شمارهٔ ۳
وَما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّه اِلّاَوهُمْ مُشْرِکُونَ گفت ایشان بزبان ایمان میآرند بیشتر آنند کی بدل شرک دارند. خدای عزو جل میگوید من شرک نیامُرزم اِنَّ اللّه لایَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ هرچ بیرون شرک بود آنرا که خواهم بیامرزم و ترا هفت اندام به شک و شرک آگنده است بیرون باید کرد این شرکها ازیشان تا بیاسایند.
شمارهٔ ۲: وَاَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ وَنَهَی الْنَّفْسَ عَنِ الْهَویِ تا نکشی نفس را زو نَرَهی بدین بسنده نباید شد کی گویی لا اله الا اللّه گفتم مسلمان شدم.شمارهٔ ۴: فَمَنْ یَکْفُر بِالطّاغُوتِ طاغُوتُ کُلِّ اَحَدٍ نَفْسُهُ تا بنفس خویش کافر نگردی بخدای مؤمن نشوی. طاغوت هر کسی نفس اوست آن نفس که ترا از خدای تعالی دور میدارد و میگوید کی فلان با تو زشتی کرد و بهمان باتونیکی همه سوی خلق راه نماید و این همه شرکست. هیچ چیز بخلق نیست، همه بدوست، این چنین بباید دانست استقامت باید کرد و استقامت آن باشد کی چون یکی گفتی دیگردو نگویی و خلق و خدای دو باشد.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.