شمارهٔ ۲
در آن وقت که شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز به نشابور بود درویشی پیش شیخ آمد و گفت اندیشۀ میهنه دارم، شیخ دوات و کاغذ خواست و گفت ساعتی توقف باید کرد تا چیزی به بوطاهر بنویسم پس بنوشت:
بسم اللّه الرحمن الرحیم سلام اللّه اللطیف الخبیر علی الکبیر و الصغیر و هو علی جمعهم اذا یشاء قدیر و السلام، کاغذ به درویش داد تا ببرد.
شمارهٔ ۱: نامههای شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز بعضی آورده شد برای تبرّکشمارهٔ ۳: شیخ را درویشی گفت ای شیخ بمرو الرود میروم خدمتی هست؟ شیخ ما گفت تا به قاضی حسین چیزی نویسم، بنوشت:
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در آن وقت که شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز به نشابور بود درویشی پیش شیخ آمد و گفت اندیشۀ میهنه دارم، شیخ دوات و کاغذ خواست و گفت ساعتی توقف باید کرد تا چیزی به بوطاهر بنویسم پس بنوشت:
هوش مصنوعی: زمانی که شیخ ما، روحش شاد، در نشابور بود، درویشی به نزد او آمد و گفت که فکر و دلش مشغول وطنش است. شیخ از او خواست که دوات و کاغذی بیاورد و گفت که باید مدتی توقف کند تا نامهای برای بوطاهر بنویسد. سپس شروع به نوشتن کرد:
بسم اللّه الرحمن الرحیم سلام اللّه اللطیف الخبیر علی الکبیر و الصغیر و هو علی جمعهم اذا یشاء قدیر و السلام، کاغذ به درویش داد تا ببرد.
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده مهربان، سلامتی و رحمت خداوند بر بزرگ و کوچک باد و او بر همه آنها در هر زمان و مکان تواناست. سپس کاغذی به درویش داد تا آن را ببرد.