گنجور

شمارهٔ ۲۳

ای داغ تو لالۀ باغ دلم
وی سوز تو نور چراغ دلم
ای ترا ز لطف تو گلشن جان
وی تازه ز قهر تو داغ دلم
سرگشتۀ کوی تو شد دل من
هرگز نروی بسراغ دلم
امید که هیچ مباد تهی
از بادۀ شوق ایاغ دلم
حقا که فراق تن و جانم
خوشتر باشد ز فراغ دلم
این نامۀ شوق از مفتقر است
یعنی که رسول بلاغ دلم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل فاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای داغ تو لالۀ باغ دلم
وی سوز تو نور چراغ دلم
هوش مصنوعی: درد و غم تو مانند گل لاله‌ای در باغ دلم است و سوز و اشک تو مثل نوری است که چراغ دلم را روشن می‌کند.
ای ترا ز لطف تو گلشن جان
وی تازه ز قهر تو داغ دلم
هوش مصنوعی: تو به مانند گلستانی برای جانم هستی و زیبایی‌ات دل مرا شاد می‌کند، اما از قهر تو دلم زخم دار و غمگین است.
سرگشتۀ کوی تو شد دل من
هرگز نروی بسراغ دلم
هوش مصنوعی: دل من در پی تو گم شده و به دنبال تو می‌گردد، اما تو هیچ‌گاه به سراغ دل من نخواهی آمد.
امید که هیچ مباد تهی
از بادۀ شوق ایاغ دلم
هوش مصنوعی: امیدوارم که هرگز خالی از شوری برای عشق نباشم.
حقا که فراق تن و جانم
خوشتر باشد ز فراغ دلم
هوش مصنوعی: واقعاً جدایی از جسم و جانم برایم خوشایندتر است تا جدایی از دلم.
این نامۀ شوق از مفتقر است
یعنی که رسول بلاغ دلم
هوش مصنوعی: این نامه‌ای که پر از احساس و اشتیاق است از دل کسی نوشته شده که در مضیق است، به این معنا که فرستنده‌ای دارد که احساسات و آرزوهای قلب من را به دیگران منتقل می‌کند.