شمارهٔ ۱۶
آن سینه که مهر تو مه دارد
روزی چه شبان سیه دارد
قربان وفای دلی گردم
کو جانب عشق نگه دارد
اقلیم ملاحت را نازم
کامروزه بمثل توشه دارد
جانم به فدای زنخدانی
کان یوسف حسن به چه دارد
در حلقۀ زلف خم اندر خم
یک سلسله خیل و سپه دارد
شاها دل غمزده ام گله ها
زان صاحب تاج و کله دارد
هر چند که بنده گنهکارم
گر لطف کنی چه گنه دارد
ای سرو سهی قد، مفتقرت
عمریست که چشم بره دارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن سینه که مهر تو مه دارد
روزی چه شبان سیه دارد
هوش مصنوعی: آن دل که عشق تو را در خود دارد، روزی در تاریکی و غمهای شب گرفتار خواهد شد.
قربان وفای دلی گردم
کو جانب عشق نگه دارد
هوش مصنوعی: من جانم را فدای دل وفاداری میکنم که همیشه عشق را در نظر دارد.
اقلیم ملاحت را نازم
کامروزه بمثل توشه دارد
هوش مصنوعی: من منطقهای از زیبایی و جذابیت را میشناسم که امروز مانند تو، با عشق و دلنشینی پر شده است.
جانم به فدای زنخدانی
کان یوسف حسن به چه دارد
هوش مصنوعی: جانم فدای زیبایی و نازکی چهرهای است که جمال یوسف در مقابلش هیچ است.
در حلقۀ زلف خم اندر خم
یک سلسله خیل و سپه دارد
هوش مصنوعی: در پیچ و تاب زلف، گروهی از سربازان و لشکری حضور دارد.
شاها دل غمزده ام گله ها
زان صاحب تاج و کله دارد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، دل غمگین من از آن صاحب تاج و تخت گله دارد.
هر چند که بنده گنهکارم
گر لطف کنی چه گنه دارد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من گناهکارم، اگر تو به من لطف کنی، این چه گناهی دارد؟
ای سرو سهی قد، مفتقرت
عمریست که چشم بره دارد
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای بلند قد، عمر من در حسرتی است که چشمانم به تو دوخته شده است.