حکایت شمارهٔ ۴۸
خواجه علی طرسوسی خُسُر شیخ بود و بر سفره هم کاسۀ شیخ بودو شیخ آداب و سنن نان خوردن بوی میآموختی. یک شب خواجه علی کاسه پاکیزه میکرد، شیخ گفت این چیست؟ از شره بُنِ کاسه فروخواهی برد! دیگر شب چون سفره مینهادند خواجه علی جای دیگر نشست، چون به سفره آمد گفت خواجه علی را نمیبینم گفتند ای شیخ او به پای سفره است شیخ گفت به بالاآی که بار تو ما کشیم به از آنکه دیگران.
حکایت شمارهٔ ۴۷: آوردهاند کی روزی شیخ در بازار نشابور میرفت برنایان میآمدند برهنه، هر یکی ایزار پای چرمین پوشیده و یکی را بر گردن گرفته میآوردند، چون پیش شیخ رسیدند شیخ پرسید کی این کیست؟ گفتند امیر مقامران است. شیخ او را گفت این امیری بچه یافتی؟ گفت ای شیخ براست باختن و پاک باختن. چون شیخ بشنید نعرۀ بزد و گفت راست باز و پاک باز و امیر باش!حکایت شمارهٔ ۴۹: خواجه بوالفتح شیخ گفت که چون خواجگک سنکانی به نزدیک شیخ ما آمد جوانی ظریف بود و جامهاء نیکو پوشیده داشت. شیخ را بدعوتی میبردند، شیخ را عادت بودی کی از پس جمع راندی. خواجگک در پیش شیخ میرفت و بخود فرومینگریست. شیخ گفت در پیش مرو! خواجگک واپس ایستاد. چون گامی چند برفتند شیخ گفت واپس مرو! او بردست راست شیخ آمد. چون گامی چند برفتند شیخ گفت خواجه بر دست راست مرو! خواجه بر دست چپ شیخ آمد. شیخ گفت خواجه بر دست چپ مرو! او دل تنگ شد و گفت ای شیخ کجاروم؟ گفت ای خواجه خود را بنه و راست برو! پس شیخ این بیت را بگفت:
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجه علی طرسوسی خُسُر شیخ بود و بر سفره هم کاسۀ شیخ بودو شیخ آداب و سنن نان خوردن بوی میآموختی. یک شب خواجه علی کاسه پاکیزه میکرد، شیخ گفت این چیست؟ از شره بُنِ کاسه فروخواهی برد! دیگر شب چون سفره مینهادند خواجه علی جای دیگر نشست، چون به سفره آمد گفت خواجه علی را نمیبینم گفتند ای شیخ او به پای سفره است شیخ گفت به بالاآی که بار تو ما کشیم به از آنکه دیگران.
هوش مصنوعی: خواجه علی طرسوسی، که داماد شیخ بود، بر سر سفره نیز در کنار شیخ نشسته و آداب و رسوم صرف نان را از او میآموخت. یک شب خواجه علی کاسهاش را تمیز میکرد که شیخ از او پرسید: «این چه کاری است؟ تو جایی میگذاری که کاسهات کثیف میشود!» شب دیگر، خواجه علی در جایی دیگر نشسته بود و وقتی که سفره آماده شد، شیخ گفت: «کجا رفته خواجه علی؟» به او گفتند که او در پای سفره است. شیخ پاسخ داد: «بگذارید او بیاید، چون بار تو را ما بهتر از دیگران حمل میکنیم.»
حاشیه ها
1403/09/10 23:12
دکتر حافظ رهنورد
خُسر بهمعنی پدرزن است.
در برخی شهرها خسوره و بّسوره هم میگویند.

محمد بن منور