گنجور

شمارهٔ ۱۰۲

شیخ گفت پادشاهان بنده نفروشند شما جهد کنید تا بنده شوید چون او به بندگی بپذیرفت و خطاب یاعبادی شنوانیدکار شما از قیاس و تصرف درگذشت.

شمارهٔ ۱۰۱: شیخ را درویشی گفت یا شیخ دعایی در کار ما کن. شیخ ما گفت هیچ کار را مشاییاکی شایستۀ هر کار که گشتی در بند آن ماندی و آن حجاب تو گشت از خدای تو، قاعدۀ بندگی برنیستی است تا ذرۀ اثبات در صفات تو می‌ماند حجاب می‌ماند. اثبات صفات خداوند است ونفی صفات بنده. موسی گفت فَارسِلْ اِلی هرُون نه از نبوت می‌گریخت ولکن نفی را ذوق یافته بود می‌گفت ما را هم درین نیستی بگذار که از بود خود سیر گشته‌ایم و بلاهای بسیار کشیده‌ایم، گفتند نبوت را نفی خلقیت می‌باید کی رسول صلی اللّه علیه و سلم همچنین گفت در غار کی یا جبرئیل ما را همچنین بی سر و پای بگذار و او می‌گفت اِقَرأ واو می‌گفت اَنا لَستُ بِقاریءٍ اینجا بزرگان و دنیاداران هستند ازمزدور خدیجه و یتیم بوطالب چه می‌خواهی؟شمارهٔ ۱۰۳: یکی گفت یا شیخ بنده به گناه از بندگی بیفتد؟ شیخ گفت چون بنده بودنه، پدر ما آدم چون بنده بود به گناه از خداوند بنه افتاد بندۀ او باش هر کجا خواهی باش ذَنبٌ مَعَ الافتقارِ خَیرٌ من طاعَةٍ مَعَ الاِفْتِخار آدم افتقار آورد و ابلیس افتخار لولا العصاة لَضاعَ رحمة اللّه.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیخ گفت پادشاهان بنده نفروشند شما جهد کنید تا بنده شوید چون او به بندگی بپذیرفت و خطاب یاعبادی شنوانیدکار شما از قیاس و تصرف درگذشت.
هوش مصنوعی: شیخ گفت که پادشاهان بندگان نمی‌فروشند، بنابراین شما باید تلاش کنید که خود را به بندگی درآورید. وقتی او به بندگی از سوی خداوند قبول شد و خطاب "ای بندگان من" را شنید، کار شما فراتر از قیاس و تصرف می‌شود.