گنجور

شمارهٔ ۴

چشم خراج عشق ستد خون ناب را
معزول ساخت عامل دیوان خواب را
من جان حلال کردم اگر خود کند قبول
سلطان درد عشق تو ملک خراب را
ساقی میار باده کزین جام آتشین
ترسم جگر پر آبله گردد شراب را
ای کوثر مراد ندانم که چون کنم
گر بازگیری از من مستسقی آب را
شب کی رسد به صبح که اشراق از غمت
گل کرد ز آب دیده ره آفتاب را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم خراج عشق ستد خون ناب را
معزول ساخت عامل دیوان خواب را
هوش مصنوعی: چشم عشق، جان و زندگی را به بهای خود می‌گیرد و باعث می‌شود که نقش و تاثیر دیوان خواب و خیال، کم‌رنگ شود.
من جان حلال کردم اگر خود کند قبول
سلطان درد عشق تو ملک خراب را
هوش مصنوعی: من برای عشق تو جانم را تقدیم کردم، اگر تو بخواهی و قبول کنی، این دنیای ویران را به سلطنت خود در می‌آوری.
ساقی میار باده کزین جام آتشین
ترسم جگر پر آبله گردد شراب را
هوش مصنوعی: نرویدای، لطفاً مشروب را بیاور، زیرا می‌ترسم از این جام آتشین، کیسه دل‌نگرانم دچار زخم و خشونت شود.
ای کوثر مراد ندانم که چون کنم
گر بازگیری از من مستسقی آب را
هوش مصنوعی: ای کوثر، نمی‌دانم چگونه با تو رفتار کنم اگر مرا از آب بگیری.
شب کی رسد به صبح که اشراق از غمت
گل کرد ز آب دیده ره آفتاب را
هوش مصنوعی: کی به صبح خواهد رسید که نور صبح به خاطر غم تو، اشک من را به گل تبدیل کرده و راه آفتاب را مسدود کرده است؟