شمارهٔ ۱۵
افسوس که گوهر نفس نفیس
از کف دادی بمتاع خسیس
از یوسف عشق گذشته به هیچ
با گرگ هوی همراز و انیس
بستی ز بساط سلیمان چشم
با دیو طبیعت گشته جلیس
دردی که تر است دوا نکند
صد جالینوس و ارسطالیس
از بحث و نظر سودی نبری
هرچند کنی عمری تدریس
با صدق و صفا پیوند بکن
زن تیشه به بیخ و بن تلبیس
از مفتقر این رقم کافی
بر لوح دل صافی بنویس
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلتن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افسوس که گوهر نفس نفیس
از کف دادی بمتاع خسیس
هوش مصنوعی: ای کاش که تو ارزش واقعی وجود خود را از دست ندادی و آن را به چیزهای بیارزش نفروختی.
از یوسف عشق گذشته به هیچ
با گرگ هوی همراز و انیس
هوش مصنوعی: عشق یوسف را فراموش کردهام و هیچ چیز دیگری برایم اهمیتی ندارد، حتی اگر با گرگ هوس همدم و همراه شوم.
بستی ز بساط سلیمان چشم
با دیو طبیعت گشته جلیس
هوش مصنوعی: چشم تو از زیباییهای سلیمان فاصله گرفته و به تعامل با طبیعتی دیوگونه و خالی از زیبایی رو آورده است.
دردی که تر است دوا نکند
صد جالینوس و ارسطالیس
هوش مصنوعی: دردی که تازه و جدید است، هیچ دارویی از بهترین پزشکان هم درمانش نمیکند.
از بحث و نظر سودی نبری
هرچند کنی عمری تدریس
هوش مصنوعی: اگر در بحث و نظر فایدهای به دست نیاوری، حتی اگر سالها تدریس کرده باشی، درواقع چیزی به دست نیاوردهای.
با صدق و صفا پیوند بکن
زن تیشه به بیخ و بن تلبیس
هوش مصنوعی: با صداقت و خلوص، ارتباط برقرار کن تا بتوانی ریشهی فریب و نیرنگ را قطع کنی.
از مفتقر این رقم کافی
بر لوح دل صافی بنویس
هوش مصنوعی: از شخصی نیازمند، این مقدار کافی است که بر دل پاک خود بنویسد.