گنجور

شمارهٔ ۹۸

شیخ گفت عزیزتر از سلیمان نیاید و ملک از وی عظیم‌تر نیامد با این همه بدست وی جز بادی نبود. وَلِسُلَیمانَ الرّیحَ آنگه قدر ملکتش بوی نمودند کی او را از تخت فروآوردند و صخرجنی را بر جای او نشاندند تا همان ملک که وی را بود وی نیز براند آنگه سلیمان را بوی باز نمودند که این مملکت کرای آن نکند کی بوی باز نگری،این را استحقّاق آن نیست که تو گویی هَب لی مُلکَّالا یَنْبَغی لِاَحدٍ مِنْ بَعْدی.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیخ گفت عزیزتر از سلیمان نیاید و ملک از وی عظیم‌تر نیامد با این همه بدست وی جز بادی نبود. وَلِسُلَیمانَ الرّیحَ آنگه قدر ملکتش بوی نمودند کی او را از تخت فروآوردند و صخرجنی را بر جای او نشاندند تا همان ملک که وی را بود وی نیز براند آنگه سلیمان را بوی باز نمودند که این مملکت کرای آن نکند کی بوی باز نگری،این را استحقّاق آن نیست که تو گویی هَب لی مُلکَّالا یَنْبَغی لِاَحدٍ مِنْ بَعْدی.
هوش مصنوعی: شیخ گفت که هیچ‌کس عزیزتر از سلیمان و هیچ سلطانی بزرگ‌تر از او نیامده است، اما با همه اینها فقط باد را در اختیار داشت. برای سلیمان باد به عنوان یک نشانه از سلطنتش نمایان شد، به طوری که او را از تختش پایین آوردند و شخص دیگری را به جای او نشاندند تا همان سلطنت را به دست گیرد. سپس سلیمان به او بازگشتند و گفتند که این حکومت به بهای این که او دوباره به قدرت برگردد نیست و او شایسته چنین مقامی نیست، چرا که او درخواست کرده بود که هیچ‌کس بعد از او چنین سلطنتی نداشته باشد.