حکایت شمارهٔ ۴۷
آوردهاند کی روزی شیخ در بازار نشابور میرفت برنایان میآمدند برهنه، هر یکی ایزار پای چرمین پوشیده و یکی را بر گردن گرفته میآوردند، چون پیش شیخ رسیدند شیخ پرسید کی این کیست؟ گفتند امیر مقامران است. شیخ او را گفت این امیری بچه یافتی؟ گفت ای شیخ براست باختن و پاک باختن. چون شیخ بشنید نعرۀ بزد و گفت راست باز و پاک باز و امیر باش!
حکایت شمارهٔ ۴۶: یک روز شیخ بوسعید قدس اللّه روحه العزیز در خانقاه خویش نشسته بود سید اجل نشابور به سلام شیخ آمده بود و در پهلوی شیخ نشسته بود. شیخ بوالعباس شقانی درآمد،شیخ او را زبر دست سیداجل بنشاند. سید از آن بشکست، پس شیخ روی بوی کرد و گفت ای سید شما را کی دوست دارند برای مصطفی دوست دارند و اینان را کی دوست دارند برای خدای دوست دارند.حکایت شمارهٔ ۴۸: خواجه علی طرسوسی خُسُر شیخ بود و بر سفره هم کاسۀ شیخ بودو شیخ آداب و سنن نان خوردن بوی میآموختی. یک شب خواجه علی کاسه پاکیزه میکرد، شیخ گفت این چیست؟ از شره بُنِ کاسه فروخواهی برد! دیگر شب چون سفره مینهادند خواجه علی جای دیگر نشست، چون به سفره آمد گفت خواجه علی را نمیبینم گفتند ای شیخ او به پای سفره است شیخ گفت به بالاآی که بار تو ما کشیم به از آنکه دیگران.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آوردهاند کی روزی شیخ در بازار نشابور میرفت برنایان میآمدند برهنه، هر یکی ایزار پای چرمین پوشیده و یکی را بر گردن گرفته میآوردند، چون پیش شیخ رسیدند شیخ پرسید کی این کیست؟ گفتند امیر مقامران است. شیخ او را گفت این امیری بچه یافتی؟ گفت ای شیخ براست باختن و پاک باختن. چون شیخ بشنید نعرۀ بزد و گفت راست باز و پاک باز و امیر باش!
هوش مصنوعی: روزی شیخ در بازار نشابور قدم میزد که گروهی از برناها با وضعیت عجیبی به سمت او میآمدند. آنها برهنه بودند و هر کدام تنها یک شلوار چرمی به پا داشتند و یکی از آنها را بر دوش خود حمل میکردند. وقتی به شیخ رسیدند، او از آنها پرسید که این فرد کیست؟ آنها پاسخ دادند که این شخص، امیر مقامران است. شیخ به او گفت: "آیا تو امیری بچه یافتی؟" و او در پاسخ گفت: "ای شیخ، راست و باختن و پاک باختن." شیخ با شنیدن این سخن، نعرهای زد و گفت: "بله، راست باز و پاک باز و امیر باش!"
حاشیه ها
1403/06/23 00:08
سجاد خادم
مقامران یعنی قماربازان
امیر مقامران، جایگاهی دارد بس دوگانه در نظرگاه مردم، برخی او را چون شهان در صدر نشانند و عزت دهند و برخی در حضیض ذلت
در کوی مقامران در رفعت است و در موطن ظاهرپرستان در خفت
1404/02/25 00:04
ناشناس
با سلام و احترام
نقاشی قشنگی است ولی اشکالش این است که در آن زمان مرسوم نبوده است که خیلی زنان در کوچه و خیابان باشند