گنجور

شمارهٔ ۴

فَمَنْ یَکْفُر بِالطّاغُوتِ طاغُوتُ کُلِّ اَحَدٍ نَفْسُهُ تا بنفس خویش کافر نگردی بخدای مؤمن نشوی. طاغوت هر کسی نفس اوست آن نفس که ترا از خدای تعالی دور می‌دارد و می‌گوید کی فلان با تو زشتی کرد و بهمان باتونیکی همه سوی خلق راه نماید و این همه شرکست. هیچ چیز بخلق نیست، همه بدوست، این چنین بباید دانست استقامت باید کرد و استقامت آن باشد کی چون یکی گفتی دیگردو نگویی و خلق و خدای دو باشد.
شمارهٔ ۳: وَما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّه اِلّاَوهُمْ مُشْرِکُونَ گفت ایشان بزبان ایمان می‌آرند بیشتر آنند کی بدل شرک دارند. خدای عزو جل می‌گوید من شرک نیامُرزم اِنَّ اللّه لایَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ هرچ بیرون شرک بود آنرا که خواهم بیامرزم و ترا هفت اندام به شک و شرک آگنده است بیرون باید کرد این شرکها ازیشان تا بیاسایند.شمارهٔ ۵: کسی به نزدیک رسول صلی اللّه علیه و سلم آمد و گفت کی مرا سخنی گوی در مسلمانی که اصلی باشد که دست در آن زنم. گفت بگوی آمَنْتُ بِاللّه ثُمَّ اسْتَقمْ و درین آیت می‌گوید که اِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّه ثُمَّ اسْتقامُوا معنی درین آیت آن می‌گوید لاتروغوا روغان الثعلب که چون روباه چرخه مزنید کی هر زمانی سر بجایی دیگر زنید کی آن ایمان درست نباشد ایمان چنان آرید کی گویید اللّه اللّه و بر آن استوار باشید و استوار بودن آن باشد که چون خدای گفتی نیز حدیث مخلوق بر زفان نرانی و دوستی با کسی دار که چون تو برسی اونرسد و باقی باشد تا تونیز هست باشی کی هرگز نرسی.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.