گنجور

بخش ۴ - مناجات

ای کرمت مایه امید من
سرو جوان از تو کهن بید من
یاد توام قوت تن و جان و دل
درد توام مایه درمان دل
مرگ ز تو هستی جاوید من
سایه دیوار تو خورشید من
دیده من خاک درت راست باج
داغ ترا ناصیه من خراج
قافله سالار نویدم توئی
آبده کشت امیدم توئی
پیش تو داروی مداوای من
مایه سود از تو زیانهای من
گر بنوازی تو اگر بفکنی
من نتوانم ز تو بودن غنی
گر دهی ام خواری اگر عزتی
نیست مرا بر در تو حجتی
گوش من و حلقه افکندگی
دوش من و غاشیه بندگی
جز تو ندارم کس و یار دگر
کیست کنون از من کس دارتر
جز تو کسی کس بود آن خواری است
چون تو کسی اینهمه کس داری است
آه که در حکم تو عاصی شدم
تاجر بازار معاصی شدم
روی دلم در عرق معصیت
خون تنم از شفق معصیت
داغ دوصد معصیتم بر جبین
پیش تو چون جبهه نهم بر زمین
دیده دل نایب جیحون کنم
دامن دل دجله ای از خون کنم
ز ابر دو چشم آنقدر اندر سجود
قطره بریزم به کنار وجود
کش به خیال آنکه درآرد دلیر
رویدش اقسام گیاه از ضمیر
بر در جود تو بیارم شفیع
از در اشک اینهمه طفل رضیع
نالش لز آئین بدیع آورم
خواجه کونین شفیع آورم
تا مگر آنجا که کرمهای تست
لطف تو سازد غلط ما درست
در حرم عفو تو تقصیرها
خورده ز غفران تو تشویرها
چشم دلم بر کنف عفو تست
جرم دو عالم علف عفو تست
قطره ای از عفو تو موج بحار
ترسم از الایش مشتی غبار
گنج دل او که به تائید تست
مهر رسول تو و توحید تست
خواجه کونین شفیعی چنین
سهل بود بخشش یک کف زمین
دولت اشراق که در طینتش
خاک رسول تو بد و عترتش

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کرمت مایه امید من
سرو جوان از تو کهن بید من
هوش مصنوعی: ای بزرگی تو امید من است، مثل درخت جوانی که از تو و ریشه‌های قدیمی‌ات شکوفا شده‌ام.
یاد توام قوت تن و جان و دل
درد توام مایه درمان دل
هوش مصنوعی: یاد تو برای جسم و روح و قلب من همچون غذایی ضروری است و درد و غم تو به نوعی باعث بهبود و تسکین دل من می‌شود.
مرگ ز تو هستی جاوید من
سایه دیوار تو خورشید من
هوش مصنوعی: مرگ من به خاطر تو است و وجود من به تو وابسته است، تو مثل دیواری هستی که سایه‌ام را در بر می‌گیرد و من مانند خورشیدی هستم که به تو نور می‌بخشد.
دیده من خاک درت راست باج
داغ ترا ناصیه من خراج
هوش مصنوعی: چشم من از دیدن تو مانند خاک در برابر تو افتاده است و نشانه عشق و محبت تو بر پیشانی من قرار دارد.
قافله سالار نویدم توئی
آبده کشت امیدم توئی
هوش مصنوعی: تو رهبر و هدایت‌گر من در مسیر زندگی هستی، و من تنها به تو امید دارم.
پیش تو داروی مداوای من
مایه سود از تو زیانهای من
هوش مصنوعی: نزد تو دارو و درمان من است، و از وجود تو هم بهره‌وری دارم و هم زیان‌هایی متوجه من می‌شود.
گر بنوازی تو اگر بفکنی
من نتوانم ز تو بودن غنی
هوش مصنوعی: اگر تو به من محبت کنی یا مرا از خود دور کنی، من هرگز قادر نخواهم بود از وجود تو بی‌نیاز شوم.
گر دهی ام خواری اگر عزتی
نیست مرا بر در تو حجتی
هوش مصنوعی: اگر به من ذلت بدهی، اگر ارزش و عزتی برای من نیست، من در درگاه تو دلیلی برای خودم دارم.
گوش من و حلقه افکندگی
دوش من و غاشیه بندگی
هوش مصنوعی: گوش من در حال شنیداری است و بار سنگینی بر دوش من وجود دارد که به نوعی به بندگی و اطاعت اشاره دارد.
جز تو ندارم کس و یار دگر
کیست کنون از من کس دارتر
هوش مصنوعی: جز تو هیچ‌کس را ندارم و کسی دیگر نمی‌تواند به اندازه‌ی تو برای من اهمیت داشته باشد.
جز تو کسی کس بود آن خواری است
چون تو کسی اینهمه کس داری است
هوش مصنوعی: اگر تو نباشی، کسی نیست که به این اندازه معمولی و حقیر باشد؛ زیرا تو به تنهایی این همه ارزش و اهمیت داری.
آه که در حکم تو عاصی شدم
تاجر بازار معاصی شدم
هوش مصنوعی: آه، که به خاطر خواسته‌های تو از مسیر اخلاق منحرف شدم و به تاجر گناهان تبدیل شدم.
روی دلم در عرق معصیت
خون تنم از شفق معصیت
هوش مصنوعی: دلم از گناه پر از اندوه است و جسمم به خاطر این گناه دچار آسیب و درد شده است.
داغ دوصد معصیتم بر جبین
پیش تو چون جبهه نهم بر زمین
هوش مصنوعی: عذاب و درد ناشی از دوصد گناه من بر پیشانی‌ام مانند داغی است که بر زمین می‌زنند.
دیده دل نایب جیحون کنم
دامن دل دجله ای از خون کنم
هوش مصنوعی: چشم دل را به جای رود جیحون قرار می‌دهم و دامن دل را چون رود دجله، پر از خون می‌کنم.
ز ابر دو چشم آنقدر اندر سجود
قطره بریزم به کنار وجود
هوش مصنوعی: آنقدر از چشمانم اشک می‌ریزم که مانند قطره‌هایی از ابر در حال سجود، کنار وجودم می‌چکد.
کش به خیال آنکه درآرد دلیر
رویدش اقسام گیاه از ضمیر
هوش مصنوعی: به امید آنکه با دیدن دلیر، انواع مختلف گیاهان از عمق وجودش رشد کند.
بر در جود تو بیارم شفیع
از در اشک اینهمه طفل رضیع
هوش مصنوعی: به درگاه بخشندگی تو، شفیع می‌آورم که از چهره اشک این همه کودکان بی‌گناه است.
نالش لز آئین بدیع آورم
خواجه کونین شفیع آورم
هوش مصنوعی: من ناله‌ای از روش نوین ارائه می‌دهیم و از خواجه کونین درخواست شفاعت می‌کنم.
تا مگر آنجا که کرمهای تست
لطف تو سازد غلط ما درست
هوش مصنوعی: تا جایی که مهربانی تو بتواند اشتباهات ما را اصلاح کند.
در حرم عفو تو تقصیرها
خورده ز غفران تو تشویرها
هوش مصنوعی: در حریم بخشش تو، اشتباهات ما از رحمت تو تاثیر گرفته‌اند.
چشم دلم بر کنف عفو تست
جرم دو عالم علف عفو تست
هوش مصنوعی: چشمان دل من به بخشش تو دوخته شده، زیرا گناه و اشتباه‌های دو جهان مانند علفی در دامن بخشش تو است.
قطره ای از عفو تو موج بحار
ترسم از الایش مشتی غبار
هوش مصنوعی: عفو تو مثل قطره‌ای از دریا است و من از این می‌ترسم که آن را با یک مشت غبار به آلودگی بکشند.
گنج دل او که به تائید تست
مهر رسول تو و توحید تست
هوش مصنوعی: گنجینه قلب او که مورد تایید توست، نتیجه محبت پیامبر تو و یکتاپرستی تو است.
خواجه کونین شفیعی چنین
سهل بود بخشش یک کف زمین
هوش مصنوعی: خواجه کونین به راحتی و با چهره‌ای مهربان، مانند بخشش یک تکه زمین به دیگران اشاره می‌کند.
دولت اشراق که در طینتش
خاک رسول تو بد و عترتش
هوش مصنوعی: خوشبختی و روشنایی‌ای که در ذات او وجود دارد، به خاطر ارتباطش با خاک پیامبر و نسل اوست.