق یاد گرفته‌ام و تمام مشغله‌های دنیوی را رها کرده‌ام.
گز مفتقرم از دولت عشق
با گنج قناعت ساخته ام
هوش مصنوعی: من با عشق، حتی با داشتن کمبودهایم، به زندگی قناعت کرده‌ام و از کمبودهایم ناراحت نیستم.