بخش ۱۵
شیخ گفت پس قصد آمل کردیم، بجانب باَورد و نسا، کی اندیشۀ زیارت تربت مشایخ میبود. و احمد نجار و محمد فضل با ما بودند و محمد فضل از اول تا آخر مرید و رفیق شیخ ما بوده است، خاکش به نزدیک پیر ابوالفضل حسن است به سرخس شیخ گفت هر سه رفتیم بباورد و از سوی درۀ گز قصد شاه میهنه کردیم، و آن دیهیست از اعمال درۀگز، و آن دیه را پیش ازین شامینه گفتندی، چون شیخ قدس اللّه روحه العزیز آنجا رسید گفت این دیه را چه خوانند؟ گفتند شامینه. شیخ گفت قدس اللّه روحه العزیز، این دیه را شاه میهنه باید خواند. از آن وقت باز آن دیه را شاه میهنه خوانند.
بخش ۱۴: شیخ گفت قدس اللّه روحه العزیز کی هر وقت کی ما را اشکالی بودی در شب به نزدیک پیر بوالفضل حسن رفتیمی به سرخس، و آن اشکال حل کردیمی، و هم در شب مراجعت افتادی.بخش ۱۶: شیخ گفت قصد زیارت پیر بوعلی کردیم، و اندیشهای در پیش بود، چون به نزدیک تربت وی رسیدیم جویی آب بود و سنگی بر لب آن جوی، بر آن سنگ وضو ساختیم و دو رکعت نماز کردیم. کودکی دیدیم کی گاو میراند و زمین میشورید، و پیری با کنار تخم ارزن میپاشید، چون مدهوشی، و هر ساعت روی بسوی این تربت کردی و نعرۀ بزدی، ما را در سینه اضطرابی پدید آمد. آن پیر فراز آمد و بر ما سلام کرد و گفت: باری ازین پیر برتوانید داشت؟ گفتیم ان شاء اللّه. گفت این ساعت بر دل ما گذر میکند که اگر خداوند تعالی این دنیا را کی بیافرید، در وی هیچ خلق نیافریدی و آنگه این دنیا پر ارزن کردی، از شرق تا غرب، و از آسمان تا زمین، و آنگاه مرغی بیافریدی و گفتی هر هزار سال یکدانه ازین رزق تست، و یک کس را بیافریدی و سوز این معنی در سینۀ وی نهادی، و باوی خطاب کردی کی تا این مرغ ازین ارزن پاک نکند، تو بمقصود نخواهی رسید و درین درد و سوز خواهی بود، هنوز زود کاری بودی. شیخ گفت واقعۀ ما از آن پیر حل شد و کار بر ما گشاده گشت.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شیخ گفت پس قصد آمل کردیم، بجانب باَورد و نسا، کی اندیشۀ زیارت تربت مشایخ میبود. و احمد نجار و محمد فضل با ما بودند و محمد فضل از اول تا آخر مرید و رفیق شیخ ما بوده است، خاکش به نزدیک پیر ابوالفضل حسن است به سرخس شیخ گفت هر سه رفتیم بباورد و از سوی درۀ گز قصد شاه میهنه کردیم، و آن دیهیست از اعمال درۀگز، و آن دیه را پیش ازین شامینه گفتندی، چون شیخ قدس اللّه روحه العزیز آنجا رسید گفت این دیه را چه خوانند؟ گفتند شامینه. شیخ گفت قدس اللّه روحه العزیز، این دیه را شاه میهنه باید خواند. از آن وقت باز آن دیه را شاه میهنه خوانند.
هوش مصنوعی: شیخ تصمیم گرفت به آمل برویم، به طرف باورد و نسا، زیرا به یاد زیارت تربت مشایخ بودیم. احمد نجار و محمد فضل نیز با ما بودند و محمد فضل از ابتدا تا انتها مرید و همسفر شیخ ما بوده است. خاک او نزدیک پیر ابوالفضل حسن در سرخس است. شیخ گفت ما سه نفر به باورد رفتیم و از طرف درۀ گز به سوی شاه میهنه حرکت کردیم، که آن دیهای است در ناحیه درۀ گز. پیش از این، این دیه را شامینه مینامیدند، اما وقتی شیخ قدس الله روحه العزیز به آنجا رسید، پرسید که این دیه را چه مینامند؟ گفتند شامینه. شیخ فرمود: این دیه را شاه میهنه باید نامید. از آن زمان به بعد، نام این دیه شاه میهنه شده است.